2 اکتبر 2023  
 سلیمان احمدی  

بررسی تطبیقی نامزدی محبوبه سراج برای جایزه صلح نوبل؛ آیا کمیته نوبل، سیاسی عمل می‌کند؟

بررسی تطبیقی نامزدی محبوبه سراج برای جایزه صلح نوبل؛ آیا کمیته نوبل، سیاسی عمل می‌کند؟

راه‌یابی محبوبه سراج؛ بانوی افغانستانی در لیست نهایی نامزدان دریافت جایزه صلح نوبل، به‌شدت بحث‌برانگیز شده است. اکثریت مطلق افرادی که به این موضوع واکنش نشان داده‌اند، با شمولیت وی در ردیف افراد واجد شرایط دریافت این جایزه، مخالفت نشان داده و او را شایسته این جایزه نمی‌دانند.

برای بررسی این موضوع، نخست به شرایط و چگونگی گزینش افراد در مراحل مختلف توسط کمیته نوبل پرداخته می‌شود، سپس کارنامه بانو سراج به کنکاش گرفته می‌شود. در گام بعدی افراد و نهادهایی که از آغاز تا اکنون موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شده‌اند، به‌طور نمونه‌ای مورد بررسی قرار می‌گیرند و در نهایت تلاش می‌شود تا پس از مقایسه کارنامه و جایگاه بانو سراج با دیگر دریافت‌کنندگان این جایزه مهم جهانی، میزان شایستگی و استحقاق او برای رسیدن به این جایزه روشن گردد.

جایزه صلح نوبل یکی از پنج جایزه نوبل است که همه‌ساله به افراد و نهادهایی اعطا می‌گردد که در طول یک‌سال گذشته سهم و مشارکت برجسته‌ای در جهت برقراری دوستی میان ملت‌ها، لغو یا کاهش رویارویی‌های نظامی یا تشکیل و ترغیب همایش‌های صلح داشته باشند.

روند گزینش افراد برای این جایزه به‌گونه‌ای است که  تعدادی از شخصیت‌های مهم و صاحب‌صلاحیت مانند اعضای پارلمان‌ها و استادان دانشگاه، فهرست نامزدهای خود را تا تاریخ اول فبروری هرسال به کمیته ارائه می‌دهند. اعضای کمیته نوبل خود زمان بیشتری برای معرفی نامزدهای خود دارند. کمیته موظف که دارای پنج عضو می‌باشد، فهرست نامزدها را بررسی کرده و لیست کوتاه‌تری شامل ۲۰ تا ۳۰ نفر از میان آن‌ها انتخاب می‌کند. در گام بعدی، گروهی از مشاوران نروژی و بین‌المللی گزارش‌هایی درباره نامزدهای لیست نهایی ارائه می‌دهند و اعضای کمیته با استفاده از این گزارش‌ها و مستندات دیگر، تعداد نامزدها را محدودتر می‌سازند. تصمیم درباره برنده نهایی در آخرین جلسه کمیته گرفته می‌شود که معمولا در اواخر سپتامبر یا اوایل اکتبر برگزار می‌شود. بعد از تصمیم‌گیری نهایی، جایزه صلح نوبل طی مراسم رسمی در روز ۱۰ دسامبر، تاریخ مرگ آلفرد نوبل به برنده و یا برندگان آن اعطا می‌شود.

بنابراین معیارهایی که برای اعطای این جایزه در نظر گرفته شده‌اند، معیارهایی هستند که حوزه وسیعی از فعالیت‌ها را شامل گردیده و افرادی را در خود جا می‌دهد که فعالیت‌های بسیار تاثیرگذار، تعیین‌کننده و مهمی را که در نتیجه آن تغییرات بسیار گسترده و بزرگی در عرصه ملی و یا بین‌المللی محقق شده باشد را انجام داده باشند.

محبوبه سراج، متولد شهر کابل است که دوره لیسه را در مکتب ملالی گذرانده  و از دانشکده طب دانشگاه کابل لیسانس خود را دریافت نموده است. او بعد از  بیست‌وشش سال زندگی در خارج، در سال 2003 به افغانستان برگشته و با تاسیس و یا مدیریت تعدادی از انجوها و سازمان‌های غیر دولتی در حوزه حقوق بشر، حقوق زنان و اطفال فعالیت داشته است. او موسس نهادی به‌نام «تحقیقات صلح و هم‌بستگی» بوده و هم‌چنان به‌عنوان عضو بورد اجرایی و رئیس «شبکه زنان افغان» نیز کار کرده است. در زندگی‌نامه او که در یکی از سایت‌های انترنتی به نشر رسیده است،  از تلاش‌هایی که او  بعد از خروج کامل نیروهایی آمریکایی از افغانستان و برگشت حکومت طالبان به افغانستان در راستای «به‌میان‌آمدن صلح» داشته، یاد شده اما جزئیات بیشتری ارائه نشده است. محبوبه سراج در حال حاضر رئیس موسسه‌ای زیر نام «مرکز انکشاف مهارت‌های زنان افغان» است که در افغانستان فعالیت دارد.

با این­حال اگر نگاهی به لیست افراد و نهادهایی که از سال 1901 که برای اولین بار جایزه صلح نوبل اعطا شد، برنده این جایزه شده‌اند، انداخته شود، دیده می‌شود که شخصیت‌ها و سازمان‌های بزرگ ملی و بین‌المللی در آن شامل هستند که کارنامه‌شان بسیار پربار است و نتایج عمل‌کردشان بی‌نهایت برجسته و کارساز بوده است. به‌گونه مثال، تئودور روزولت از آمریکا،  در سال 1906 جایزه صلح نوبل را به‌دلیل میانجی‌گری موفقیت‌آمیز در پایان‌بخشیدن به جنگ روسیه و جاپان و علاقه شخصی‌اش به داوری با ارائه اولین پرونده به دادگاه بین‌المللی داوری لاهه برنده شده است. سازمان بین‌المللی صلیب سرخ جهانی به‌خاطر به‌عهده‌گرفتن تعهدات عظیمی مبنی بر حفاظت از حقوق بسیاری از زندانیان از تمامی طرف‌ها  در جنگ جهانی اول  از جمله حق تماس‌برقرارکردن با خانواده‌های‌شان، در سال 1917 این جایزه را برده است. در نمونه دیگر وودرو ویلسون از کشور آمریکا به جهت نقش تعیین‌کننده‌اش در بنیان‌گذاری جامعه ملل؛ سازمان بین‌المللی‌ای که قبل از به‌میان‌آمدن سازمان ملل متحد تشکیل شده بود، در سال 1919 به‌عنوان برنده این جایزه شناخته شد. مارتین لوترکینگ برنده دیگر جایزه صلح نوبل است که در سال 1964 آن را به‌دست آورد. او پویش‌گر حقوق مدنی و سیاسی و  اولین کسی در غرب بود که نشان داد مبارزه می‌تواند بدون خشونت باشد. کینگ وقت خود را برای شاخه‌های مختلف حقوق مدنی صرف کرد؛ برابری در تحصیل تا تبعیض اقتصادی در برابر اقلیت‌ها و مسایل دیگر حوزه مبارزه او را تشکیل می‌داد. کینگ هم‌چنین راه‌پیمایی واشینگتن را سازمان‌دهی و در آن‌جا سخنرانی معروف «من یک رؤیا دارم» را ایراد کرد. ایساکو ساتو نخست وزیر وقت جاپان فرد دیگری است که در سال 1974، جایزه صلح نوبل را به دلیل انصرافش از گزینه هسته‌ای برای ژاپن و تلاش‌هایش برای هم‌بستگی بیشتر منطقه‌ای به‌دست آورد. دالایی لاما، بزرگ‌مرد تبتی که به‌خاطر مبارزه‌اش برای آزادی تبت، ایستادگی در مقابل استفاده خشونت و ارائه راه‌حل‌های مبتنی بر رواداری و احترام متقابل به‌منظور حفظ میراث‌های تاریخی و فرهنگی مردمش در سال 1989 موفق به دریافت جایزه صلح نوبل گردید، از دیگر نمونه‌های بارز در این عرصه به‌شمار می­رود. برجسته‌ترین نمونه اما نلسون ماندلا؛ شخصیت افسانه‌ای آفریقای جنوبی است که در سال 1993 برای تلاش در جهت نابودی صلح‌آمیز رژیم آپارتاید و برای بنیان‌گذاری نهادهایی برای یک آفریقای جنوبی دموکراتیک جدید، مفتخر به دریافت جایزه صلح نوبل گردید.

جایزه صلح نوبل همه‌ساله به اشخاص و نهادهای واجد شرایطی داده می‌شود که در یک‌سال گذشته فعالیت‌های چشم‌گیر و برجسته‌ای در حوزه‌های حقوق بشر، تامین و تسهیل صلح و امنیت، جلوگیری از منازعات و درگیری‌های مسلحانه و نظامی، کاهش اختلاف و رفع منازعات و اختلافات میان ملت‌ها و ایجاد روابط دوستانه و مسالمت‌آمیز میان کشورها و ملت‌های مختلف در سطح جهان به انجام رسانیده و تغییرات ملموس و محسوسی را به میان آورده باشند.

در یک روند تطبیقی اگر کارنامه محبوبه سراج با یکی از برندگان قبلی جایزه صلح نوبل کنار هم گذاشته شوند، به روشن‌شدن موضوع و این­که او تا چه‌میزان شایستگی دریافت این جایزه را دارد یاری خواهد رساند. به‌گونه مثال اگر شخصی همانند روزولت از آمریکا را در نظر بگیریم که نقش بسیار برجسته و موفقی در نزدیک‌ساختن مواضع روسیه و جاپان و در نهایت پایان‌یافتن جنگ میان این دو کشور بزرگ و قدرت‌مند داشته است، برون‌داد سخن این است که او کار بزرگی انجام داده است. منازعه و درگیری میان این دو کشور می‌توانست تبعات و پیامدهای بسیار ویران‌گری را برای مردم و حکومت این دو کشور و نیز منطقه و جهان داشته باشد. هم‌زمان ختم این جنگ بزرگ، پیامدهای مثبت و سازنده‌ای برای این کشورها، منطقه و جهان به‌دنبال داشته و از یک فاجعه بزرگ جلوگیری کرده است. حالا اگر به محبوبه سراج برگردیم، او در طول یک سال گذشته، شاید تلاش‌هایی را در حوزه زنان و نقش آنان در جامعه و نیز به‌میان‌آمدن صلح اجتماعی داشته است، اما این تلاش‌ها به‌حدی نبوده است که بتواند منجر به تغییر حتی کوچک و اندک در سطح جامعه افغانستان گردد.

نلسون ماندلا، اسطوره جهانی مبارزه با آپارتاید و تبعیض نژادی است که موفق شد با رشته فعالیت‌های بسیار چشم‌گیر و برجسته‌اش، روند طولانی مبارزه با تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی را به موفقیت برساند. او درا ین راه سختی‌ها و دشواری‌های زیادی را متحمل شد و سالیان درازی را در زندان سپری کرد، اما در نهایت شکست آپارتاید نژادی را به ارمغان‌ آورد و تغییرات بزرگی را در تاریخ آفریقای جنوبی و جهان رقم زد. اما در مورد محبوبه سراج، با جستجو و تفحص زیاد، هیچ موردی دریافت نمی‌شود که نشان دهد او مبارزات حق‌طلبانه‌ای برای زنان و جامعه غرق در آپارتاید نژادی، جنسیتی، قومی و … افغانستان راه انداخته و تغییراتی را در جامعه به میان آورده باشد، در عین حالی که او به‌عنوان نامزد جایزه صلح نوبل و مدعی دفاع از حقوق بشر، در واکنش به راه‌اندازی کارزار «توقف نسل‌کشی هزاره‌ها»، ‌به‌صورت آشکارا در توجیه کشتار تاریخی و سیستماتیک این مردم در افغانستان سخن گفته و حتا و از آن دفاع کرده است که خود موضوعی کاملا متضاد با ادعاها در خصوص فعالیت‌های او در زمینه تامین صلح در کشور است.

به‌طور کلی، خانم سراج در طول یک سال اخیر، برخلاف سال‌های گذشته که گه‌گاهی نامی از او برده می‌شد، در رسانه‌ها حاضر می‌شد و یا در فعالیت‌های موسساتی که او در آن وظیفه داشت شرکت می‌کرد، هیچ‌گونه کارکرد قابل ملاحظه و برجسته‌ای از خود به‌نمایش نگذاشته است تا بتوان بر مبنای آن او را حتی در ردیف افرادی قرار داد که کم‌ترین شایستگی را در دریافت جایزه صلح نوبل دارا هستند.

بر فرض این­که بپذیریم محبوبه سراج شرایط شمولیت در لیست نامزدان دریافت این جایزه را دارد و به‌لحاظ عرف ملی او را حمایت کنیم تا به این جایزه دست یابد، بازهم اگر عدالت را در نظر بگیریم و او را با سایر زنان و مردانی که در سطح ملی در عرصه‌های حقوق بشر، صلح و هم‌بستگی ملی فعال بوده‌اند در مقایسه قرار دهیم، به‌این نتیجه می‌رسیم که صدها و شاید هزاران زن و مرد افغانستانی دیگری هستند که به‌هرلحاظ و در هر عرصه‌ای که تصور کنیم، به‌مراتب بالاتر از بانو سراج قرار دارند و استحقاق رسیدن به این جایزه را دارند.

بنابراین در نهایت، پرسش بزرگی شکل می‌گیرد مبنی بر این‌که مشکل کار در کجاست؟ آیا خانم محبوبه سراج کار فوق‌العاده‌ای انجام داده است که همانند ضمیمه‌های پنهان و سری توافق‌نامه دوحه از چشم مردم افغانستان پنهان مانده است و مردم در باره آن نمی‌دانند؟ یا این‌که کمیته نوبل همانند بعضی از موارد دیگر، معیارهای حرفه‌ای و کاری خودش را در نظر نمی‌گیرد و به‌گونه سلیقه‌ای عمل می‌کند؟ کما این‌که در گذشته نیز این کمیته به‌دلیل برخی از گزینش‌هایی که داشته، مورد انتقاد قرار گرفته است. پرسش آخر این‌که آیا ممکن است کمیته نوبل نیز همانند بسیاری از دیگر مسایل انسانی در جهان، تابع سیاست‌های مغرضانه ابرقدرت­‌های جهان قرار گرفته و سیاسی عمل می‌ کند؟