رستاخیز انقلابی جنبش روشنایی، پدیده نادر و بینظیری در تاریخ معاصر افغانستان به حساب میآید. جنبش مدنی و خشونتپرهیزی که در برابر یکی از بزرگترین مصادیق تبعیض پدید آمد، به اوج خود رسید و در نهایت تحت تاثیر عوامل متعدد، رو به افول رفت و از صحنه محو گردید.
ولایت بامیان نیز که در حرکتهای مدنی دادخواهانه، حقطلبانه در برابر بیعدالتیها و تبعیضگریها سرآمد روزگار بود و شهره شهر گردیده بود، همگام با شکلگیری این جنبش بزرگ و جهانی، به آن پیوست و بزرگترین و طولانیترین حرکت مدنی تاریخ این ولایت را رقم زد.
تشکیل شورای عالی مردمی جنبش روشنایی در بامیان با شکوه و تجمع بزرگی همراه بود. در یکی از نخستین جلسات این تشکل، تعداد پرشماری از شهروندان به شمول فعالین مدنی، اعضای احزاب سیاسی، اساتید دانشگاهها، متنفذین، فرهنگیان و دانشجویان فعال به شمول زنان و مردان حضور یافته بودند و ساختار تشکیلاتی آن که در مسجد جامع رهبر شهید به وجود آمد، متشکل از حدود ده کمیته و با عضویت نزدیک به ده نفر در هر کمیته بود. شورای ساختهشده با انگیزه و انرژی مثالزدنی به میدان آمد و در مدت کوتاه به طرز موفقیتآمیزی توانست چندین حرکت بزرگ اعتراضی را در بامیان به راه بیندازد و به معنی واقعی کلمه حکومت مرکزی و محلی را زیر فشار مضاعف قرار دهد. فشار ناشی ازین حرکتهای عدالتطلبانه در حدی بود که مقامات رده نخست حکومت محلی در برابر مردم زانو زدند و با حضور در جمع معترضین وادار به حمایت از آن گردیدند.
توانایی، اراده و تاثیرگذاری حرکتهای اعتراضی جنبش روشنایی به حدی بود که سایر گروهای مدنی و اعتراضی که هر ازگاهی به مناسبتهای مختلف با تعداد اندکی واکنشهای مقطعی نشان میدادند، چه در کابل و چه در بامیان، همگی به انزوا رفتند و درین جنبش بزرگ و فراگیر محو و هضم شدند.
ناتوانی و ضعف مفرط و فزاینده حکومت فاسد و تبعضگر غنی که یکبار در قضیه کشتار مسافرین ملکی بیگناه در زابل و شکلگیری جنبش تبسم، نیروی اراده مردم را تجربه کرده و نسیم سقوط به مشامش خورده بود، باعث شد تا غنی و حلقه متعصب و قومگرای ارگ، همانند همیشه راه چاره را در استفاده از حیلهگری و فریبکاری دیده و به دنبال آن شود که از بزرگترین نقطه ضعف تاریخی شهروندان افغانستان و به خصوص هزارهها سود ببرد. سیاست تطمیع و معامله در نهایت کارساز شد و با معاملهگریهای پنهان اما روشنتر از روز احزاب سیاسی مربوط به هزارهها، کمر جنبش روشنایی شکست و روند رو به سقوط آن کلید خورد.
تضعیف و چنددستگی در شورای مرکز جنبش روشنایی در کابل، تاثیر بسیار سنگین و ناگواری روی شورای عالی مردمی جنبش روشنایی در بامیان گذاشت و این نهاد نیز به زودی توان و نیروی گذشته خویش را از دست داد. ساختار رسمی شورا از هم پاشید و تعداد زیادی از نیروهای فعال به شمول اساتید دانشگاه، فعالین مدنی، اعضای احزاب سیاسی و دیگران، میدان را ترک کردند. در ادامه تعدادی ازین افراد به تبعیت از حکومت و یا رهبران احزاب سیاسی، در برابر جنبش روشنایی ایستادند و به تخریب آن پرداختند و تعداد دیگر نیز به گوشه انزوا رفتند و بیطرفی اختیار کردند.
با کاهش تعداد اعضای شورای عالی مردمی بامیان و تضعیف شدید آن، حکومت محلی نیز به این امر پی برد و همگام با حکومت مرکزی و با پیروی از همان سیاست نیرنگ، فریب، تهدید و تطمیع، به دنبال سرکوب و از میان برداشتن شورا کرد.
سیاست تطمیع بسیار کارساز واقع شد و در کوتاه مدت افشا گردید که تعدادی از اعضای شورا به جاسوسی روی آورده اند. تمام جلسات شورا به طور کامل ثبت می گردید و در اختیار اداره ولایت و ادارات امنیتی قرار می گرفت. گزارش فعالیت های شورا به طور منظم به حکومت محلی می رسید و آنان اقدامات بازدارنده را عملی می کردند. به تدریج گروه های زیادی از کنار جنبش روشنایی رفتند. تعدادی ازین افراد در پست های دولتی گماشته شدند و تعداد دیگری تقرب به دربار را ترجیح دادند و به تخریب شورا پرداختند.
فعالین مدنی بامیان همگی تحت فشار حکومت محلی، شورای عالی مردمی جنبش روشنایی را ترک کردند. در حالی که خود نیز قادر به راه اندازی هیچ حرکتی نبودند و یا عمدا نخواستند در کنار مردم بایستند و از حقوق آنان دفاع کنند.
حکومت محلی بامیان، تعدادی از شهروندان بامیان را که به انحای مختلف در دربار حضور داشتند، به عنوان بزرگان و متنفذین بامیان در برابر شورای عالی مردمی جنبش روشنایی استفاده کردند و از آنان در اقدامات سرکوبگرانه، ظالمانه و مستبدانه خویش مشروعیت می گرفتند.
هر زمانی که شورای عالی مردمی جنبش روشنایی اقدام به برگزاری حرکت اعتراضی میکرد، حکومت محلی با دریافت گزارشهای دقیق از جاسوسهای موظف، این افراد موسوم به بزرگان و متنفذین بامیان را احضار میکرد و با تشکیل جلسه به ظاهر مردمی، هدف خنثیسازی برنامههای شورا را دنبال میکرد. نکته جالب و مهم این است که چون منطق و ماهیت جنبش روشنایی برحق بود و مبارزه این جنبش در راستای تحقق عدالت و محو تبعیض انجام میگرفت، حلقه “بزرگان و متنفذین” بامیان، هیچگاهی از راه استدلال و منطق، نتوانستند ره به جایی ببرند و همواره سرافگنده و شرمسار میشدند و به ناچار به نصیحتهای پدرانه و اخلاقی رایج در جامعه سنتی افغانستان روی میآوردند تا شاید ازین طریق بتوانند، سدی در مسیر جنبش روشنایی ایجاد کنند.
دقیق بیاد دارم که رئیس وقت دانشگاه بامیان که خود عملا در میان تجمعات اعتراضی حضور یافته و دانشجویان را تهدید به ناکامی و اخراج از دانشگاه کرده بود، در یکی از همین نشستها نیز، پس از آن که رفتار دیکتاتورانهاش ره به جایی نبرد، عصبانی شد و خشونت جالبی را از خود به نمایش گذاشت.
جالبتر اما این است که تعدادی از حلقه “بزرگان و متنفذین بامیان”، به حقانیت هدف و رسالت جنبش روشنایی پی برده بودند، اما در جلسات نمایشی فقط، ظاهر کار را حفظ میکردند. پس از ختم یکی از نشستها، یکی از اساتید دانشگاه که عضو این حلقه بود، با اعضای جنبش روشنایی تماس میگیرد و ضمن آن که از دسایس حکومت محلی پرده برمیدارد، با جنبش روشنایی ابزار همبستگی کرده و ازینکه بنابر معذوراتی نمیتواند به گونه علنی فعالیت داشته باشد، معذرت میخواهد.
فشار حکومت محلی در عرصه رسانههای جمعی نیز تاثیر وسیعی گذاشته بود. اکثریت قریب به اتفاق خبرنگاران فعال در بامیان، از پوشش فعالیتهای اعتراضی جنبش روشنایی خودداری میکردند. بعدا شایعاتی نشر شد که خبرنگاران هزینه تیل موتر و پاکتهای پول نقد را از اداره ولایت به دست میآوردند تا در قبال جنبش روشنایی سکوت کرده و از بازتاب خبری آن خودداری کنند.
ادارات حکومتی آنزمان، حتی مطبعهها و چاپخانههای بازار بامیان را تهدید کرده بودند تا از چاپ و انجام کارهای فرهنگی و تبلیغاتی جنبش روشنایی خودداری کنند.
نتیجه این که، عضویت در فعالیتها و حمایت از جنبش روشنایی در بامیان، رسما جرمانگاری شده بود. بنابرین هر شهروندی که ازین حرکت حمایت میکرد، مجبور بود هزینههای بسیار سنگینی را بپردازد و از جامعه نیز منزوی گردد.
با اینوجود اما، تعداد اندکی از مبارزین جنبش روشنایی که تعداد شان شاید به کمتر 20 نفر میرسید، با تحمل تمام سختیها، دشواریها، توطئهها، دسیسهها، تخریبها و حتی تحمل زندان و لتوکوب، تا آخرین لحظه به مبارزات بیامان شان ادامه دادند و هرگز میدان را تهی از مبارز نکردند. در حالی که شورای عالی مردمی جنبش روشنایی در کابل عملا از هم پاشیده بود و هیچ حرکتی انجام نمیگرفت، شورای عالی مردمی جنبش روشنایی در بامیان، با قوت تمام به مبارزه اش ادامه داد و با کارنامه حداقل 5 ساله، بزرگترین حرکت مدنی و اعتراضی را در تاریخ معاصر افغانستان و بامیان از خود به یادگار گذاشت.
تاریخ افتخار خواهد کرد که با حضور معترضین جنبش روشنایی، اشرف غنی، از اداره ولایت تا ساحه شش پل را با هلیکوپتر مسافرت کرد. افتخار میلیونها شهروند تبعیضدیده این است که، اشرف غنی نشستهای عمومیاش را محدود به محوطه اداره ولایت کرده بود. سربلندی تاریخ این است که اشرف غنی فاسد، پروژه “برق بدیل” یا همان “طرح فریب” را با هراس از معترضین جنبش روشنایی، شامگاهان و با استفاده از نور چراغهای موتر در ساحه “اژدر” افتتاح کرد.
13 اکتبر 2024
19 اکتبر 2024
15 اکتبر 2024
19 اکتبر 2024
13 اکتبر 2024