30 سپتامبر 2023  
 محمدزمان احمدی  

نادیده‌انگاری بایدن؛ افغانستان از چشم جهان افتاده است

نادیده‌انگاری بایدن؛ افغانستان از چشم جهان افتاده است

به‌نظر می‌رسد که افغانستان موقعیت و جای‌گاه استراتژیک‌اش در سیاست جهان و افق دید جهانیان را از دست داده است و دیگر آن اهمیت گذشته را ندارد. کشوری که حداقل در طول بیست سال دوران جمهوریت، در محراق و مرکز توجه دنیا قرار داشت و آمریکا و ناتو با تمام توان و قوا از حکومتی که خود در آن روی کار آورده بودند،  حمایت می‌کردند، اکنون به سطحی تنزیل یافته است که جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا و مقامات سایر کشورهای تاثیرگذار در سیاست جهان، یادی از آن نمی‌کنند.

بر مبنای گزارشات انتشاریافته در خروجی رسانه‌ها، رئیس‌جمهور آمریکا در آخرین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد، به تمامی موضوعات مهم و تحولات جاری در جهان پرداخته است، اما هیچ یادی از افغانستان و میراث شوم و سیاهی که در این کشور از خود به‌جا گذاشته است، نکرده و از کنار این کشور و وضعیتی که بر آن حاکم است، سهل‌انگارانه گذشته است. این در حالیست که در طول سالیان گذشته، افغانستان بخش مهمی از سخنرانی روئسای‌جمهور آمریکا در اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد را تشکیل می‌داد و موضوعات مرتبط به افغانستان به‌گونه مفصل مورد بحث قرار می‌گرفت. در کنار آن، دولت آمریکا همواره استراتژی‌های مشخصی را در خصوص افغانستان و چگونگی برخورد آن کشور با قضایای جاری در افغانستان و شیوه‌های عمل و حضور آمریکا در افغانستان و یا آسیای جنوبی را طرح و اعلام می‌کرد.

سکوت بایدن در قبال افغانستان و آ­ن‌چه امروزه در این کشور می‌گذرد، بدون تردید تغییر و چرخش سیاست آن‌کشور را به‌نمایش می‌گذارد. بنابراین، چرایی این چرخش مهم سیاسی و نادیده‌انگاری افغانستان در دستگاه سیاست خارجی آمریکا باید مورد واکاوی قرار گیرد و روشن گردد.

در ظاهر امر به‌نظر می‌رسد، تغییر مواضع آمریکا نسبت به افغانستان، به تحولات سیاسی در این کشور و یا پیش‌تر از آن به مذاکرات دوحه و موافقت‌نامه‌ای که میان آمریکا و گروه طالبان در آن‌زمان، حاصل شد، برمی‌گردد و پس از آن بود که بحث خروج زودهنگام، آشفته و هماهنگ‌نشده با دولت پیشین افغانستان، در دستور کار قرار گرفت و کشور و مردم آن به حال خود رها شدند و در بحران‌های عمیق و گسترده سیاسی و اقتصادی فرو رفتند.

آمریکا و غرب به‌خوبی می‌دانند که کارخانگی‌شان را در افغانستان به‌درستی انجام ندادند و به آن‌چه شعار می‌دادند و تعهد داده بودند هرگز عمل نکردند و در نهایت باعث به‌وجودآمدن وضعیت اسفبار کنونی گردیدند. فقر و گرسنگی مفرطی که گریبان‌گیر مردم افغانستان گردیده است و میلیون‌ها انسانی که راه مهاجرت را در پیش گرفتند و میلیون‌ها تن دیگری که در پی فرارند تا بتوانند راهی برای نجات از جهنم فقر بیابند و به لقمه نانی دست پیدا کنند، میراث آمریکا و پیامد مستقیم و غیرقابل‌انکار حضور و فرار آن کشور و متحدان غربی‌اش از افغانستان است. ازاین‌رو، آنانی که مسئول مستقیم شکل‌گیری وضعیت کنونی هستند، بدون تردید باید پاسخ‌گوی آن‌چه در حق این مردم رواداشته‌اند باید باشند و با پذیرش مسئولیت پیامدهای عمل‌شان، راهی برای بیرون‌کردن افغانستان از بحران انسانی و سیاسی جستجو کنند.

این‌که در حال حاضر تهدید خاصی متوجه امنیت ملی آمریکا و غرب نیست و آنان با کسانی که قبلا تروریست می‌خواندندشان به توافق رسیده‌اند و خیال‌شان را راحت ساخته‌اند، به‌این‌معنی نیست که مسئولیت و رسالتی که در قبال افغانستان دارند را می‌توانند نادیده بگیرند.

با این‌وجود، آن‌چه واضح و روشن است، نادیده‌انگاری امریکا است و این‌که افغانستان از چشم آن‌کشور و سایر کشورهای دنیا که به دلیل وابستگی‌های مستقیم و غیرمستقیم، در حقیقت دنباله‌رو سیاست‌های آمریکا هستند، افتاده است و این‌که چه چیزی در این کشور جریان دارد و شهروندان آن با چه مشکلات و چالش‌هایی درگیر هستند، اهمیتی برای آنان ندارد.

بنابراین، مردم افغانستان و مقامات حاکم  باید برای عبور از بحران پیش‌آمده، دست‌به‌کار شوند و با کنار گذاشتن تعصب، انحصارگری، قوم‌‌گرایی و سیاست حذف، با ایجاد تفاهم ملی، زمینه‌های لازم برای شکل‌گیری حکومت فراگیر و همه‌شمول را فراهم سازند. تنها در این صورت است که نظامی با مشروعیت ملی و بین‌المللی می‌تواند به‌وجود آید و با بازتعریف جای‌گاه افغانستان در جامعه و سیاست بین‌الملل، آن‌را از حاشیه به متن آورده و مانع گرفتارآمدن شهروندان کشور به سیه‌روزی‌ها و دشواری‌های بیشتر گردد.