2 آگوست 2023  
 سلیمان احمدی  

دموکرات دیکتاتور؛ نگاهی به کارنامه سیاه جمهوریت در سرکوب اعتراضات مدنی

دموکرات دیکتاتور؛ نگاهی به کارنامه سیاه جمهوریت در سرکوب اعتراضات مدنی

بیست‌سال نظام جمهوریت و حکومت‌هایی که درین مقطع زمانی، زیر نام جمهوریت و دموکراسی روی کار آمده بودند، یکی از سیاه‌ترین کارنامه‌های تاریخ معاصر افغانستان را به‌ثبت رسانیده‌اند. بدون شک اکثریت مطلق حکومت‌هایی که حداقل در سده‌های اخیر ثبت تاریخ افغانستان شده‌اند، با عملکرد ضد اخلاقی، ضد ارزشی، ضد دینی، ضد انسانی و ضد مدنیتی که از خود به‌جا گذاشته‌اند، منفور نسل‌های زیادی از شهروندان کشور هستند، اما در حقیقت  با توجه به ماهیتی که داشته‌اند، نمی‌توان انگشت جدی انتقاد به‌سوی آنان بلند کرد، زیرا آن‌چه در گذشته تجربه شده است، از آدرس حکومت‌های شاهی، دیکتاتوری، جمهوریت‌های غیرواقعی و حکومت‌های مطلقه و اقتدارگرایی بوده است که توقع برخورد مبتنی بر انسانیت و ارزش‌اهی حقوق بشری از آنان هرگز منقطی نیست و آنان باید آن‌گونه می‌بودند که در عمل هم نشان دادند. اما حکومت‌های دو دهه اخیر بدان لحاظ از جهات مختلف مورد انتقادهای شدید و منطقی قرار گرفته‌اند که ماهیت وجودشان با آن‌چه در عمل به نمایش گذاشته بودند، تفاوت بنیادی و تناقض آشکار و غیر قابل قبول داشت. این حکومت‌ها با پشتوانه دموکراسی‌های بزرگ دنیا روی کارآمده بودند، شعار دموکراسی و مردم‌سالاری سرمی‌دادند و سازوکارهای بسیار گسترده و بی‌حدوحصری را در مسیر استقرار مردم‌سالاری به‌راه انداخته بودند.

این حکومت‌ها مشروعیت بین‌المللی را با خود داشتند و ده‌ها میلیارد دالر با هدف دموکراسی‌سازی، شکل‌دهی و اصلاح ساختار حکومتی و ایجاد ارکان دموکراسی مبتنی بر تفکیک قوا؛ به‏وجودآمدن پارلمان و قوای مقننه، تشکیل و استقلال قوه قضائیه و بهبود حکومت‌داری مبتنی بر ارزش‌های نوین جهان‌شمول انسانی در آن هزینه شده بود و حکومت‌های آن‌زمان در ظاهر کار بر اساس اراده و رای مردم به قدرت رسیده بودند و دموکراسی یکی از اصلی‌ترین شعارهای سیاست‌مداران آن‌زمان به‌شمار می‌رفت.

از سایر مسایل که بگذریم، کارنامه حکومت‌های نظام جمهوری، در برخورد با شهروندان، خواست‌ها و حقوق شهروندی، اعتراضات و تجمعات مدنی و مفهومی بنام مدنیت و انسانیت، به‌شدت سیاه و تاریک است. زمین و زمان شاهد زنده آن است که حلقات حکومتی از راس تا قاعده هرم قدرت، تعهد و پابندی به ارزش‌های انسانی و حقوق بشر و خواست‌های شهروندان را جزء مسایل بی‌ارزش می‎دانستند و به دیده سخره‌آمیز به آنان می‌نگریستند. اعتراضات مدنی مردم همواره یا به‌عنوان ابزار رسیدن به قدرت و سیاست، قربانی معامله سیاست‌مداران می‌گردیدند و یا هم با خشونت و زور، سرکوب می‌شدند.

روی‌کرد حکومت فاسد غنی در مواجهه با رستاخیز عظیم جنبش روشنایی که عمق لایه‌های ضخیم تبعیض در درون ارگ را افشا کرده و تشت رسوایی حلقه قدرت را از بام به پایین انداخته بود، سند معتبر و همه‌پسندی است که هر محکمه‌ای با دیدن آن حکم به مقصر بودن حکومت زورگو و تبعیض‌گر آن‌زمان می‌دهد. خواست مردمی جنبش روشنایی به‌حدی از منطق بلند و شایسته‌ای برخوردار بود که هیچ گروهی را جرات رد و نادیده‌انگاری آن نبود، اما غنی و گروه تاریک‌اندیش و انحصارگر اطرافش، با پذیرش شکست در میدان منطق و استدلال، بدترین راه ممکن را با هدف سد کردن مسیر این حرکت تاریخی و بازداشتن آن از ادامه راه، برگزیدند و با انتحار و گلوله پاسخ آن‌را در میدان دهمزنگ دادند. سرکوب جنبش رستاخیزتغییر، برخوردهای خشونت‌آمیز با عدالت‌خواهی‌های جنبش روشنایی در بامیان و کابل، استفاده از فریب و نیرنگ در جنبش تبسم، تطمیع و تهدید، دوسیه‌سازی و موارد بسیار بی‌شمار دیگر، تنها نمونه‌هایی از کارنامه نظام جمهوریت و سردم‌داران آن با مردم و شهروندان افغانستان است. بدین جهت، دو دهه نظام جمهوریت و حکومت‌های به‌ظاهر دموکراتیک، بدنام‌ترین، منفورترین و تبعیض‌گرترین حکومت‌های تاریخ معاصر این کشور هستند و حاکمان این دوران، برای همیشه روسیاه و شرمنده تاریخ و شهروندان کشور هستند.