اینکه چه عاملی واقعا زیربنای توسعه است، مورد بحث و مناقشه نظریهپردازان مکاتب مختلف قرار دارد و مکاتب فکری و سیاسی از زاویههای متفاوتی بهآن پرداختهاند و دیدگاههای علمی و تحقیقی زیادی در این خصوص ارائه شدهاند.
مارکسیسم یکی از مکاتب فکری است که اقتصاد را زیربنا میداند و برای این ادعا دلایل خود را دارد. یکی از نویسندگان برای اثبات زیربنابودن اقتصاد مثال خوبی آورده است. او یک باغ را مصداق قرار داده است که هدف از ایجاد آن بدون شک، بهرهگیری از محصولات و میوههای حاصل از درختان باغ است. بدون تردید، تا زمینی وجود نداشته باشد، باغ و میوهای در کار نخواهد بود. اینجا زمین به اقتصاد و میوههای آن به فرهنگ، اخلاق و معنویت تشبیه شده است. بهاینمعنی که تنها در صورت بهرهمندبودن از اقتصاد خوب، باثبات و پیشرونده، میتوان راه را برای پیشرفت و توسعه فرهنگ، اخلاق و معنویت هموار کرد و جامعه مطلوبِ روبهتوسعه را شکل داد.
در دین اسلام اما عدهای از دانشمندان، فرهنگ، سیاست و اخلاق را زیربنا عنوان کردهاند و به برتری این امور نسبت به اقتصاد، رای و نظر دادهاند. ممکن است بههمیندلیل باشد که تقریبا اکثر کشورهای اسلامی با وجود آنکه منابع و زمینههای متعددی در جهت حرکت بهسوی رشد اقتصادی در اختیار دارند، اما هرگز نتوانستهاند با قدرتهای اقتصادی جهان رقابت کنند و بهپای آنان برسند. عده زیادی از کشورهای اسلامی، تمام توان و منابع مالی و انسانیشان را در راستای تقویت ایدئولوژی دینی، گسترش آموزههای دینی، تقویت و استحکام پایههای قدرت هزینه کردهاند، تا بهزعم خودشان در میدان مبارزه اسلام با کفر، دست بالا داشته باشند و از دین و ارزشهای دینی محافظت کنند.
بهنظرمیرسد ضعف کشورهای اسلامی در این است که اقتصاد و رشد اقتصادی را از محور توجهشان دور ساختهاند و در نتیجه بهلحاظ سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی، اجتماعی و بسیاری امور دیگر، از دیگران با فاصله زیاد عقب ماندهاند و ناگزیرند در یک رقابت نابرابر، بهسوی همگرایی با کشورهای غربی گام بردارند. این وضعیت باعث شده است که ممالک اسلامی از موقف بسیار پایین و کماثر ظاهر شوند و در بسیاری موارد بهخصوص در سیاست و اقتصاد، تاثیرپذیری بسیار غیرقابلانکاری داشته باشند.
بنابراین نیاز است که کشورهای اسلامی در حوزه سیاستگذاریهای کلان و ترتیب استراتیژیهای ملی و موضوعیشان، بهگونه عمیق و جدی تجدید نظر کنند تا در آینده با بهبود وضعیت اقتصادی، بتوانند در میدان تعامل با دیگران حرفی برای گفتن داشته باشند. در این خصوص، متون اسلامی نیز آنان را کمک و یاری خواهد کرد. رشد و توسعه اقتصادی، در اسلام نیز در درجه نخست اهمیت قرار دارد. پیامبر اسلام، در یکی از خطبههایش به زمامداران بعد از خودش به صراحت توصیه میکند که مبادا حکمرانیشان به فقر مردم بینجامد، زیرا در اینصورت به ورطه کفر کشانده میشوند. (کافی، ج1، ص 406) این سخنان پیامبر، بهخوبی ثابت میسازد که ایشان توجه بسیار جدی به وضعیت زندگی مردم داشته و اقتصاد را در رده یکی از مهمترین مسایل حکومتداری قرار داده بودند. بر این اساس، مسلمانان اگر بهلحاظ اقتصادی به رشد و خودکفایی نرسند و با سایر کشورهای دنیا از موضع برابر تعامل نکنند، تحت تاثیر غیرمسلمانان قرار خواهند گرفت و در نتیجه شکست را تجربه خواهند کرد.
در قرآن کریم (نساء، ایه 5) نیز مال و ثروت مایه قوام و برپایی جامعه دانسته شده و به مردم توصیه میشود که مدیریت آن را بهدست سفیهان و بیخردان ندهند. از متن آین آیه قرآن کریم برمیآید که استحکام و ثبات، حفظ اقتدار و حاکمیت و تداوم حکومت و جامعه اسلامی در افزایش مال و ثروت (اقتصاد) نهفته است و تنها همین امر است که جامعه را در برابر دشمنان، از نابودی و شکست نجات میدهد. از همینرو در آخر آیه، تاکید ویژهای صورت گرفته است که مدیریت و کنترل اقتصاد کشور نباید به کسانی سپرده شود که در آن حوزه دانش و تخصص لازم را ندارند. بدون شک کاربرد واژههای «سفیه و بیخرد»، معنای معمول لغوی آنان را تداعی نمیکند، زیرا هیچ عقل و منطقی، گمارش یک فرد نادان، محروم از عقل و دیوانه را در راس امور حتی یک خانواده نمیتواند بپذیرد. مراد از آن بهکارگماریدن کسانی در راس هرم مدیریت اقتصادی کشور است که از توانایی، تبحر، تخصص، دانش و تجربه کافی در پیشبرد آن برخوردار باشند، زیرا افراد بههرمیزانی که هوشیار و عاقل – در برابر سفیه و بیخرد- باشند، در صورت نداشتن تخصص در بخش و حوزهکاری خاص، اگر مسئولیتی را بهدوش بگیرند، قطعا هم با شکست و ناکامی فردی و انجام وظایف مواجه خواهند شد و هم با تصمیمهای اشتباه، غیرکارشناسانه و غیرتخصصی، سرنوشت یک ملت را به تباهی میکشانند.
نتیجه این است که ما در کشور فقرزدهای که حدود 29 میلیون تن از شهروندان آن با گرسنگی دستوپنجه نرم میکنند و از دستیافتن به وعده غذایی بعدیشان مطمئن نیستند، باید ضمن درک پذیرش نتایج تحقیقات علمی دانشمندان و نخبگان علمی که اقتصاد را زیربنای اصلی توسعه شمردهاند، بهعنوان سرزمین اسلامی، باید آموزههای اسلامی مرتبط به حوزه اقتصاد، آیات شریف قرآن، احادیث و فرمایشات حضرت پیامبر، را ملاک عمل قرار دهیم و دستیابی به رشد اقتصادی را در اولویت نخست سیاستهای خویش قرار دهیم. همه باید به این باور و اطمینان برسند که رشد افغانستان در بعد اقتصادی، بهبود جایگاه کشور در سیاست و تعاملات سیاسی در جهان را نیز در پی خواهد داشت. در نهایت کمتر کشوری در مداخله و مهندسیکردن سیاست داخلی و خارجی کشور موفق خواهد شد؛ چیزی که وابستگی افغانستان به دنیا را نیز کاهش داده و بسترهای حرکت جامعه بهسمت رفاه را فراهم خواهد آورد.
13 اکتبر 2024
19 اکتبر 2024
15 اکتبر 2024
19 اکتبر 2024
13 اکتبر 2024