محمدعلی فیاض
دنیای امروزی برپایه اطلاعات، تفکر و اندیشه میچرخد و در روزگار جنگ سرد، جنگ فکری و بلند بردن سطح دانش و فنآوری از مهمترین برنامههای انکشافی به شمار میآید و در عصر اطلاعات کمبود دانش و بیخبری، بدترین رخداد زندگی است.
در افغانستانی که روزگاری حکیمپرور و دانشسرای پرآوازهای بوده و در آغوشش فارابی، ابن سینا، جلالالدین محمد مولوی و سیدجمالالدین افغانی پرورش یافته، عطش آموزش و تحصیل شدت بالایی دارد و تب و تاب تعلیم و تحصیل بسیار بلند است، اما مسیر این تلاشها برای اکتساب دانش چگونه است و چرا کیفیت آموزشوپرورش آنقدر که مردم انتظار دارند رضایتبخش نیست؟ در این مبحث به بررسی این چالشها پرداخته میشود.
یکم؛ کمتوجهی به تعلیم و تحصیل: در نزدیک به بیست سال گذشته با توجه به نامآوریها و استفاده تبلیغاتیای که از بازگشایی مکاتب و دانشگاهها و سهمگیری آنها در میدان فرهنگ و اجتماع و سپس ازین گذرگاه به سیاست و اقتصاد، از سوی حکومت صورت یافت، در گام عملی کارکرد چشمگیری که نظاممند و سنجیدهشده و با راهبرد بلند باشد درین عرصه دیده نشد. یکسانسازی نصاب تعلیمی، اصلاحات در آزمون کانکور، اصلاحات در دانشگاهها، توجه به وضعیت تحصیلی و تعلیمی، بهسازی و بازسازی زیرساختهای تعلیمی و تحصیلی، برنامههایی بوده که فقط بخشی از پیکره بیرونی کاروان دانش ما را آراسته ساخته اما از کیفیت و تولید دانش هنوز هم فرسنگها دوریم!
دوم؛ بیکاری، سونامی روزگار ما: با درنظرداشت کمبودها و ناتوانیهای اقتصادی که سالهای سال در جامعه افغانی بوده و با برنامهریزیهای سودجویانه بخشی از مقامهای حکومتی، احتمال دارد وضعیت اقتصادی مردم برای مدت طولانی تغییری را در خود شاهد نباشد. از اولین روز ورود یک کودک به مکتب تا روز فراغت از دانشگاه، زمزمه کاریابی و تولید سرمایه و درآمد در گوش او خوانده میشود و حتی گاه به همین هدف به تعلیم و تحصیل فرستاده میشود. آشفتگی در بازار کار، نبود درآمد و شرایط کافی برای دانشیافتگان، بهانههایی چون برخوداری از سابقه کاری و داشتن توان تکلم به زبان انگلیسی و کار با کمپیوتر و … کمبود بستها و وظایف، وجود خویشخوری و واسطهپروری در ادارات و ناتوانی سیستم کاریابی و اشتغال، نبود رشته تحصیلی برای بعضی از وظایف، فراغت هزاران دانشجو از رشتههای مختلف بدون توجه به بازار کار، بیکاری نسل دانشیافته را به سونامی وحشتناکی تبدیل کرده است. به این دلیل نیز طبل رسوایی ما درین مورد در کوچههای سیدنی و بن و برلین کوفته میشود.
سوم؛ نگاه ناهنجار جامعه به دانشجویی: چرخه درآمد اقتصادی، ابزار افتخار، الگوی شیک جامعه، شاهکلید کارهای اجتماعی و مهره کارآمد فعالیتهای سیاسی از کمترین انتظاراتی است که جامعه دارد و کمتر توجهی به کیفیت تحصیلی، کاربردی بودن رشتهها، انکشاف فکری و تولید فکر و اندیشه دانشجویان میشود و در یک کلام حتی بدون درنظرداشت استعداد، گاهی خانوادهها و جامعه رشته تحصیلی دانشجو را تعیین میکند و این نگاه باعث پیامدهای ناهنجار تحصیلی میگردد. اگرچه در بیشتر از ۱۵ سال اخیر با همه این کاستیها و نارساییها، دستاوردهایی اندک اما قابل توجه داشتهایم، بازگشایی دانشگاهها، فعالیتهای فکری و فرهنگی مراکز تحصیلات عالی خصوصی و در یک کلام موج رویآوری به دانش، تحصیل و تعلیم را هرگز نمیتوان نادیده گرفت.
در فرجام میتوان گفت که شرایط نسبی برای تحصیل و تعلیم فراهم شده اما تا رسیدن به کیفیت، تولید فکر و کاربردی ساختن دانش، راه دشوار و طولانی در پیش رو داریم، کمتوجهی به تحصیل و تعلیم و نبود یک برنامه نظاممند فرهنگی-آموزشی، بیکاری و ناامیدیهای پس از آن و نگاه ناهنجار و سودآور به تحصیل و تعلیم، کاروان دانش ما را از سرعت و دقت انداخته و به سوی یک حرکت آهسته و بدون درونمای روشن میکشاند و نیازمند این است که با آگاهی و عقلانیت، کاروان دانش و آگاهی را به سوی کیفیت و تولید فکر و انگیزه عالی سمتوسو بدهیم تا شام تاریک این کشور به روشنایی برسد، زیرا «توانا بود هرکه دانا بود.»
30 نوامبر 2024
1 دسامبر 2024
18 دسامبر 2024
17 دسامبر 2024
9 نوامبر 2024