مفهوم حکومتداری به معنای روشی است که حاکمان و یا سیاستمدارانی که در راس هرم قدرت قرار دارند، از آن در جهت اعمال قدرت در نهادهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یک کشور استفاده میکنند و با سیاستگذاری درست و مناسب، کلیه مناسبات کشور را در تمامی حوزههای زندگی تعریف و مدیریت میکنند. اما حکومتها برای اینکه از زیر بار مسئولیت سنگینی که بر دوش دارند موفق بیرون آیند، نیاز دارند تا روند حکومتداری را با ویژگیهای “خوب” و “شایسته” عجین نمایند و در نتیجه ازین آزمون بزرگ موفق خارج شوند.
حکومتداری خوب، هدف و یا روندی است که مردم و شهروندان یک کشور را در اولویت نخست خویش جا داده باشد. بدین معنی که مهمترین و ارجحترین هدف و برنامه حکومت را از میان بردن فقر، تامین امنیت و محو تبعیض و نابرابری در سطح کشور شکل دهد و تمامی سیاستگذاریها و پالیسیسازیها بر مبنای رویکرد توسعهگرایانه انجام شوند.
بنابرین حکومتی اگر میخواهد مورد پذیرش و مقبولیت همگانی در جامعه قرار گیرد، در دلهای مردم جا داشته باشد و مشروعیت ملی کسب نماید، هرگز نباید مسئولیت بزرگ و سنگینی که در برابر مردم بر عهده دارد را به فراموشی بسپارد و به جای بسیج منابع در جهت رشد و توسعه اقتصادی، آموزشی و اجتماعی جامعه و برنامهریزی در مسیر دستیابی به پیشرفتهای علمی و اقتصادی، مسایل حاشیهای دیگری را اولویت دهد.
بدون تردید، هستند حکومتهایی که تمامی منابع و ثروت ملی کشور شان را در جهت تحکیم پایههای قدرت حاکمان مصرف میکنند. آنان درین مسیر، بخش عظیمی از دارایی و بودجه کشور را به مسایل نظامی و امنیتی منحصر به حوزه خاص اختصاص میدهند و گستره موضوع امنیت را نیز از تمام مردم به تعداد اندکی از حاکمان محدود میسازند. در سوی دیگر، اینگونه حکومتها، حکومتداری در تمامی حوزهها را بهگونه انحصاری در اختیار خود میگیرند و هیچ سهم و جایگاهی برای گروهها و سازمانهایی که در خارج از حکومت هستند، قایل نمیشوند. این روش حکومتداری در نهایت کشور را از هدف اصلی حکومتداری که تامین رفاه و آسایش شهروندان، محو هرگونه تبعیض و نابرابری، ایجاد ثبات و امنیت فراگیر و از میان برداشتن فقر و بیکاری است دور ساخته و ویژگی “خوب” را از آن حکومت سلب میکند.
افغانستان نیز به عنوان کشور جهانسومی و به شدت عقبمانده که همواره در طول تاریخ از حکومتداری خوب و شایسته محروم بوده است، به شدت نیازمند حکومتی است که این ویژگی نادر و کمیاب را در خود داشته باشد و مردم را در محور تمام امور قرار دهد. آنگونه که گفته شد، انحصار در حکومتداری، میزان موفقیت در رفتن به سوی توسعه و انکشاف را کاهش میدهد و آن را به حداقل میرساند، زیرا سه عنصر کلیدی در حکومتداری خوب دخیل هستند و درین میان، در کنار دولت، جامعه مدنی و بخش خصوصی به عنوان دو بازوی بسیار حیاتی و سرنوشتساز قرار دارند که با توجه به ظرفیت و توانایی شان، میتوانند نقش بسیار مهم و موثری را در حکومتداری خوب و رقم زدن پیشرفت و انکشاف بازی نمایند.
واقعیت عینی موجود در افغانستان بیانگر آن است که جامعه مدنی و بخش خصوصی در حال حاضر آنگونه که نیاز است در کنار دولت حضور فعال و تعیینکننده ندارند. سکتور خصوصی که بخش بسیار بزرگی از اقتصاد کشور را به پیش میبردند، در نظام جمهوری نیز از سطح بالای فساد و ناکارامدی به ستوه آمده بودند و پس از تحولات سیاسی اخیر نیز، بخش عمده از سکتور خصوصی از فعالیت بازماندند و اقتصاد کشور را کوچکتر از گذشته ساختند. البته آنگونه که دیده میشود، اخیرا با توجه به راهاندازی بعضی از فابریکهها و سرمایهگذاریهای خارجی در بخشهای معادن، نفت و گاز و حوزههای دیگر، آینده روشنی را نوید میدهد. افزایش میزان کارامدی بخش خصوصی و سیر صعودی نقش آنان در اقتصاد کشور، مستقیما به برنامهها و پالیسیهای دولتی و گستره امنیتی موجود در کشور بستگی دارد.
در نهایت اینکه افغانستان اگر میخواهد، حکومتداری شایسته و مقبول را تجربه کند، بایستی بیشتر از پیش، روند حکومتداری را به حکومتداری خوب تبدیل کرده و با دخیلسازی بیشتر تمامی عناصر درین روند، غبار از چهره خاک آلود افغانستان بزدایند.
30 نوامبر 2024
1 دسامبر 2024
18 دسامبر 2024
17 دسامبر 2024
9 نوامبر 2024