سلیمان احمدی
اقــتدارگرایی و تمرکز انــحصاری قـدرت از ویــژگیهای بسیار بارز و برجسته نظامهای سیاسی حاکم بر افغانستان از گذشتههای تاریخ این کشور تا اکنون بودهاند. این انحــصار قدرت اما هیچگاهی سیاستهای انسانی مبتنی بر عدالت اجتماعی و برخورد یکسان با شــهروندان را در خود نداشته است و در درازنای تاریخ، طبقات اجتماعی در درجههای مختلف و متفاوت را تــعریف کرده است. با وجــود آنکه ادعاهای بزرگی مطرح میشوند و شعارهای بیشماری سرداده میشـوند، اما دیده نشده است که شاهان، امیران، روئسای جمهور و حکام این کشور تلاش موثر و واقعیای را در جــهت کاهش و از میان برداشــتن شکافهای طبقاتی، زبانی، مذهبی، نژادی، قومی و … به انجام رسانیده باشند و راه را برای رسیدن به ملت و نظامی عاری و مبرا از تضادها و تفاوتهای طبقاتی هموار نموده باشند.
آمـده است که در دوران عبدالرحمن جابر، هزارهها در اثر سیاستهای مبتنی بر امتــیازات و تفاوتهای طبقاتی، چــهار مورد جرم مشخص و مشهود را همواره با خود داشتند که به سادگی حکم قتل و نابودی آنان را سبب میگردید. تفاوت مذهبی، تفاوت نژادی، تفاوت زبانی و اختلاف سیاسی از دید دستگاه حکومتی امیر جابر، جرمهایی بهحساب میآمدهاند که هزارهها در جامعه افغانستان داشــتند و این جرایم هیچ هزارهای را از دایره جرم و ارتکاب جرمی خارج نگه نمیداشت، به هـمین دلیل بیش از 62 فیصد از افراد این قوم قتلعام شدند و نابود گردیدند.
گذشــته تاریخی این کشور، ساختار قبیلوی و سنتهای ناپسند حاکم بر مناسبات قدرت در افــغانستان بهگونهای در کنارهــم قرار گرفتهاند و وضعیتی سخــت و غیرقابلنفــوذی را رقــم زدهاند که عبور از نظام سیاسی سنتی و قبــیلوی مبتنی بر بــرتری مطلق یک گــروه خاص و میراثی پنداشتن قدرت در مسیر رسیدن به نظامی دمــوکراتیک و مردمسالار که در آن انتقال قــدرت سیاسی بر اساس اراده و خــواست مردم و تمامی شهروندان صورت گیرد، اگر ناممکن نباشد بسی دشوار، پیچیده و زمانبر خواهد بود، زیرا باورهــای ایدئولوژیک گروهی که همواره قدرت را در انحصار داشتهاند و به لحاظ تاریخی قــدرت را بسان میراث پدری میپندارند، بهسادگی و در کوتاه مدت قابل تغییر نیست.
از ویژگیهای ایدئــولوژی این است که متمایل است تا شخصی شود و مانند اعتقاد دینی به یک باور مــقدس بدل گردد و نــیز ایدئولوژی رشد مییابد و اما در بـرابر تغییرات بنیادی مقاومت میکند. بنابرین میراثی بودن و انحصاری بودن قدرت در قالب ایدئولوژیهای قــومی، بسان یک باور مقدس دینی میمـــاند که نبـاید انعطاف و تغییری در آن پدیدار گردد، از همین رو این سیاست و ایدئولوژی را رشد میدهند و به عــمد تبلیغ و ترویج میکنند تا هستههای اجتـماعی خاص از آن دفاع و حمایت کنند و در برابر هـــرگونه تغییر بنــیادی در میکانیزم انتقال قدرت که منجر به کاهش قدرت گروههای خــاص میگـــردد، دست به مقــاومت بزنند.
در نتیجه میتوان ادعا کرد که تجارب تاریخی و آنچه از گذشته تا اکنون بر سرنوشت این کشور حاکمیت کرده است، نشان میدهــد که نظام سیاسی و حکومتهای دمــوکراتیکی که بعد از حمــله نظامی آمریکا و ناتو و شکــست طالبان در افغـــانستان روی کار آمــدهاند، در اثر مــوج خارجی و فـــشارهای بیـــرونی ناشی از ســـیاست جامعه بینالمللی و کشورهای حــمایتکننده نظام جدید در افغانستان بهگــونه اجـــباری و بدون شکلگیری پیشزمینههای جامـــعه دمـــوکراتیک و نهادینهسازی ارزشهای دموکراتیک در جــامعه، بهنوعی تحمیل شدهاند و هیچگاهی شکل واقعی دموکراسی را نداشتهاند، زیرا کارنامه حکومتهایی که در نزدیک به دو دهه بر ســر قـــدرت بودهاند، صــوری بودن دموکراسی را بهخوبی نمایش میدهــند.
گذری کوتاه و اجمالی بر انتخــاباتهایی که در از ســال 1383 تا اکــنون در افغانستان برگزار شدهاند، بهخوبی حکایتگر این نکته مهم است که در تمامی این انتخاباتها بهشمول انتخابات ریاستجمهوری و انتخابات پارلمانی، اتهام سنگین و ویرانگر تقلب آنهم بهشکل سازماندهیشده و سیستماتیک، وارد شده است. با نشر و افـشای اسناد و مدارک متعدد از تقلبات انتخاباتی و رای سازیهای گسترده، این اتهامات به یقین تبدیل شدهاند و بدنامی بزرگی را در جامعه بینالملل و در گستره تاریخ برای افغانستان به ارمــغان آوردهاند. به نظــر مــیرسد که یکی از عوامل اصلی و اساسی سازماندهی تقلبات گسترده انتخاباتی که تا اکنون رشد صعودی و فزایندهای داشته است، سیاست حفظ انحصار قدرت است. در شــرایطی که فـــشارهای بینالمللی نظام دمــوکراتیک مـــبتنی بر اراده مردم و شهروندان را تحمیل کرده است، راه دیگری برای فرار از واگذاری قدرت به خـواست و تصمــیم شــهروندان وجــود ندارد، مگر اینکه تحت پوشش روندهای دمــوکراتیک و انتخابات، گوسفندان را چاق کنند و با رایسازی در حـفظ انحصار قدرت بکــوشند. حـــاکمیت و ســلطه عدهای اریــستوکراتهای بهظاهــر دمــوکرات در لفافه دمـــوکراسی باعث شده است تا این حلقه تبدیل به قشر فوقانی صــاحبامــتیاز و دارای نفوذ از یک طبقه بالا یا گــروه اجتماعی شـــوند که از حقوق و امتیازات ویژهای برخــوردارند و آنگونه که منافع گروهیشان ایجاب میکند برین کشور سیاست کنند. مصرف هزینههای ســرسامآور و غــیرقانونی از کد 91، انتقال پولهای میلیاردی از بانک مرکزی به وزارت مالیه که حقوقدانان به غیرقانونی بودن آن رای دادهاند، مــنظوری پرداخت ســفرخرجهای دایمی و بدون محدودیت برای یکی از وزرا، اتهــامهای تصفیه در وزارت خارجه، کاهش مشارکت سیاسی اقوام و بهخــصوص هــزارهها در بدنه دولت و بهویژه در راس هرم قدرت و پستهای کلیدی، تنها بخشی از مواردی هستند که عملکرد این حلقه اریستوکرات اشرافی را روایت میکنند. بنابرین نتیجه کار چنین بهدست میآید که دمــوکراسی در اســارت عدهای اریستــوکرات پــوشیده در لباس دموکراسی درآمده که در تلاش هســتند تا سرنوشت کشــور را از هر راه مـمکن در دست داشته باشند و اشرافیت خویش را حفظ و انحــصار قدرت درین کشور را تداوم بخشند.
30 نوامبر 2024
1 دسامبر 2024
18 دسامبر 2024
17 دسامبر 2024
9 نوامبر 2024