3 ژانویه 2021  
 سلیمان احمدی  

نقش سازمان کشورهای صادرکننده نفت در سیاست جهانی- بخش سوم

نقش سازمان کشورهای صادرکننده نفت در سیاست جهانی- بخش سوم

سلیمان احمدی

دهه 1970 و قدرت‌یابی اوپک
در دهه 1970 اوپک به قدرت تعیین کننده‌ای تبدیل می‌شود، که درین فرایند نیز می‌توانیم علل سیاسی را مشاهده کنیم.
1- در جریان جنگ چهارم اعراب و اسرائیل در اکتبر 1973، کشورهای عربی نفت‌خیز با انگیزه‌ای سیاسی و در حمایت از جبهه اعراب، علیه اسرائیل و حامیان غربی آن اعلام تحریم نفتی کردند. در همان زمان اجلاس اوپک نیز در کویت جریان داشت که برای اولین بار این سازمان با توجه به چنین شرایطی دست به اعلان و تعیین قیمت نفت زد. تعیین قیمت یعنی قدرت موثر بودن در دنیای نفت و اقتصاد. با افزایش هم‌زمان قیمت و تولید، درآمد مستمر و متزایدی در خزانه دولت‌های نفتی اوپک انباشت شد و این انباشت حجم بی‌سابقه‌ای از تراکم ثروت و درآمد در مدتی طولانی پیامدهای سیاسی فراوانی در سطح ملی و بین‌المللی ایجاد می‌کرد.
2- در سطح ملی، این درآمدها دست بالایی به دولت‌های نفتی داد تا برنامه‌های بلندپروازانه‌ای در اقتصاد و سیاست داخلی اجرا کنند و لذا روابط سیاسی بین دولت‌ها و ملت‌های آن‌ها به طور اساسی متاثر شد. سیاست خارجی این کشورها نیز بی‌تاثیر از دلارهای نفتی نبود. بطور مشخص اکثر این کشورها حجم زیادی از این ثروت را به خرید اسلحه اختصاص داده و مطالبات و اهدافی را در سطح جهان مطرح کردند. (همان: 9).
آژانس بین‌المللی انرژی و شوک اول نفتی
یکی از اهرم‌های مدیریت بحران انرژی، تاسیس آژآنس بین‌المللی انرژی در سال 1974 می‌باشد که آمریکا و شخص هنری کسینجر وزیر خارجه وقت آمریکا نقش اساسی در آن داشت. کشورهای صنعتی و غربی درین سازمان مشارکت کردند. نکته بدیع آن است که در دنیای واقعی، صنعت نفت در دست بخش خصوصی و کمپانی‌های بزرگ نفتی است و اصل اقتصاد آزاد به عنوان اساس سیستم سرمایه‌داری نگاه مثبتی به حضور و مداخله بیش از حد دولت‌ها و حکومت‌ها ندارد. در حالی که آژآنس، متشکل از نمایندگان دولت‌های عضو بوده و عملا نهادی بین‌المللی دولتی و سیاسی است. یعنی هم‌چنان که می‌توان اوپک را بزرگ‌ترین جناح و جبهه دولت‌های تولیدکننده نفت جهان سوم تلفی کرد، آژآنس بین‌المللی انرژی نیز بزرگ‌ترین جناح و جبهه دولت‌های مصرف‌کننده نفت در دنیای صنعتی است. این نشان می‌دهد که نفت علی‌رغم ماهیت اقتصادی خود و سلطه کارگزاران بخش خصوصی و کمپانی‌های بزرگ غیردولتی، چقدر با سیاست و امنیت پیوند دارد که در دو طرف معادله، سازمان‌های دولتی چون اوپک و آژآنس بین‌المللی انرژی صف‌آرایی کرده‌اند، چیزی که نمی‌تواند چندان خوشایند کمپانی‌های خصوصی باشد. مهم‌ترین راهبرد و توصیه آژانس بین‌المللی انرژی، تعبیه ذخایر استراتژیک بود. این واژه به خوبی نشان‌دهنده رویکرد سیاسی – امنیتی مصرف‌کنندگان به نفت است. در تعقیب این راهبرد، دولت‌های عضو آژانس به خصوص آمریکا مستقیما بودجه‌های هنگفتی را برای ایجاد ذخایر استراتژیک اختصاص دادند و با ورود به بازار نفت و انباشت آن در مخازن مختلف، خود را در برابر اختلال تولید و عرضه نفت مصئون کردند. (همان: 12).
اولین اجلاس سران اوپک در الجزایز 1975
اولین اجلاس سران اوپک در سال 1975 در الجزایر یکی از فرازهای مهم دیگری در ترکیب و تلفیق نفت و سیاست می‌باشد. در این زمان، سازمان در اوج قدرت و شهرت جهانی بود و قریب به 60 درصد از تولید و صادرات دنیای غیرکمونیست، در آن صورت می‌گرفت. افزایش درآمد ناشی از شوک اول نفتی یکی از بزرگ‌ترین انباشت‌ها و انتقال‌های ثروت را در کشورهای عضو پدید آورده بود. چنین شاخص‌هایی وزن خاصی به این سازمان و اعضایش در معادلات و مناسبات جهانی می‌داد و آن‌ها را مبدل به وزنه‌ای تاثیرگذار در مسایل اقتصادی و سیاسی جهان می‌کرد. (همان: 13).
اوپک و انقلاب اسلامی ایران
انقلاب اسلامی ایران یکی دیگر از فرازهایی است که موجب ترکیب هرچه بیشتر نفت و سیاست گردید و به تبع، اوپک نیز هرچه بیشتر درگیر مسایل سیاسی شد. انباشت جدید و سریع حاصل از شوک اول، خود یکی از زمینه‌های اصلی انقلاب اسلامی بود. چرا که این درآمدهای عظیم به دلیل سوء طراحی، سوء اجرا و سوء استفاده هیئت حاکمه در جریان هزینه‌کرد آن، عوض این که فرصتی برای توسعه اجتماعی- اقتصادی شود، مبدل به تهدید شده و درهم‌ریختگی‌های وسیع و فراوانی را در ابعاد و ارکان مختلف حکومت ایران به وجود آورد که شاه از کنترل و مدیریت آن عاجز ماند. در جریان جنبش انقلابی، اعتصابات به صنعت نفت کشیده شد و تولید به شدت افت کرد. در جدی 1357 با فرمان آیت‌الله خمینی، عملا صادرات نفت به دست انقلابیون افتاد و در نتیجه صادرات نفت توسط انقلابیون تحریم و قطع شد و این امر خود زمینه‌ای برای شوک دوم نفت در جهان گردید. پیامد این کار جدی گرفته شدن توصیه‌های آژانس بین‌المللی انرژی بود، به گونه‌ای که ذخایر استراتژیک ایجادشده عمدتا در آمریکا در آن زمان فقط حاوی 70 میلیون بشکه بود، اما این ذخایر در آستانه حمله عراق به ایران در سپتامبر 1980 به 5 میلیارد بشکه می‌رسید که معادل کل ذخایر الجزایر بود. (همان: 14-15).