سومین نشست وین که اخیرا با حضور بیش از پنجاهنفر از مقامات حکومت ساقطشده پیشین ، چهرههای سیاسی مخالف حکومت سرپرست و دیپلماتهای خارجی برگزار گردید، حرف و حدیثهایی را به همراه داشته و گمانهزنیهایی را در خصوص آینده وضعیت سیاسی افغانستان برانگیخته است.
برخلاف جلسات و نشستهایی که پیش ازین از سوی گروههای سیاسی مخالف نظام کنونی در دوشنبه، مسکو و … برگزار گردیده و بدون هیچ نتیجه ملموس و محسوسی به پایان رسیدند، نشست وین، در ظاهر امر شکافها و اختلاف نظرهای موجود در میان این گروهها را کاهش داده و آنها را به همدیگر نزدیکتر ساخته است.
ولفگانگ پتریج، رئیس موسسه اتریشی ”مطالعات امور بینالمللی“ که برگزاری این نشست سهروزه را به عهده داشت، به خبرنگاران گفته است که سومین نشست وین با ”دستآورد“ و بیشتر از گذشته برای افغانستان ”مفید و سازنده“ بوده است.
مهمترین نکتهای که به عنوان برایند و خروجی این نشست بهگونه رسمی اعلام گردید، ادعای رسیدن به یک ”نقشه راه برای ایجاد یک افغانستان دموکراتیک“ است که جای بحث و تامل دارد.
از سوی دیگر، اظهارات احمد مسعود مبنی بر تلاش برای مقدس تلقی شدن ”مقاومت مسلحانه“ و تاکید بر تداوم فعالیتهای ضد حکومت کنونی نیز نکته مهمی است که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت. همچنین آقای مسعود گفته است که مقاومت مسلحانه بر دوش آنان اجباری شده است، چون به قول آنان گروه طالبان بههیچ نوع مذاکرات سیاسی تن در نمیدهد. بهنقل از او، اگر طالبان که آنان را مهرههای سوخته میخوانند، تن به برگزاری انتخابات بدهند، دیگر در افغانستان جنگ مسلحانهای وجود نخواهد داشت و مردم افغانستان انتخاب خواهند کرد که کیها مهرههای سوخته و چه کسانی مهرههای زنده هستند.
تصویری که از کنار هم گذاشتن اظهارات اشتراککنندگان این نشست به دست میآید، را از یک جهت نمیتوان مثبت و روشن توصیف کرد، بهاین لحاظ که نزدیکشدن مواضع گروههای سیاسی و مقامات حکومت قبلی که در حال حاضر در خارج از کشور به سر میبرند و افزایش میزان همبستگی و یکپارچگی میان آنان، زمینه را برای شکلگیری یک گروه سیاسی و احتمالا نظامی توانمند فراهم میآورد؛ امری که آغاز یک جنگ داخلی احتمالا درازمدت را پیام میدهد.
جدا ازینکه پیامد جنگ و برایند آن در آینده سیاست و حکومتداری در افغانستان چه چیزی میتواند باشد، تجربه چندین دهه گذشته بهخوبی نشان میدهد که جنگ با هر هدفی که به راه بیفتد، بدون شک قربانیها و ویرانیهای گسترده و غیر قابل جبرانی را بهجا میگذارد. جنگ و خشونت دوامدار در دو دهه گذشته، تمامی زیربناها را نابود کرد و جلو شکلگیری دولت و نظام با ثبات و قدرتمند را گرفت و فرصت بسیار بزرگی را از مردم افغانستان سلب کرد.
بنابرین، در حال حاضر مهمترین نکتهای که تمام طرفهای ذیدخل در بحران سیاسی مسلط بر افغانستان باید درک کنند، این است که به دنبال راهکاری باشند که نخستین هدف آن ایجاد بازدارندگی در برابر آغاز یک جنگ داخلی دیگر باشد.
گروههای سیاسی و نظامی که در برابر همدیگر صفآرایی کرده و به حذف یک دیگر از راه نظامی میاندیشند، باید بدانند که اگر منافع ملی و آینده روشن افغانستان برای شان ارزش و اهمیتی دارد، باید به دور از جنگ و درگیری مسلحانه، بر محور منافع علیای کشور گرد هم آیند و روی یک میکانیزم مشترک در جهت شکلدهی حکومتی فراگیر با مشارکت عادلانه همه اقوام و گروههای سیاسی دخیل در سیاست افغانستان، کار کنند.
پرواضح است که هرگونه تهدید، نادیدهانگاری و درپیشگیری سیاست حذف و انحصار، از جانب هر گروهی، بدون تردید، وضعیت بدتر و وخیمتر از گذشته را رقم خواهد زد و ملت همیشه زخمی و آواره افغانستان را با سرعت بیشتری بهسوی نابودی سوق خواهد داد.
رسیدن به توافق دشوار نیست، اگر همگان از منافع غیر از منافع ملی بگذرند و دست روی دست یکدیگر بگذارند.