زلمی خلیلزاد نماینده ویژه ایالات متحده آمریکا در مذاکرات صلح افغانستان و نقش او درین روند که در نهایت منجر به شکلگیری و امضای توافقنامه دوحه میان ایالات متحده آمریکا و ”طالبان“ گردید، همواره مورد شدیدترین انتقادات قرار داشته و اتهامات زیادی را متوجه او کرده است.
اخیرا خانم هدربار معاون بخش حقوق بشر سازمان دیدهبان حقوق بشر نیز خلیلزاد را به کمک در ایجاد فاجعه در افغانستان متهم کرده است. او در توضیح این ادعای خویش نوشته است که خلیلزاد تا اکنون نگرانی خویش در مورد حقوق بشر از جمله حقوق زنان و دختران را ابزار نکرده و هیچ مسئولیت و وظیفه شفاف و روشنی در برابر شهروندان افغانستان نداشته است. این در حالیست که خانم هدربار در گذشته نیز باری خلیلزاد را در خصوص نادیدهانگاری زنان در جریان مذاکرات دوحه مورد انتقاد قرار داده بود.
عملکرد زلمی خلیلزاد در زمان ماموریت او به عنوان نماینده ویژه آمریکا در امور صلح افغانستان به خصوص پس از توافقنامه دوحه، خروج آمریکا و سقوط نظام جمهوریت، به شدت از سوی سیاستمداران، فعالین مدنی و نهادها و فعالین حقوق بشری، زیر پرسش بوده است، اما او هیچگاهی نتوانسته و یا نخواسته است، برایند و پیامد عملکرد خویش را توضیح دهد و یا از آن دفاع نماید.
بزرگترین اتهامی که متوجه دولت آمریکا و آقای خلیلزاد به عنوان نماینده باصلاحیت این کشور در مذاکرات صلح افغانستان است، دور نگهداشتن حکومت آن زمان افغانستان از روند مذاکرات، پنهانکاری در مذاکرات و شریک نساختن آجندا و نتایج مباحثات با آن و در نهایت امضای توافقنامه دوحه بدون حضور حکومت و مردم افغانستان است که مباحث جدی و گستردهای را به دنبال داشت.
حکومت آمریکا در جایگاه بزرگترین حمایتکننده مالی و سیاسی دولت افغانستان در بیست سال اخیر که با ادعای تحکیم دموکراسی، شکلدهی نظام و حکومت مردمسالار و مبارزه با تروریسم بینالمللی به افغانستان آمده بود و درین مسیر صدها میلیارد دالر را هزینه کرد، در حالیکه معاهده همکاریهای استراتژیک را با افغانستان امضا کرده بود، روی تمام تعهدات و ارزشهای ادعاشده خویش خط کشید و بدون آنکه پیامدها و آسیبهای خروج نابهنگام و شتابآلود خویش را به سنجش بگیرد، افغانستان را ترک کرد و در بروز بحران سیاسی پیچیده درین کشور نقش نخست را بازی کرد.
به نظر میرسد زلمی خلیلزاد، در رسیدن به نقطهای که افغانستان در حال حاضر در آن قرار دارد و آمریکا را نیز در جایگاه یک کشور ضعیف و شکستخورده در جهان تعریف کرده است، رول و نقش برجستهای داشته است. برونداد بسیاری از تحلیلهای موجود این است که آقای خلیلزاد در یک بازی چندسویه، قادر شد هم دولت بایدن و هم دولت آن وقت افغانستان را فریب دهد و بدون در نظرداشت منافع ملی درازمدت درازمدت آمریکا، آنچه در باطن و ضمیر خود داشت را به کرسی عمل بنشاند و افغانستان را درگیر بحران سیاسی نماید.
بدون تردید، نتیجه بازی کثیف سیاسی که زلمی خلیل زاد با انعقاد موافقتنامه دوحه انجام داد، کاشتن بذر یک جنگ داخلی شاید درازمدت دیگر در افغانستان است، به این دلیل که با دور نگهداشتن دولت آنزمان و سایر گروههای سیاسی، نهادهای مدنی و اقشار مختلف اجتماعی، بخش عمده مردم و شهروندان افغانستان را از مشارکت سیاسی و حقوق بشری آنان محروم ساخت و عقده بزرگ دیگری را در دل میلیونها انسان خلق کرد.
با فرصتی که در روند مذاکرات صلح افغانستان فراهم آمده بود، این امکان به گونه فوقالعاده وجود داشت که پس از دهها جنگ و خونریزی ویرانگر، تمامی طرفهای درگیر و ذیدخل در افغانستان، با همکاری جامعه جهانی دور یک میز بنشینند و با تفاهم و همبستگی، سرنوشت آینده افغانستان را با درنظرداشت منافع تمامی طرفها رقم بزنند و از خلق بحران بزرگ دیگری که هر آن ممکن است دامن این کشور را بگیرد و فاجعه دیگری بیافریند، جلوگیری نمایند.
آنچه زلمی خلیلزاد به سرانجام رسانید، در حقیقت نوعی از انتقال قدرت به گونه تحمیلی بود. به اینمعنی که او قدرت و اقتدار ملی افغانستان را از حکومتی که مشروعیت و مقبولیت سراسری و فراگیر نداشت و از فساد گسترده و فاجعهبار رنج میبرد، به گروه دیگری واگذار کرد که آنهم به لحاظ مقبولیت و مشروعیت ملی و بینالمللی شاید جایگاه بهتری نسبت به حکومت گذشته نداشته باشد. به تعبیر دیگر، تنها امری که نادیده گرفته شده و اهمیتی برای آقای خلیلزاد و آمریکا نداشته است، حل بحران سیاست و قدرت در افغانستان است، زیرا موافقتنامه دوحه تغییری در وضعیت افغانستان نیاورده و راه حلی برای ثبات سیاسی و امنیتی درین کشور به ارمغان نیاورده است، بلکه گره دیگری بر کورگرههای بیشمار این کشور افزوده است.
موجودیت ضمیمههای پنهان و سری موافقتنامه دوحه، موضوع دیگری است که سوءظنها و نگرانیهای بیشتر شهروندان افغانستان را برانگیخته و گمانهزنیهای زیادی را به همراه داشته است. هر دوطرف این موافقتنامه بارها همدیگر را به نقض و عدم اجرای مفاد موافقتنامه متهم کردهاند، اما به روشنی در باره آن سخن نگفتهاند؛ امری که احتمال عدم اجرایی شدن بخشی از توافقات پنهان را تقویت میبخشد و بدگمانیها نسبت به آن را افزایش میدهد.
ابعاد فاجعهای که آمریکا و خلیل زاد در افغانستان خلق کردهاند به همین جا ختم نمیشود؛ سقوط اقتصاد افغانستان، از میان رفتن صدها هزار شغل و افزایش سرسامآور فقر و بیکاری، فاجعه بزرگ دیگری است که معلول عملکرد آقای خلیلزاد است.
بنابرین، خلیل زاد و آمریکا، مسئول رده نخست وضعیت اسفباری است که در حال حاضر در افغانستان حاکم است و باید پاسخگوی آن باشند.
30 نوامبر 2024
18 دسامبر 2024
1 دسامبر 2024
9 نوامبر 2024