3 فوریه 2020  
 علی‌رضا خاوری  

اسلام و دموکراسی

اسلام و دموکراسی

بسیاری از صاحب نظران شاید با عنوان این نوشتار موافق نباشند چون برای مقایسه دو موضوع یا حداقل بحث همزمان، نیاز به وجود یک ((ربط)) لازمی دانسته می‌شود که به نظر ایشان چنین ربطی در این میان وجود ندارد. بحث از امکان یا امتناع این ربط خیلی طولانی شده و شاید بی‌ثمر نیز بنماید ولی در این نوشتار، هرچند بسیار مختصر و طبیعتن ناقص، خواسته‌ام که نظر خویش را در این مورد بیان نمایم و قضاوت به خوانندگان گرامی سپرده خواهد شد.

بعضی‌ها، که شاید بتوان خیلی‌های شان را نواندیشان دینی خواند، تعارض و تناقضی میان اسلام و دموکراسی نمی‌بینند. به نظر این جمع، انتخابات و پارلمان در حقیقت همان شوراست که در قرآن بطور صریح آمده است؛ قانون‌گذاری بشری خلاف شریعت نمی‌باشد، چون این عمل (قانون‌گذاری) فقط در حوزه مباحات صورت می‌گیرد که کاملن مجاز است؛ احزاب سیاسی، رسانه‌ها، اتحادیه‌ها و انجمن‌ها، بیان کننده و منعکس کننده خواست‌ها، احساسات و نظریات رعایا هستند و از آنجای‌که حاکم باید از خواست‌ها و نظریات رعایا خبر و آگاه باشد، نقش این نهادها نیز کاملن شرعی بوده و جزوی از ((نظام سیاسی)) اسلام می‌باشد و نیز مسائل دیگر؛ پس هیچ نوع تعارض و تناقض میان اسلام و دموکراسی وجود ندارد و آنچه ادعا می‌شود جز برای تحریف اذهان و بدنام ساختن اسلام نبوده و نیست.

ولی پرواضح است که انتخابات را به شورا تقلیل دادن، مانند تقلیل دادن بانک است به عقد بیع (خرید و فروض) که آن را هیچ عقل سلیم و بی‌طرفی نمی‌تواند بپذیرد. محدود ساختن قانون‌گذاری و فعالیت‌های سیاسی-اجتماعی در چارچوب شریعت در حقیقت اذعان به عدم موثریت و از آن مهم‌تر عدم استقلال آن‌ها است. در صورتیکه نهادهای عمومی مستقل نبوده و شدیدن تحت نظارت و کنترل باشند، چگونه می‌توان ادعای دموکراسی کرد؟

مسئله اساسی این است که در این دیدگاه، جوهر و ماهیت دموکراسی نادیده گرفته می‌شود و فقط به نهادهای توجه می‌شود که مشروعیت و مقبولیت خود را از آن جوهر می‌گیرند؛ در حقیقت فقط فرم در نظر گرفته می‌شود و از محتوا بطور کامل غفلت (آگاهانه یا ناآگاهانه) صورت می‌گیرد.

جوهر دموکراسی، انسان‌گرائی (اومانیزم) و ماخوذ از آن فردگرایی است. زمانی‌که اعمال و عرصه عمومی را محدود به چارچوب شریعت می‌نماییم، در حقیقت انسانیت و فرد را فدا کرده‌ایم و این به‌وضوح کامل می‌رساند که دیگر دموکراسی وجود ندارد حتا اگر تمام نهادهای فزیکی (فرم) آن وجود داشته باشد.

با توجه به آنچه در این مختصر گفته شد، می‌توان به این نتیجه رسید که اسلام و دموکراسی هیچگاه به‌هم نمی‌رسند و هیچ نقطه مشترکی بحیث ((ربط)) میان این دو پدیده وجود ندارد.