مبنای من برای دفاع از حقوق زنان، انسان بودن آنان است. همهی انسانها بیگمان دارای حقوق انسانی برابرند. هر حقی که به یک انسان به دلیل انسان بودن تعلق میگیرد، به همهی انسانها بدون توجه به ویژگیهایی خاص آنها مانند دین، ملیت، قومیت و جنسیت تعلق میگیرد. برابری انسانها در حقوق انسانی را یک اصل عقلی میدانم. اگر دینی بخواهد با این اصل عقلی یا هر اصل عقلی دیگر مخالفت کند، دوستداران آن دین به گمان من باید در آن برداشت و قرائت از دین تردید کنند، نه آنکه اصل عقلی را نادیده بگیرند و آن را زیر پا بگذارند. کسانی که وابستگی زیادی به دین ندارند با دیدن تعارض دین با اصول عقلی یا مقتضیات زندگی امروز، اساساً دین را کنار میگذارند. اگر اصل عقلی و انسانی و اخلاقی را در برابر یک قرائت از دین کنار بگذاریم، نتیجهاش نامعقول شدن دین و آموزههای آن است. به نظرم، هر تلقی و تفسیر دینی که آموزههای آن نامعقول و مخالف حقوق انسانی است، نباید مورد پیروی قرار گیرد.
چالش بزرگ قرائت سنتی از اسلام نیز در دنیای امروز همین است. آنانی که با تفسیر غلط از دین و تلفیق نمودن سنتهای نامیمون با دین اسلام، مدافع و توجیه کنندهی تبعیضاند و از این روند پیروی میکنند، با چالش بزرگی روبرو هستند. آنها نمیتوانند هم مسلمان باشند و هم با دستآوردها و آمال امروز بشر خود را هماهنگ کنند. زن مسلمان خواستار برابری و داشتن حقوق انسانی است. از سویی هم متولیان دین تبعیض علیه زن را برآمده از احکام اسلام معرفی میکنند. زن مسلمانی که به قرائت سنتی وفادار باشد، نمیتواند این تعارض و چالش را حل کند. بازنگری در مبانی قرائت دین به ما کمک میکند تا این تعارضات را به خوبی حل کنیم.
تبعیض علیه زنان با تجدیدنظر در مبانی قرائت دین به گونهای حل میشود که با اخلاق و حقوق انسانی شایستهی انسان امروز سازگار باشد. من تبعیض و اعمال آن را نه زاییدهی اسلام بلکه زاییدهی اختلاط سنتهای نامیمون با دین میدانم؛ گره زدن حقوق و قوانین به دین. این گرهها باید باز شوند، گرههایی که هم برای دین و هم دینداران و دیگر انسانها مشکلآفرین هستند.
بهرسمیت شناختن حقوق همهی انسانها به دلیل انسان بودن، برای زندگی بشری در دنیای امروز ضروری است. جامعهی بشری قرنها بردگی و جنگهای خونین قومی و دینی را پشت سر گذاشته و هنوز هم شاهد آثار باقیمانده از آن رویدادهای وحشتناک است. آنچه مبارک و مهم است، این است که در دنیای امروز گفتمانی متفاوت از گذشته شکل گرفته و آن گفتمان برابری حقوق انسانی همهی انسانهاست. این یک دستاورد بزرگ انسانی است. این دستاورد را باید ارج نهاد و عملی کرد. برای به رسمیت شناختن حقوق انسانها نیازی به شناختن نیازهای اساسی در هر جامعهای است. اما زنان بخش عظیمی از جمعیت را در هر جامعهای شکل میدهند و دستآوردهای آنان جزئی از تاریخ بشری جهان است. از این جهت است که شناخت نیازهای اساسی زنان در هر جامعهای حائز اهمیت است.
از سوی دیگر، برای شکلگیری واقعی و عمیق دموکراسی و نیز صلح پایدار در جوامع دستخوش خشونت مثل افغانستان، نیازمند گفتگو میان اقشار گوناگون و حق برابر مشارکت همگان در این گفتگو هستیم. در آینده افغانستان همه باید حقوق سیاسی و مدنی برابر داشته باشند. همه باید حق تأثیرگذاری در سرنوشت کشور را داشته باشند. برای تحقق چنین اهدافی نزدیک شدن افکار با یکدیگر بر مبنای شناخت صحیح و عاری از سوء تفاهم لازم است.
همچنان که از سوی گروههای افراطی دینی درباره زنان تبلیغات سوء زیادی صورت گرفته است، ستمهای فراوانی به آنان در طول تاریخ افغانستان شده است. امکان شناخت صحیح از حقوق زنان برای مردم و حتی اندیشمندان و جامعه روشنفکری بسیار سخت است. اما امکان گفتگو و شناخت باید فراهم شود.
در جامعه ما امروز اکثریت مطلق افراد حتی با حقوق اساسی خود بیگانه هستند. شناخت نیازهای روز جامعه و حقوق زنان بسیار سخت خواهد بود. اما شناخت حقوق زنان و اقوام گوناگون و فراهم شدن امکان گفتگو میان آنان به رشد فرهنگی و افزایش بردباری کمک میکند. همزیستی مسالمتآمیز پیروان ادیان و مذاهب گوناگون و صاحبان عقاید سیاسی متفاوت، نیازمند افزایش بردباری و آشنایی با فرهنگ مدارا و صلح است. این یکی از امور ضروری بنیادین برای جامعهی ما است.
هنوز در کشور ما زیرساختهای دموکراسی ساخته نشده و حتی در اینباره گفتگوی چندانی نکردهایم. بنابراین، شناخت ملت از حقوق زنان، افکار و عقاید و فرهنگ قومی و دینی یکدیگر میتواند مفید و سازنده باشد. زنان و مردان کشور با اندیشه و عقاید گوناگون در کنار یکدیگر زندگی میکنند، اما جای تاسف در اینجاست که حقوق یکدیگر را نمیشناسند. مخالفان متعصب به حقوق زنان تلاش کردهاند که آن را حذف کنند. من فکر میکنم که برای غنا بخشیدن به فرهنگ، برای بالا بردن سطح بردباری، برای شکلگیری فرهنگ پایدار صلح و مدارا، گفتگو میان صاحبان همهی عقاید، اعم از دینی و غیر دینی، ضروری و مفید است. نفس گفتگو نوعی ضرورت است.
شناخت حاصل از گفتگو که به افزایش دانش اجتماعی و سیاسی و فرهنگی میانجامد ارزشمند و ضروری است. البته شکلگیری چنین گفتگویی، به ویژه میان مدافعان حقوق زنان و روحانیت، را کار آسانی نمیدانم. به ویژه روحانیت سنتی، این گفتگو را تحمل نخواهد کرد. داشتن تفاسیر غلط از دین اسلام و حاکم بودن سنتهای نامیمون در جامعه افغانی به عنوان بزرگترین چالش فراروی فرهنگ گفتگو شناخته شده است. تلفیق سنتهای نادرست در حوزههای علوم دینی برای ارزشهایی مانند آزادی عقیده و بیان جایگاهی نمیگذارد. روحانیت تندرو، حقوق زنان را به رسمیت نمیشناسد. روشنفکران دینی در این زمینه باید نقش مهمی ایفا کنند، نقشی که زمینهساز به رسمیت شناختن حقوق کامل زنان شود.
نواندیشان دینی باید بتوانند بر روحانیت تندرو اعم از شیعه و سنی اثر بگذارند. این کار به گمان من انجام خواهد شد اما نیازمند زمان است. نکتهی دیگری که باید اضافه کنم این است که تبلیغات سو از سوی روحانیون تندرو اهل سنت دربارهی حقوق بشر و حقوق زنان باعث شده که حتی روشنفکران نیز بر آن توجه چندانی نداشته و این امر منجر به عدم آگاهی عمومی در سطح جامعه شده است. به نظر من شکلگیری گفتگو میان روشنفکران و نواندیشان دینی و مدافعان حقوق بشر میتواند آغاز خوبی باشد. ما باید زمینههای گفتگوی دفاع از حقوق زنان را آماده کنیم.
13 اکتبر 2024
19 اکتبر 2024
15 اکتبر 2024
13 نوامبر 2024
13 اکتبر 2024
19 اکتبر 2024
9 نوامبر 2024