در روزهای اخیر، امرالله صالح معاون اول حکومت فروپاشیده اشرفغنی که همانند او موفق به فرار شده است و در تبعید بهسرمیبرد، یاوهسراییهایی داشته است که در حقیقت عمق نیتهای شوم و طرز فکر چندپهلوی او و همگنانش را به اثبات میرساند.
او که بهزعم خودش یک فرد متبحر و مسلکی استخبارات است و از فوتوفنهای استخباراتی بهخوبی آگاهی دارد، خواسته است بار دیگر، بازیهای کثیف سیاسی را با بهرهگیری از ترفندهای استخباراتی بهراه بیندازد و به مطلوب خویش دست یابد. امرالله صالح اینبار در نظر دارد تا پا جای پای بعضی از رهبرنماهای هزاره بگذارد و با تقلید از آنان به تحریک احساسات قومی و مذهبی آنان پرداخته و آنان را وارد میدان نبرد مسلحانه بسازد، تا بار دیگر راه خود بهسوی رسیدن به قدرت و غارت دارایی و ثروت ملی را هموار نماید.
آقای صالح در تویتی که انتشار داده است، مراسم عزاداری هزارهها در دهه اول محرم را زیر پرسش برده و آن را بهنوعی بیارزش و بیهدف خوانده است. در ادامه هزارهها و شیعیان را تشویق به ایستادگی مسلحانه در برابر حکومت سرپرست کنونی کرده و آن را تعبیر به ایستادگی در برابر «یزید زمان» نموده است. در اخیر نیز از عبارت «یکلحظه غفلت» استفاده کرده است که به قول خودش بارها هشدار داده بوده و از مردم پرسیده است که «یاد تان است؟»
ما اما همین پرسش را از خود جناب صالح داریم. جناب صالح! یادتان هست، در حکومتی که شما معاون اول رئیسجمهور آن بودید، هزارهها چه جایگاهی داشتند؟ یادتان هست که هزارهها و شیعیان قربانی نسلکشی هدفمند بودند؛ پیوسته هدف حملات گسترده و پیاپی انتحاری قرار میگرفتند و دستهدسته به کام مرگ کشانیده میشدند و شما همچنان فارغبال در ارگ قدم میزدید و حتی رگ مبارکتان نمیجنبید؟ یادتان است، در حکومتی که شعار دموکراسی و مردمسالاری سردادهمیشد، معاون دوم ریاستجمهوری با آنکه هزاره بود و از آدرس هزارهها و برای احقاق حقوق هزارهها بهآن کرسی رسیده بود، از کمترین صلاحیت اجرایی بهرهمند نبود و قادر نبود حتی یک کارمند بست شش را در ادارات خارج از تشکیلات معاون دوم ریاست جمهوری بگمارد؟ یادتان است، در حکومت شما روند حذف هزارهها از تمامی لایههای حکومت روزبهروز تسریع میگردید؟ جنرالان هزاره خارج از تمامی معیارهای قانونی به تقاعد سوق داده شدند و وزرای هزاره یکی پی دیگری از وظیفه برکنار و خانهنشین گردیدند. یادتان است که عبدالرزاق وحیدی چگونه در اثر یک توطئه کاملا آشکار حکومت شما، بیگناه و تقصیر به زندان افتاد و با وجود تمام تلاشهای حلقات حکومت شما، در نهایت دلیرانه و قانونمند از خود دفاع کرد و تشت رسواییتان را شجاعانه از بام بر زمین افگند؟ یادتان است که در حکومت شما، هزارهها حتی حق نداشتند حرکتهای کاملا قانونی اعتراضی را که ماهیت مدنی و پرهیز از خشونت داشتند، بهراه بیندازند و حقوق مسلم خودشان را از شما مطالبه کنند؟ یادتان است که بخش ویژه نظارت بر رسانههای اجتماعی در ارگ ریاست جمهوری ایجاد شده بود و در آن تعداد زیادی از «فیسبوک چلوونکیها» با هدف مستندسازی انتقادات و اعتراضات ضد حکومتی استخدام شده بودند؟ یادتان است که برای هر منتقد و فعال مدنی منتقد حکومت، دوسیه/پرونده ویژهای ترتیب شده بود که محتوای آن را تمامی گفتهها، پستها و سخنرانیهای منتقدین حکومت تشکیل میداد؟ یادتان است که چه تعداد از فعالین مدنی شامل لیستهای سیاه شما بوده و از تمامی حقوق و امتیازات شهروندیشان محروم گردیده بودند؟ یادتان است که چه تعداد از فعالین مدنی در اثر توطئههای شما درگیر دوسیههای سیاسی گردیده و به زندان رفته بودند؟ یادتان هست که شما در حکومت فاسد و ناکارآمدتان، برای هزارهها حقی به اندازه بینیشان قایل بودید؟
حالا با کدام جرات و با کدام وجدان، میخواهید هزارههای همیشهمحکوم و محروم را بار دیگر قربانی قدرتطلبیهای بیحدوحصر خود بسازید و آنان را به قربانگاه جنگ داخلی بکشانید تا سفرههایتان رنگینتر گردد؟ شما اگر خود باورمند به مبارزه با «یزیدیان زمان» به قول خودتان هستید، چرا خود و خانواده عزیزتان در مکان امن و نامشخص پنهان شدهاید؟ چرا شخصا به میدان مبارزه وارد نمیشوید و به تعبیر خودتان «ایستادگی مسلحانه»تان را آغاز نمیکنید؟ کسی که معاون رئیسجمهور بوده است، مسلما باید جایگاه بالایی در میان جامعه و مردم خود داشته باشد. بنابرین باید قدرت بسیج اجتماعی هوادارانتان را داشته باشید و بتوانید در مدت کوتاهی سیلی از افراد مسلح را بهراه انداخته و جنگ مورد نظرتان را راه بیندازید. با توجه به اینکه در پناهگاهتان در خارج از کشور قرار دارید و تا حالا نیز هیچکاری از پیش نبردهاید، بهاثبات میرسد که دایره نفوذتان در داخل کشور به صفر نزدیک است و شما در اثر توطئه انتخاباتی و دزدی انتخابات به قدرت رسیده و عملا قدرت را غصب کرده بودید.
نتیجه این است که هزارهها با وجود آنکه همواره در تمامی عرصهها بهخصوص در حوزه نظامی و مبارزات مسلحانه پیشگام بودهاند، اما هرگز به حقوق سیاسی و شهروندیشان نرسیدهاند. در سالهای جهاد در برابر تجاوز شوروی، هزارهها بیشترین و موثرترین فعالیتهای نظامی و سیاسی را داشتند، اما در نهایت در هنگام مذاکرات برای تشکیل دولت در پشاور، گفتند درباره هزارهها و زنان بعدا حرف میزنند. این امر نشان میدهد که هزارهها هیچگاهی درین سرزمین پذیرفته نشدهاند و در حال حاضر نیز بهعنوان شهروندان برابر با دیگران مطرح نیستند.
بنابرین جنگ و مبارزات مسلحانه در شرایط کنونی به نفع هیچ گروه به شمول هزارهها نیست و نمیتواند گرهی از مشکلات عدیده افغانستان را باز نماید. راه حل اساسی و بنیادین این است همه گروههای قومی و سیاسی در افغانستان بهآن حدی از بلوغ و درک سیاسی و انسانی برسند که همه همدیگر را بهعنوان شهروندان کشور بپذیرند و حقوق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و … را برای همه یکسان بدانند و از سیاست حذف و نادیدهانگاری دوری کنند. این هدف هرگز با جنگ و درگیری نظامی بهدست نمیآید، بلکه تنها راه رسیدن به آن، فرهنگسازی از طریق بهبود آموزشهای معیاری بهدور از ایدئولوژیهای قومگرایانه و انحصارجویانهای است که از سالهای دور تا هنوز در افغانستان جایی نداشته است و مردم هنوز از آن دور نگهداشته شدهاند.
3 آگوست 2024