سیر زندگی و سلیقه روزگار، انسانها را با فراز و نشیبهای بسیاری آشنا میسازد. در سفر دور و دراز زندگی، انسانها بسته به شرایطی که در آن قرار میگیرند، متناسب با جایگاهی که بهدست میآورند و در مطابقت با پایگاه اجتماعی که کسب میکنند، واکنشها و برخوردهای متفاوتی را از سوی اطرافیان، دوستان و سایر انسانهایی که با آنان در تعامل هستند، تجربه میکنند. به تعبیر دقیقتر، اندوختههای تجربی زندگی در میان جامعه به اثبات رسانیده است که انسانها نحو برخورد و تعامل شان با دیگران را بر اساس جایگاه و موقعیت اجتماعی و اقتصادی و میزان تاثیرگذاری آنان در اجتماع برمیگزینند و متناسب با آن برخورد و رفتار خود را عیار میکنند.
عوامل و پدیدههایی که در بهبود و ارتقای سطح تاثیرگذاری انسانها در جامعه موثرند و باعث میشوند تا نقش انسانها در جامعه بیشتر گردیده و عملکرد شان ساحه و شعاع بیشتری را احتوا کند متعددند، اما درین میان، ثروت و قدرت، کلیدیترین عناصری هستند که انسانها را بهشکل بیسابقه و کممانندی به موقعیت برتر سوق داده و آنان را نسبت به دیگران متمایز میسازد. تجربههای عینی از متن جامعه به خوبی نشانگر آن است که افراد بهرهمند از ثروت و دارایی، نسبت به سایر انسانها از جایگاه بالاتری برخوردار بوده و درجه بسی بهتری از احترام و تکریم را به خود اختصاص میدهند. ثروتمندان و پولداران، همواره در راس هرم مدیریت جوامع جا خوش میکنند و در تمامی تصامیم اجتماعی سهم و نقش تعیینکنندهای دارند. عنصر قدرت نیز درین میان نقش بارزی را به عهده دارد؛ افرادی که در ادارات دولتی وظیفه دارند، متناسب با مقامی که در اختیار دارند، در میان جامعه جا باز میکنند. آنانی که در مقامهای بالاتر قرار دارند به تبع تبدیل به محور بخش بیشتر و بزرگتری از مردم و اجتمناع میشوند و آنانی که در مدارج پایینتر قرار دارند، افراد کمتری را به در حلقه اطراف خویش میبیند.
اما آنچه اهمیت دارد و مورد بحث این نوشتار میباشد، حقیقت جایگاهی است که ثروتمندان و قدرتمندان در میان مردم دارند. بیپرده اگر گفته شود، حقیقت این است که تمام احترام، عزت، کرامت و جایگاهی که این افراد دارند و به واسطه آن به نوعی تعدادی از انسانها را مدیریت میکنند و حتی مورد سوء استفاده و استثمار قرار میدهند، واقعی نیست. به این معنی که نوع رفتار مردم و شهروندان با افراد دارای قدرت و ثروت، ریشه در ارزشهای اخلاقی ندارد و بهگونه حقیقی در ذهن و ضمیر انسانها نهادینه نمیشود، بلکه این امر از روی نوعی اجبار و مصلحتی است که به دلیل تاثیرگذاری این دسته از افراد در اجتماع شکل میگیرد. بهگونه مثال، مردم یک شخص تاجر و پولدار را به این دلیل که شاید روزی بتواند به لحاظ اقتصادی او را کمک کند و یا در عرصه دیگری دستش را بگیرد یا در سایر مشکلات اجتماعی و درون قبیله ای و قومی مورد تکریم قرار میدهند، در حالی که در واقعیت امر، هزار گونه فحش و دشنام نثارش میکنند و از غرور، تکبر و نخوتی که در برابر دیگران از خود به نمایش میگذارد، بیزاری میجویند.
در خصوص افرادی که صاحب شغل و مقام در ادارات هستند نیز همین امر صادق است. این افراد فقط به این دلیل که شاید روزی گرهی از کار شان در ادارات به دست آنان گشوده شود و به کمک آنان از هفتخوان رستم در ادارات دولتی به سلامت عبور کنند، احترام و تکریم مردم را با خود دارند.
بنابرین، روابط، رفتار و مواجهه انسانها با یکدیگر بر مبنای روابط و تعامل سالم انسانی و ارزشهای اخلاقی شکل نمیگیرند، بلکه پدیده منفعتجویی و استفاده از تواناییها و تاثیرگذاریهای دیگران است که مبنای برقراری روابط نزدیک و احترام نسبت به آنان را شکل میدهد و تداوم میبخشد.
برای اثبات این ادعا، نمونهای از وضعیت عینی و حقیقی یک شهروند را روایت میکنیم. نگارنده پای صحبتهای فردی نشسته است که روزگاری در یک پست کلیدی کار میکرد و از وضعیت اقتصادی نسبتا خوبی نیز بهره داشت. او که در حال حاضر پست و مقامش را از دست داده و فقر و ناداری نیز گریبانگیرش شده است، روایت میکند که با تغییر وضعیت، رفتار و برخورد مردم نیز با او به طور اساسی دچار تحول شده است. به نقل از او، زمانی که صاحب شغل و مقام بود، شمار زیادی از انسانها در اطرافش میچرخیدند و برایش حلقه بسیار وسیعی از دوستان را شکل داده بودند، اما در حال حاضر در انزوای کامل رفته است و این حلقه نیز کاملا از هم پاشیده است. او ادعا دارد که در گذشته، بدون هیچ چشمداشتی به افراد بسیاری در حوزههای مختلف کارهای بزرگ و چشمگیری انجام داده است و دست افراد بسیاری را در مشکلات شان گرفته است، اما اکنون، همین افراد روابط شان را با او قطع کرده و حتی به زنگهایش جواب نمیدهد، چه رسد به این که او را کمک کنند.
به گفته او، حالا نه کسی او را با آن القاب بزرگ و دهنپرکن خطاب میکند، نه به احترامش از جا بر میخیزد و نه حرفهایش بالای کسی تاثیرگذاری دارد. او حالا در انزوا رفته است و بهسان یک شی بیارزش به فراموشی سپرده شده است.
نتیجه و برایند بحث این است، که روابط و تعاملات اجتماعی در جامعه کنونی افغانستان، از اخلاق و ارزش تهی شدهاند و نوعی از گسست اجتماعی، همیاری و تعاون در جامعه مشاهده میشود که آینده نه چندان روشنی را برای روابط سالم اجتماعی مجسم میکند. مفهوم ارزشمند “دوستی” و “رفاقت” که در حقیقت نوعی پیوند اخلاقی میان انسانها به شمار میرود و نقش بسیار حیاتی در زندگی اجتماعی انسانها دارد، تبدیل به ابزاری برای استفادهجویی و منفعتطلبی گردیده است. با تغییر منافع و وضعیت، دوستیها نابود میشوند و روابط اجتماعی را مختل میکنند.
13 اکتبر 2024
19 اکتبر 2024
15 اکتبر 2024
13 نوامبر 2024
13 اکتبر 2024
19 اکتبر 2024
9 نوامبر 2024