23 دسامبر 2020  
 ستاگیدیا  

نقش سازمان کشورهای صادرکننده نفت در سیاست جهانی- بخش دوم

نقش سازمان کشورهای صادرکننده نفت در سیاست جهانی- بخش دوم

سلیمان احمدی

2- علل و عوامل سیاسی شکلگیری اوپک

سازمان اوپک، ضمن تعیین سقف تولید نفت سازمان، آن را بین اعضا سهمیه‌بندی می‌کند. با این میکانیسم، عرضه و تقاضای جهانی نفت تحت تاثیر قرار گرفته و در نتیجه قیمت این ماده حیاتی متاثر می‌شود. اقتصاددانان و صاحب نظران واقف‌اند که عرضه، تقاضا و قیمت نفت نقش مهمی در تولید و رشد اقتصادی، ایجاد ثروت و سطح معیشت دارد. زنجیره این عوامل تا معادله قدرت، سیاست و امنیت قابل تعمیم است. به این معنی که ثروت از مهم‌ترین مولفه‌های قدرت بوده و قدرت به عنوان جوهر سیاست و روح حکومت از اصلی ترین لوازم تامین امنیت می‌باشد.

نفت و سیاست در کشورهای مصرف کننده صنعتی با یکدیگر آمیخته‌اند. زیرا نفت برای مقاصد نظامی و اقتصادی یک کالای استراتژیک است. اندکی پس از جنگ جهانی اول ژرژ کلمانسو گفت که: “ارزش یک قطره نفت به ارزش یک قطره خون است.” (امینی)

کاهش قیمت‌های اعلان‌شده از سوی شرکت‌های بزرگ صاحب امتیاز نفت، فقط شرط کافی و محرک نهایی بوده است و برای فهم و علل پیدایی این سازمان شروط لازم را که عمدتا سیاسی هستند باید شناخت.

بعضی ازین علل (حشمت زاده، 1390: 7-8) به شرح زیر هستند:

– توسعه و تداوم درآمدهای نفتی برای کشورهای جهان سوم نفت‌خیز طی چند دهه پس از جنگ جهانی دوم مبدل به یکی از مهم‌‌ترین مبانی و ارکان قدرت و مشروعیت دولت‌‌های مذکور شده بود. بنابرین این کاهش درامدهای نفتی ناشی از کاهش قیمت‌‌‌ها، به معنی تهدید و آسیبی برای قدرت و مشروعیت این دولت‌‌ها بود. کاهش مستمر قیمت‌‌ها می‌‌توانست به معنی تهدید موجود و امنیت این حکومت‌ها باشد. بنابرین تشکیل اوپک و به‌دست آوردن منافع مادی تولیدات نفتی، زمینه را برای افزایش قدرت اقتصادی و در نتیجه قدرت سیاسی (حفظ و ثبات قدرت و مشروعیت دولت‌‌های عضو این سازمان) فراهم کرده و آنان را در برابر تهدیدات و خطرات خارجی محافظت می‌‌نماید.

 سرهنگ جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر، اتحادیه عرب را به عنوان اهرمی برای هماهنگی مبارزه علیه اسرائیل می‌نگریست و می‌خواست تمام ظرفیت‌های عربی از جمله نفت را درین رویارویی به‌کار بگیرد. او با تشکیل دفتر نفت درین اتحادیه رسما از کاربرد نفت به عنوان سلاح سیاسی برای تحقق آرمان‌های اعراب و برخورد با اسرائیل سخن گفته بود. دفتر نفت چندین کنگره مهم و بزرگ را در راستای همین ایده‌ها در بیروت و قاهره برگزار کرده بود که ناظرانی از طرف دولت‌های ونزویلا و ایران هم در آن شرکت کرده بودند و همین نشست‌ها زمینه‌های موثری برای همکاری‌های دسته جمعی نفتی – سیاسی به وجود آورد که بعدا در تاسیس اوپک موثر افتاد. بنابرین نفت که به‌ عنوان یک ابزار سیاسی علیه اسرائیل به‌کار گرفته شد، هم‌چنان می‌تواند در سایر موارد مشابه نیز منحیث اهرم فشار سیاسی عمل کرده و موقف کشورهای نفت خیز را در معاملات و معادلات سیاسی جهان بهبود بخشد.

– درین سال‌ها به نوعی رقابت بر سر رهبری جهان عرب بین سرهنگ جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر و ژنرال عبدالکریم قاسم رئیس جمهور عراق وجود داشت. بطور طبیعی برای عراق و بقیه دولت‌های نفت‌خیز قابل پذیرش نبود که رگ حیاتی – نفتی خود را تمام و کمال در اختیار ناصر و مصر قرار دهند تا از آن استفاده‌های چند منظوره در راه مسایل سیاسی نماید و موجودیت و امنیت آن‌ها را دست‌مایه کند. در قیاس با شعارها و آرمان‌های سیاسی – نفتی کنگره‌های نفتی اتحادیه عرب، مطالبات نشست سپتامبر 1960 و سازمان جدیدالتاسیس اوپک منطقی‌تر و اقتصادی‌تر بود.

 علاوه بر علل فوق، عواملی نیز در تاسیس اوپک دخیل بوده‌اند که ابعاد سیاسی آن را می‌توان مورد توجه قرار داد. در تاریخ اوپک گاهی از پرز آلفونسو از ونزولا، شیخ عبدالله طریقی از عربستان و فواد روحانی از ایران نام برده می‌‌شود. اگرچه این افراد همگی دارای تحصیل، تخصص و تجربه‌های نفتی بوده‌اند، اما بخشی از حکومت و حاکمیت کشورهای خود بوده و تجربیات، ملاحظات و ارتباطات سیاسی وسیع ملی – بین‌المللی داشته اند که در تاسیس، تداوم و توسعه اوپک اثرگذار بوده است.

 خارج ساختن بازار نفت از کنترول شرکت‌های بزرگ نفتی موسوم به هفت‌خواهران خود می‌‌تواند دلیل سیاسی مهمی باشد، زیرا کشورهای جهان سوم قادر می‌شوند در یک تصمیم جمعی به‌گونه کامل، کنترول بازار نفت را از شرکت‌های هفت خواهران که همگی غربی بوده‌اند در دست گیرند. این شرکت‌ها عبارت بودند از شورون، اکسان، موبیل، تگزاکو، شل، گلف و بریتیش پطرولیم که به طور گسترده کنترل تمام ابعاد تجارت نفت از جمله اکتشاف، تولید، صادرات، فراوری، بازاریابی و از همه مهم‌تر قیمت نفت را به جز محدوده حاکمیت اتحاد شوروی سابق در دست داشتند.

بنابرین سلب صلاحیت این شرکت‌ها به معنی جلوگیری از سرازیر شدن سود بزرگ و سرسام‌آوری بود که از طریق این شرکت‌ها به کشورهای غربی منتقل می‌گردید و به آنان قدرت بیشتری در عرصه اقتصاد و سیاست جهان می‌بخشید.

3- عملکرد سیاسی اوپک از تاسیس تا اکنون

سازمان اوپک ضمن اجرای راهبردها و سیاست‌های مناسب در عرصه اقتصادی و تنظیم بازار نفت، در عرصه سیاسی نیز از نفت به عنوان حربه و اهرم کارساز استفاده کرده است.

– سیاست در دهه اول اوپک:

این سازمان در دهه اول عمر خود عمدتا توانست موجودیت خود را احزار و ابزار کند و تا رسیدن به نقش یک بازی‌گر فعال و موثر در جهان نفت هنوز زمان زیادی لازم داشت، با آن‌هم درین دهه هم‌چنان در سیاست تاثیرگذاری داشت. یکی از یادگاری‌های این دوران، صف‌بندی و جناج بندی‌های اعضا بود که بسیار از نوع حکومت اعضا و چگونگی جایگاه آن‌ها در ایئلاف‌های بین‌المللی به‌خصوص در دوران جنگ سرد و تنش‌زدایی موثر بود. لیبی، عراق و الجزایر که همگی تاریخ خاصی را در پرونده خود داشته و نوعا نظامیانی بر آن‌ها حکومت کرده و با شوروی و بلوک شرق اتحاد و ایتلاف داشتند در یک جناح قرار گرفته و ایران، کویت و عربستان که با آمریکا و بلوک غرب روابط استراتژیک داشتند در جناح دیگری قرار داشتند. با وجود این در مقوله قیمت بالا، ایران با جناح مقابل همسویی داشت. اما در دنیای دو قطبی و روابط بین‌المللی، اوپک برای هردو قطب می‌توانست پارادوکس باشد و لذا رفتار آن‌ها را با این سازمان با توجه به این نکته می‌توان فهم کرد.

 اوپک و شوروی: شوروی خود یک دولت نفتی و متکی به درآمدهای صادراتی بود؛ دولتی که رقابت همه جانبه و فشرده‌ای با غرب و هزینه‌های بالای نظامی صنعتی نه چندان کارآمد داشت. بنابرین نقش درامدهای حاصل از صادرات انرژی برایش حیاتی بود. ازین رو شوروی در دنیای نفت و عرضه و تقاضای آن رقیب کشورهای اوپک بود و بازار اروپا می‌توانست یک عرصه رقابت شدید برای دو طرف باشد، اما از سوی دیگر، یک سازمان جهانی سومی که برای آمریکا و غرب می-توانست مسایلی ایجاد کند مورد اقبال شوروی بود.

 اوپک و آمریکا: آمریکا و غرب نیز در موجودیت و عملکرد اوپک، می‌توانستند فرصت‌ها و تهدیدهایی را ملاحظه کنند. اعضای عمده و موثر اوپک، حتی ونزولا روابط نفتی – سیاسی اقتصادی عمده‌ای با بلوک سرمایه‌داری داشتند و رشد و توسعه اقتصادی اجتماعی این کشورها متکی به درامدهای مستمر و فزاینده نفت می‌توانست تبلیغات و اقدامات چپ و کمونیستی درین کشورها را سد کند و دلارهای نفتی نیز عمدتا به چرخه اقتصادی غرب باز گردد. اما اوپک می‌توانست تهدید باشد، چرا که تاثیرگذاری جدی بر جریان عرضه و تقاضا و روند قیمت‌ها که یک امر اساسی در تنظیم اقتصاد جهانی و غرب است توسط تعدادی از کشورهای جهان سومی نمی‌توانست برای بلوک غرب اطمینان بخش باشد. (همان: 9).