امیر کوثری
صلح از جمله نیازهای اساسی جامعه بشری است، خصوصا در جوامعی چون افغانستان که سالها جنگ و ناامنی ، ساختارهای بنیادی جامعهاش را برهم زده است، ارزشها و هنجارهای نهفته در فرهنگ غنیاش را زیر پا نموده و زیربناهایش را از هم پاشیده است. با وجود این، در یکونیم دهه اخیر که فضای نسبتا امنی فراهم شد، با تلاشهای مردم و دولت افغانستان در زیر سایه همکاری جامعه جهانی کارهایی صورت گرفته است که از آن جمله میتوان از آزادی بیان، حقوق بشر، حقوق زنان، دموکراسی و نهادینه شدن دیگر ارزشهای دموکراتیک نام برد. همه اینها بهعنوان دستاوردهای مردم و دولت افغانستان و جامعه جهانی به شمار میروند. حال که فصلی جدید در گفتگوهای صلح شروع شده است، پرسشهایی نیز به میان آمده مبنی بر اینکه آیا این دستاوردها حفظ میشوند یا معامله؟ چگونه صلحی خواهد آمد؟ آیا این صلح عادلانه خواهد بود یا نه ؟ من نمیخواهم در این مبحث به این پرسشها بپردازم، اما میخواهم روایتی از دیدگاههای همنسلان خود راجع به صلح را بیان کنم.
چنانکه همه میدانتد نقش جوانان در روند صلح فوقالعاده مهم است، چرا که جوانان هم محقاند که در موضوع صلح دخیل باشند و هم بیشترین هزینههای جنگ را با جان و سرنوشت خود پرداختهاند و میپردازند. بنابراین، حقمحوری و عدالت ایجاب میکند که جوانان در فراگرد و فرایند صلح بیش از دیگران دخیل باشند و خواستههای خود را که از خاستگاهی متفاوت از نسل گذشته سرچشمه میگیرد، با عزت و با اعتماد به نفسی که لازمه شور و هیجان جوانی است مطرح کنند و در تن بیرمق و سالخورده مدیریت صلح، روحیهای جوان ایجاد کنند. جوانان اهمیت صلح و مصالحه را حداقل با تاکید بر دو بحران پیوسته طرح کردهاند: زوال کرامت انسانی و نیاز به اعتلای میهن عزیزمان.
چندی پیش، باری رئیسجمهور در بیانات خود آماری از شهدا و مجروحان و شمار عظیم قربانیان جنگ چه از نیروهای امنیتی و شهروندان را اعلان کرد که نسبت به سال های پیش هنوز هم آمار کاهش نیافته و تعداد فراوانی از شهروندان این دیار بر اثر حملات و بمبگذاریهای دشمنان ددمنش و سیاهفکر این وطن، جان باختهاند. تنزل جایگاه شهروندان به اعداد و ارقام و انسانیتزدایی از ماهیت بشری و فروکاست ارزش آنان -حتا به سپر انسانی- بحرانی است که به جز بحران زوال کرامت انسانی نمیتوان نامی دیگر بر آن نهاد. جوانان بر اهمیت احیای کرامت انسانی در افغانستان واقفند و به همین دلیل تلاش میکنند تا صلحی که منجر به قطع دایمی کشتار و احیای ارزش و حیثیت و کرامت انسان گردد و تداوم آن پایان جنایت و خشونت را تضمین کند، در کشور محقق گردد.
افغانستان امروز در دهکده زمین، جزو محدود خانههایی است که اعضای آن طولانیترین جنگ تاریخ این دهکده جهانی را تداوم میدهند. در حالی که اکثر خانههای این دهکده در صلح بهسر میبرند و با سخاوت هزینه معیشت و نیازهای اولیه ما را فراهم میسازند، اما هرگز از وضعیت فلاکتبار، مصیبتزده و وحشتآفرین خاک ما غافل نیستند. نام افغانستان با ترور و کشتار و مافیای مواد مخدر و خشونت و فساد فزاینده عجین شده و نسل جوان دیگر این وضعیت را تحمل نمیکند. جوانان میخواهند کشوری بپرورانند که باعث سرافرازی و افتخار آنان باشد و جایگاه شایسته خود را بر محور زندگی صلحآمیز مبتنی بر مشارکت، همدلی، همگرایی، اعتدال، مدارا، تکثر، گفتگو، صلح، حاکمیت قانون و مردمسالاری بنا نهند. بنابراین، جوانان عزم خود را جزم کردهاند تا با نگاهی دیگر ببینند و گذشته را زیر باران صلح پایدار بشویند و طرحی نو دراندازند.
با آنکه عزم این جوانان عمیقا قابل درک و تقدیر است، اما یکی از سوابق مخرب سیاستورزان این کشور شکست پیدرپی صلح و پشت کردن به مصالحه و قراردادهای آشتی است و متاسفانه این مورد هم جز عناوینی چون فاسدترین دولت، مولد بیشترین میزان مواد مخدر و منبع تولید تروریزم است که همین سیاستورزان به قیمت قربانی کردن جوانانی بیشمار بر کارنامه سیاه و خونین خود افزودهاند. پس صلح در این کشور هم شدیدا آسیبپذیر بوده و هم مصالحههایی که صورت گرفته، از پابندی طرفها برخودار نبوده است. برای همین، نیاز است تا جوانان در طرح نو خود، صلح را فارغ از سازوکارهای نسل حاضر تعریف کنند. چرا که گسستی مشهود میان نسل حاکم و نسل آینده وجود دارد و جوانان نباید با سیاستی که از جنگ و خون گذشته و کمتر کارگذار آن به مقتضیات عصر حاضر آشناست، مدارا کنند. تعریف صلح باید متضمن مالکیت جوانان و مردم، مشارکت آنان و شنیده شدن صدایشان باشد. اگر مذاکرات صلح همچون گذشته در حلقه محدود و معدودی صرف حول محور تقسیم قدرت صورت گیرد، صلح نیز محدود میگردد به تقسیم قدرت در میان گروههای متنازع.
این نوع رویکرد به صلح، دولت را بیثبات میسازد، چرا که بهویژه گروههای شورشی – که اصولا به هیچکس پاسخگو نیستند و ضوابط اخلاقی، هنجارهای اجتماعی و عقلانی را گردن نمینهند و تابع هیچ قانون و یا معاهده بینالمللی نمیباشند و به غیر از تداوم جنگ هیچ هدفی ندارند- میتوانند هر لحظه بار دیگر به شورشگری روی آورند و معاهده را نقض کنند. این چنین قراردادهایی که صرف معطوف به تقسیم قدرتاند هم خود از لحاظ ماهیت متناقضاند و هم دولت را در معرض آسیبپذیری و پارادوکس قرار میدهند و باعث میشوند که روند بهبود حکومتداری هیچگاه در این کشور طی نشود. بنابراین، باید دولت به همکاری جامعه جهانی و مخصوصا آمریکا که حال کمر برای آوردن صلح در افغانستان، بسته است، موارد بالا را در نظر گیرد.
30 نوامبر 2024
18 دسامبر 2024
1 دسامبر 2024
9 نوامبر 2024