گروهی از کودکان بههمراه معلم خود، استیو مجیا-منندز، روی یک فرش گرد، چهارزانو، دور هم نشستهاند. استیو مربی پیشدبستانی در پردیس مدرسۀ هیئتامنایی لی مونتهسوری در جنوب شرقی واشنگتن دیسی است. من به اینجا آمدم تا او را ملاقات کنم، اما نمیتوانم در آن میان پیدایش کنم، زیرا همسطح با دانش آموزانش نشسته است.
آقای استیو -اینجا اینطور صدایش میکنند- در حال صحبت با چند دانشآموز دربارۀ درسی از هندسه است که دانشآموز دیگری به او نزدیک میشود و یک سؤال نامربوط میپرسد. این نوع حواسپرتیها همیشه در کلاسهای درس سراسر ایالاتمتحده پیش میآید. آقای استیو تمرکز خود را از دست نمیدهد. او از زبان اشارۀ آمریکایی برای گفتن «صبر کن» استفاده میکند -دو کف دست را در مقابل خود رو به بالا میگیرد و تکانی موجدار به انگشتانش میدهد- و کودک، با دریافت این پیام، آرام منتظر میماند. هنگامیکه درس به نقطۀ توقف طبیعی خود میرسد، از آن دانشآموز میخواهد که سؤال خود را بپرسد و در سکوت و با تکاندادن همزمانِ سر و مشت خود به علامت تأیید پاسخ میدهد؛ این زبان اشاره برای گفتن «بله» است.
این تعامل آنقدر آرام و سریع اتفاق میافتد که به یک پلک برهمزدن ممکن است کلش را از دست بدهید.
این مدرسه برای دانشآموزان ناشنوا نیست، اما آقای استیو از زبان اشاره بهعنوان بخشی از یک روش کلیتر برای بهحداقلرساندن سروصدا در کلاس استفاده میکند. و این کلاس واقعاً بهطور محسوسی ساکت است. هیچکس بلندتر از آنچه در مدارس مونتهسوری بهعنوان آوای «هوم» نامیده میشود صحبت نمیکند.
مجیا منندز میگوید «سکوت بهنوعی اوج توانمندی و موفقیت کودک در کنترل خودش است. ما شرایطی درست میکنیم تا کودکان بتوانند تمرکز کنند».
اما برخلاف این کلاس، شهر بیرون پر از سروصداست. و مطالعات نشان میدهند که سروصدای زیاد، بهویژه صدای بلند، میتواند به رشد شناختی کودک، بهویژه مهارتهای مبتنی بر زبان همچون خواندن، آسیب برساند، به این دلیل که اگر سروصدا فقط سروصدا باشد (اصوات بیمعنا)، مغزِ درحال رشد آنها را منحرف میسازد و تمرکز را برای کودکان دشوارتر میکند. اما وقتی محیط بهاندازۀ کافی ساکت باشد تا بتوانند به صداهایی که برایشان مهم یا جالب است توجه کنند، همین به ابزار قدرتمندی برای آموزش آنها بدل میشود.
خانم نینا کراوس، دکتر متخصص مغز و اعصاب از دانشگاه نورثوسترن، میگوید «مغز [خردسالان] بهدنبال ربطدادن صدا به معناست، بنابراین بسیار مهم است که صداهای اطراف آنها غنی و معنادار باشند».
او معتقد است که کمکردن سروصدای زندگی از پذیرفتن سکوت و حتی لذتبردن از آن شروع میشود.
دنیای پُرسروصدای اطراف به مغز ما شکل میدهد
یافتن سکوت یا پدیدآوردن آن برای بزرگسالان و همینطور کودکان بسیار دشوار است. در سراسر جهان، طرفداران سکوت شروع کردهاند به جمعآوری فهرست مکانهای آرام جهان که دارند از بین میروند. اما لی مونتهسوری در واشنگتن دیسی است، شهری که در هیاهوی صداهای ناخوشایند گم شده است: بزرگراههای شلوغ، جیغ قطارهای شهری، بوق ماشینهای مانده در ترافیک، سوت ناجور قایقها در راههای آبی، قِرقرِ دائمی هلیکوپترهای ریاستجمهوری و نظامی و صدای گوشخراش هواپیماهای باری و مسافربری.
اما معلمان این مدرسه هر کاری بتوانند میکنند تا از سروصدا کم کنند. داخل این دبستان سرزنده و سرحال، هیچ اعلان عمومی مخل آرامشی وجود ندارد. حتی در کلاسها، همه کفشهای مخصوصی میپوشند که از پارچه و زیرههای لاستیکی نرم و بیصدا ساخته شده است.
دکتر کراوس میگوید «ناحیۀ شنوایی در مغز ما بسیار وسیع است. تجربۀ ما از صداها واقعاً به ما شکل میدهد».
درواقع، او یک کتاب کامل درمورد این موضوع نوشته است: ذهن ساختهشده از صدا 1. کراوس توضیح میدهد که مغزْ ورودی شنیداری را سریعتر از ورودی بصری پردازش میکند، و وقتی مجالی برای گوشدادن داریم، مغز ما به آنچه با آن هماهنگیم اولویت میدهد و از طریق آزادشدن دوپامین به این پاداش میدهد.
بهعنوان مثال، اگر نوجوانی هستید که با شور و شوق زیاد دارید گیتارزدن یاد میگیرید، نسبت به صدای موسیقی برخورد ترجیحی خواهید داشت. اگر در حال یادگیری بسکتبال هستید، صدای توپ هنگام دریبلزدن و صدای مربی توجه شما را جلب خواهد کرد. صداهای خاصی نیز وجود دارد که مغز شما بهطور ناخودآگاه برای پاسخدادن به آنها، حتی زمانیکه در خواب هستید، شرطی شده است، مثل صدای اسم شما.
وقتی صداهایی که در معرض آنها قرار میگیریم به ما کمک نمیکند که مهارت جدیدی را یاد بگیریم یا در یک تقاطع شلوغ ایمن بمانیم، مغز دچار اختلال میشود و نمیتواند تمرکز کند.
نادیدهگرفتن صدا، قوای مغزی ما را مصروف خود میکند
کراوس توضیح میدهد که وقتی دنیا بسیار ساکتتر بود، مغز ما به خشخش یک برگ یا تکهشدن یک شاخه بهعنوان ابزاری برای بقا توجه میکرد. و هنگامیکه مغز ما در حال پردازش صداهایی است که باعث میشود بپرسیم «آیا اینجا به دردسر میافتم؟» یا «می توانم این را نادیده بگیرم؟»، آنگاه فضای کمتری برای تمرکز بر کار پیشِ روی ما باقی میگذارد.
مثالی از یک معادل امروزی میزنم: وقتی دارید به حرفهای یک نفر گوش میدهید و تلفنتان زنگ میخورد، بهمحض شنیدن صدای زنگ از خود میپرسید که «آیا این مهم است؟»، و همین حواستان را معطوف به خود میکند و باعث میشود که از سخن آن شخص جا بمانید.
مغز شما باید اضافهکاری کند تا صداها را نادیده بگیرد. داخل حلزون گوش -حفره مارپیچیِ گوش داخلی که ارتعاشات صوتی را به تکانههای عصبی تبدیل میکند- سلولهای موییِ درونی و سلولهای موییِ بیرونی وجود دارند که در جهت تقویت یا تضعیف ارتعاشات با هم تعامل دارند. فرض کنید درون خودروی خود در حال گوشدادن به یک قطعۀ موسیقی از رادیو هستید، اما صدای ترافیک هم در پسزمینه وجود دارد. به گفتۀ کراوس، مغز شما به سلولهای موییِ خارجی میگوید که، برای محافظت از گوشهای شما، صدای ترافیک را کاهش داده و تضعیف کند.
بنابراین، هنگامیکه حتی سطح متوسطی از سروصدای پس زمینه وجود دارد، مانند ترافیک یا یک کامیون که درجا روشن است، مغز ما کندتر پردازش میکند. کراوس این فرایند را به یک دیجی تشبیه میکند که پشت بورد میکس در مغز ما نشسته و صداهایی را که در طول روز میآیند ارزیابی و تنظیم میکند. هرچه سروصدا بیشتر باشد، کار دیجی هم بیشترمیشود، و همین توان عملیاتی کمتری برای مغز ما باقی میگذارد و پردازش اطلاعات جدید را سختتر میکند.
این مسئله میتواند از نظر جسمی نیز توانسوز و خستهکننده باشد. افرادی که در شنوایی مشکل دارند اغلب دچار «خستگی گوشدادن» هستند.
نویسنده: ال.ای جانسون- ان.پی.آر
منبع و ترجمه: وبسایت ترجمان
30 نوامبر 2024
18 دسامبر 2024
1 دسامبر 2024
9 نوامبر 2024