28 نوامبر 2020  
 ستاگیدیا  

خشونت زن علیه زن؛ زاویه پنهان مبارزه با خشونت علیه زنان

خشونت زن علیه زن؛ زاویه پنهان مبارزه با خشونت علیه زنان

سلیمان احمدی

روند نهادینه‌سازی و رعایت حقوق بشر و به خصوص بخش مهم آن یعنی مبارزه با خشونت و به ویژه خشونت علیه زنان، از سالیان گذشته تا اکنون، یکی از پرهزینه‌ترین و رسانه‌ای‌ترین فعالیت فعالان این عرصه را تشکیل می‌دهد. اما آن‌گونه که به نظر می‌رسد، این امر در کنار تاثیرگذاری‌های مثبتی که به همراه داشته، نتوانسته است آن‌طور که توقع می‌رفت در این زمینه موفقیتی را سبب شود و هنوز هم زوایای پنهان بسیاری در این فرایند نهفته است که مستلزم کار و تعهد بیشتر می‌باشد.

در بحث خشونت در برابر زنان، جنس مرد به عنوان جنس قدرت‏گرا و زورگو، عامل اصلی خشونت در برابر زنان به معرفی گرفته شده و تمام تمرکز نیز روی همین عنصر بوده است، اما با توجه به واقعیت‌های اجتماعی که قابل کتمان هم نیست، موضوع و معضل خشونت ”زن در برابر زن“، کمتر مورد توجه قرارداشته است و در بسا موارد اصلا به آن پرداخته نشده است، در حالی که نظر به شواهد و قراین، این بخش از مقوله خشونت  علیه زنان نیز بسیار برجسته و قابل توجه می‌باشد.

در فرهنگ سنتی حاکم بر جامعه افغانستانی، با آن‎که مرد به عنوان فرد صاحب‌صلاحیت و تصمیم‌گیرنده شناخته می‎شود و در اکثر موارد همین جنس از این فرصت سواستفاده می‌نماید، اما در کنار این موضوع، در اکثریت مطلق خانواده‌ها، زن (همسر مرد خانواده) نیز از اقتدار مطلق در برابر سایر اعضای خانواده و به خصوص دیگر زنان خانواده برخوردارند و او نیز از همین فرصت بی‌نهایت به نفع قدرت شخصی خویش کار می‌گیرد.

در واقعیت مسلم جامعه امروزی ما، مصداق‌های زیادی از خشونت زن علیه زن وجود دارد که بعضی از این موارد در ذیل بر شمرده می‌شوند:

– در فرهنگ عقب‌مانده و بسیار سنتی جامعه ما، مادرشوهر به عروسش به دید جنس خریداری‏شده و بی‌ارزشی می‏نگرد و به این باور هست که حتی زندگی عروسش نیز در اختیار او باید باشد و نیز در کنار این امر، خانواده شوهر و به خصوص مادرشوهر با توجه به مصارف گزافی که در عروسی پسرش متقبل شده، عقده بزرگی به دل می‌گیرند، تا جایی که حتی به عروس به چشم دشمن‏شان دیده و او را لایق و شایسته هرگونه توهین و تحقیر و انجام کارهای سنگین و ثقیل می‌پندارند. در فرهنگ جامعه امروزی افغانستان، در اکثریت خانواده‌ها، عروس خانواده منحیث مزدور و کارگر حتمی و قطعی تمام اعضای خانواده به حساب می‎آید و او با تحمل تمام سختی‌ها و دشواری‎ها در کنار به دنیا آوردن فرزندان و تربیت آنان باید تمام امور منزل را به تنهایی باید انجام دهد تا بتواند اندکی رضایت خانواده و به خصوص مادرشوهر را به دست آورد.

– شدیدترین نوع خشونت زن علیه زن را می‎توان در نوع رابطه و برخورد میان دو زنی که هم‌زمان همسر یک مرد هستند و در یک مکان زندگی دارند، جستجو کرد. این دو زنی که به اصطلاح به آن ”امباغ“ می‎گویند،  به آن شدت و حدت با هم به رقابت منفی می‎پردازند که با رواداری انواع خشونت‌ها، توهین‎ها، درگیری‎های فزیکی و روانی، فضای زندگی را تبدیل به جهنم بدتر از دوزخ می‎سازند و این نوعی از رقابت که خود مصداق بارز خشونت زن در برابر زن هست تاثیر بسیار ناگواری بر روح و روان سایر اعضای خانواده و به خصوص کودکان و اطفال می‎گذارد.

– رقابت میان زنان دو برادر، خواهر شوهر و زن برادر و … از بارزترین نوع رقابت منفی میان زنان در خانواده‎های جامعه ما تلقی می‎شوند. این رقابت منفی و ویران‎گر، به حدی پیشرفت می‎کند و به جایی می‎رسد که دو زن با رابطه‎های یاد شده از هیچ نوع توهین، تحقیر، کنایه، فشارهای روانی و تخریب شخصیت و ذهنیت نسبت به هم‎دیگر ابایی ندارند و با استفاده از هر ابزار ممکن که بتواند شکستی را به طرف متقابل تحمیل کند، به جنگ دیگری می‌روند.

این‌گونه رفتارهای بدور از اخلاق و انسانیت، همه از آدرس یک زن بالای زن دیگری صورت می‎گیرد و این‎ها همه مصداق خشونت‎های فزیکی و روانی هستند که نباید به سادگی از کنار آن گذشت.

در این میان اما، بعد روانی خشونت بسیار بارزتر و برجسته‌تر از بعد فزیکی آن هست و مسلم هست که فشار روانی خیلی تاثیر منفی و ناگوارتر از خشونت فزیکی بالای جنس با عاطفه و آسیب‎پذیر زن می‌تواند داشته باشد.

با تاسف که با تمام این‎ها، در خصوص خشونت زن در برابر زن کمتر توجه صورت گرفته و بسیار کمتر به ریشه‎یابی و رفع آن پرداخته شده است و در کنار این مساله، شعاری بودن این مبارزه و نبودن تعهد نسبت به عملی‎سازی این امر در زندگی واقعی افراد، از تاثیرگذاری و نهادینه‎سازی مبارزه با خشونت به شدت کاسته است.

بسیار کمتر دیده شده است که فعالین حقوقی و به خصوص فعالین حقوق زن عملا زنان و یا شوهران‎شان را با خود حداقل به محافل مرتبط به این امر حاضر سازند تا نشان بدهند که توانسته‎اند حداقل از خانواده خود آغازی داشته‎ باشند و قادر شده‎اند تا زن و یا شوهرشان را در مردود و مذموم بودن خشونت قناعت دهند و ثابت سازند که ”آزادی و حقوق بشر“ را فقط برای همسایه‎ها نمی‎خواهند و متعهد به آن هستند تا تمام شهروندان کشور به گونه هم‎سان و فراگیر با حقوق‎شان آشنا گردیده و نسبت به رعایت آن در مقابل هم‎دیگر با دید یک‎سان و عادلانه عمل می‎کنند.