24 سپتامبر 2023  
 سلیمان احمدی  

آمریکا و سیاست­‌های دروغ و فریب

آمریکا و سیاست­‌های دروغ و فریب

چندی پیش مایک پمپئو، وزیر خارجه ایالات متحده امریکا در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، اظهاراتی در مورد افغانستان داشته است. او در سخنانی که در دانشگاه شیکاگو ایراد کرده گفته است که اشرف غنی خود را رئیس‌جمهور منتخت می‌خواند اما با مهارت بیش‌تر از رقیب خود داکتر عبدالله، انتخابات را دزدید و به رای مردم دست‌برد زد. این اظهارات، افشاگری به‌حساب نمی‌آید، زیرا تقلب در انتخابات‌های ریاست‌جمهوری افغانستان چه در آن‌دو دوره‌ای که حامد کرزی به‌عنوان رئیس‌جمهور کارکرده است و چه در دوره‌های پسین که اشرف‌غنی بر کرسی ارگ تکیه زده بود، امر پنهان و قابل کتمان نیست و مستندات بسیار موثق و متنوعی از تقلبات صورت‌گرفته در انتخابات‌های ریاست‌جمهوری وجود دارند. گزارشات نهادهای ملی و بین‌المللی، ناظران داخلی و تکت‌های انتخاباتی دخیل در انتخابات در خصوص تقلبات گسترده و تاثیرگذار، هیچ شک‌وتردیدی را درین مورد باقی نمی‌گذارد. اما چیزی که جالب و قابل توجه است، اعتراف و اقرار آمریکا به تقلبات صورت‌گرفته، در زمان حاضر است، در حالی که قطعا در آن‌زمان هم به‌وضوح در جریان وقایع قرار داشتند و به‌خوبی می‌دانستند که در انتخابات‌ها چه می‌گذرد، ولی نه تنها مهر سکوت بر لب زده بودند و عدالت را آشکارا و عامدانه زیرپا کردند که رئیس‌جمهور افغانستان را با فشارهای سیاسی و مطابق سلایق و منافع خودشان بر کرسی ارگ نشاندند. این امر نشانه روشن سیاست‌های فریب‌کارانه و غیرصادقانه آمریکا و قدرت‌های غربی نسبت به افغانستان است و هویدا می‌سازد که سیاست‌های منفعت‌محور و منافی اخلاق و ارزش‌های جهانی که امریکا و غرب خود مدعی وضع، گسترش و نهادینه‌سازی آن در جهان استند، در اولویت قرار دارد و هیچ امری به‌شمول عدالت، ارزش‌های دموکراتیک، اراده و خواست مردم و مردم‌سالاری، ارجحیتی برای آنان ندارد و زمانی که پای منافع‌شان در میان باشد، همه را به‌سادگی زیرپای‌شان له می‌کنند تا به اهداف سیاسی‌شان برسند. دخالت آشکار جان کری، وزیر خارجه وقت آمریکا و زلمی خلیل‌زاد، در امور انتخابات افغانستان و فشارهای وارده از سوی آنان به طرف‌های دخیل، احزاب سیاسی و کاندیدان معترض به تقلبات گسترده در انتخابات‌های ریاست‌جمهوری  افغانستان و در نهایت قبولاندن اشرف‌غنی به‌عنوان رئیس‌جمهور کشور، گویای اوضاع و احوال کشور در آن روزگار است و تحلیل بیشتری نیاز ندارد.

آقای پمپئو هم‌چنان گفته است که اشرف‌غنی مخالف مذاکرات صلح بوده و تمایلی به شکل‌گیری مذاکرات میان آمریکا و طالبان نداشته است. البته درین امر تردیدی نیست که آقای غنی در مخالفت با پروسه صلح قرار داشت، ولی سخنان آقای پمپئو با ادبیاتی بیان شده است که به مردم افغانستان و جهانیان القا کند، مقصر اصلی و عامل نخست سقوط نظام جمهوریت، اشرف‌غنی رئیس‌جمهور فراری افغانستان است و آمریکا و هم‌پیمانانش دراین‌زمینه هیچ نقش‌وتقصیری نداشته‌اند. مذاکرات امریکا با طالبان با محوریت زلمی خلیل‌زاد نماینده خاص دولت امریکا در مذاکرات صلح افغانستان، در حالی شکل­ گرفته و به ‌امضای موافقت‌نامه میان آنان منجر شد که آن کشور، عامدانه دولت افغانستان را از این روند دور نگه‌داشت و در خلا معلوماتی کامل قرار داد؛ امری که بی‌اعتمادی بزرگی را میان دو دولت افغانستان و آمریکا ایجاد کرد و منجر به کم‌رنگ‌شدن روابط میان آنان گردید. بنابراین، نقش مرکزی در سقوط نظام جمهوریت را دولت آمریکا داشت، به‌دلیل این‌که منافع سیاسی آمریکا را در اولویت نخست خودش قرار داد و این کشور را از ورطه خطرناکی نجات بخشید. امریکا در طولانی‌ترین جنگ تاریخ خویش، در گردابی گرفتار گردیده بود که با هزینه صدها میلیارد دالری، فشار سنگینی روی اقتصاد خویش احساس می‌کرد. کشته و زخمی‌شدن هزاران سرباز ارتش آن‌کشور در افغانستان به خستگی سربازان جنگی آنان انجامیده بود و در نهایت حمایت مردم خویش را از دست داده بود. این شرایط دشوار برای امریکا باعث شد تا مردم افغانستان، مردم‌سالاری و ارزش‌های دموکراتیک، اهمیت خویش را برای دولت این کشور و زلمی خلیل‌زاد به‌عنوان نماینده آن از دست بدهد و قربانی نجات امریکا از منجلاب افغانستان گردد.

با آن‌که اشرف‌غنی برای بقا در قدرتی که با حمایت آمریکا به‌دست‌آورده بود، تا حدودی با مذاکرات صلحی که منتج به کناررفتن او گردد، مخالفت می‌کرد، اما اگر دولت افغانستان و هیات مذاکره‌کننده‌ای که توظیف شده بود، به‌گونه واقعی در مذاکرات صلح مشارکت داده می‌شدند و به‌عنوان یکی از طرف‌های اصلی مذاکرات شناخته می‌شدند، اشرف‌غنی ناگزیر می‌گردید تا به این مذاکرات و نتایج آن تن دردهد. این‌گونه، روند مذاکرات نیز احتمالا به نتیجه‌ای می‌رسید که در آن ختم جنگ در افغانستان به‌شکل بهتری رقم می‌خورد و با تشکیل دولتی فراگیر و همه‌شمول، زمینه شکل‌گیری هرنوع جنگ و منازعه داخلی در آینده برچیده می‌شد. ازاین‌رو، در کنار این‌که اشرف‌غنی و حلقه انحصارگر اطرافش، با عقده و کینه‌ای که از یک‌سو از سیاست‌های امریکا و غربی‌ها و از سوی دیگر خصومت‌ها و اختلافاتی که بر سر قدرت با دیگر احزاب سیاسی داخلی داشتند، با فرارشان، عامل خلق بحران سیاسی گردیدند. دروغ‌ها و فریب‌کاری‌های سیاسی چندجانبه آمریکا در خصوص افغانستان، مذاکرات صلح، سیاست و قدرت دراین کشور، عامل اصلی بحران کنونی دراین سرزمین است؛ بحرانی که به قیمت نجات امریکا ازاین گرداب تمام شده و شرایطی را به‌وجودآورده است که بازهم می‌تواند جنگ و درگیری‌های چندین‌وچند­ساله دیگری را در افغانستان رقم بزند و بار دیگر این کشور را قرن‌ها به‌عقب برگرداند. بدین‌لحاظ، به فریب‌کاری‌ها و منفعت‌محوری سیاست قدرت‌ها باید باور کرد و هرگز نباید اجازه داد منافع ملی ما قربانی منافع ملی و قدرت‌طلبی کشور­های دیگر گردد.