2 سپتامبر 2023  
 ستاگیدیا  

مغز کودکان شهربازی نیست؛ سروصدای زیاد مانع رشد شناختی خردسالان می‌شود (پایانی)

مغز کودکان شهربازی نیست؛ سروصدای زیاد مانع رشد شناختی خردسالان می‌شود (پایانی)

سروصدا مغز خردسالان را به‌طور ویژه‌ای منحرف می‌کند

امیلی الیوت، استاد روان‌شناسی در دانشگاه ایالتی لوئیزیاناست که روی حافظه و شناخت مطالعه می‌کند. او یکی از نویسندگان پژوهشی با این عنوان است که چگونه حواس‌پرتیِ شنوایی بر توانایی خردسال در انجام تکالیفِ یادآوریِ‌ زنجیره‌ای تأثیر می‌گذارد. او می‌گوید «ما می‌توانیم چشمان خود را ببندیم یا می‌توانیم نگاه خود را به‌سمت دیگری منحرف کنیم، اما از ۳۶۰ درجۀ اطراف داریم می‌شنویم». الیوت و همکارانش آزمایشی را ابداع کردند که در آن به خردسالان یک تکلیف بصری می‌دادند و خردسالان باید مواردِ روی صفحۀ نمایش را به‌طور زنجیره‌ای به خاطر می‌سپردند. سپس به بچه‌ها می‌گفتند به صداهایی که دارد پخش می‌شود توجه نکنند، زیرا ربطی به کارشان ندارد.

الیوت به این یافته رسید که «به‌طور کلی، زمانی‌که از شما خواسته می‌شود که در حضور محرک‌های شنیداری نامربوط یا منحرف‌کننده چیزهایی را به‌ترتیب به خاطر بسپارید، عملکردتان کاهش می‌یابد. پس این یافته به ما می‌گوید که این صداها به‌نوعی در سیستم شناختی پردازش می‌شوند و همین است که شما نمی‌توانید به اختیار خودتان این‌طور بگویید که ’من‘ می‌خواهم گوش ندهم».

الیوت و تیمش دریافتند که عنصر اصلی حواس پرتیْ صدایی است که به شکلی محسوس تغییر می‌کند. او می‌گوید «این صدا می‌تواند موسیقیِ همراه با ترانه باشد. موسیقیِ همراه با ترانه بیشتر از موسیقیِ بدون ترانه حواس‌پرت‌کن است».

آن‌ها همچنین دریافتند که کودکان زیر ۷ سال به‌طور ویژه‌ای در حفظ‌کردن ضعیف‌اند، زیرا مغز آن‌ها هنوز قادر به استفاده از تاکتیک کلیدیِ «تکرار وتمرین» نیست، یعنی همان مهارتِ ازبَرکردن که چیزها را آن‌قدر پیش خودت تکرار می‌کنی تا به خاطر بسپاری. و این کودکان نه‌تنها چیزها را به خاطر نمی‌سپارند، بلکه از این هم آگاه نیستند که آن‌ها را به خاطر نمی‌سپارند.

بنابراین وقتی به کودک دستوری می‌دهید یا موضوع جدیدی را آموزش می‌دهید و هم‌زمان سروصدای حواس‌پرت‌کنی وجود دارد، احتمال اینکه کودک آنچه را که گفته‌اید به خاطر بسپارد بسیار کم است.

یک مطالعه روی دانش‌آموزان نیویورک در دهۀ ۱۹۷۰ نشان داد که دانش‌آموزانی که کلاس‌هایشان کنار خط آهن هوایی پُرسروصدا بود نسبت به همتایان خود، که در سمت دیگر ساختمان مدرسه بودند، به‌طور قابل‌توجهی در آزمون‌های خواندن ضعیف‌تر عمل کردند. پس از انتشار این مطالعه، متصدیان شهر اقداماتی برای عایق‌بندی صوتی کلاس‌ها و به‌حداقل‌رساندن صدای خط آهن انجام دادند و یک سال بعد، نمرات آزمون دانش‌آموزان در دو طرف ساختمان یکسان بود.

دتر کراوس و تیمش در مطالعۀ دیگری از ۶۶ دانش‌آموز کلاس‌نهمی از مدارس دولتی شیکاگو، درحالی‌که داشتند تکالیف محول در زمینۀ خواندن و حافظه را انجام می‌دادند، نقشۀ فعالیت مغزی گرفتند. سپس فعالیت الکتریکی مغز آن‌ها را حین تماشای فیلم و گوش‌دادن به صداهای مزاحم رصد ‌کردند. آن‌ها دریافتند دانش‌آموزانی که در شرایط مرتبط با محیط‌های پُرسروصدا بزرگ‌ شده‌ بودند در تکالیف خواندن و حافظه ضعیف‌تر عمل کردند و این دانش‌آموزان دارای مغزهایی بودند که از زبان دکتر کرواس مغز «پُر‌سر‌و‌صداتر» نام داشت، به این معنا که بسیاری از نورون‌ها مدام در حال فعالیت الکتریکی هستند، حتی زمانی که مغز درگیر هیچ کاری نیست؛ شما می‌توانید آن فعالیت الکتریکی اضافی در مغز را همچون صدای خِر‌خِر تلفن در نظر بگیرید.

کراوس می‌گوید «و اگر این صدای خِر‌خِر بیش‌ازحد وجود داشته باشد، درک همۀ آن اطلاعاتی که می‌خواهید پردازش شوند دشوار می‌شود. به گفتۀ کراوس، هرچه این صدای خِر‌خِر در مغز کودک بیشتر باشد، گوش‌دادن و تمرکزکردن برای او دشوارتر می‌شود.

چگونه سکوت و برخی از انواع سروصدا می‌تواند برای کودکان مفید باشد؟

کراوس معتقد است که سکوت می‌تواند برای کودکان مفید باشد. هنگامی‌که او و تیمش مغز کودکانِ دارای مغزهای پُرسروصدا را به کمک الکترودهای متصل به پوست سرشان رصد کردند، متوجه شدند که دوره‌های سکوت به کاهش صدای خِر‌خِر در مغز آن‌ها کمک می‌کند.

تیم او همچنین دریافته است که ایجاد صداهای معنی‌دار، مانند نواختن یک ساز موسیقی یا آواز خواندن، باعث ایجاد و تقویت اتصالات عصبی می‌شود.

تحقیقات دیگر نشان داده‌اند که سکوت محض می‌تواند شفابخش باشد. در یک مطالعه روی موش‌ها، دانشمندان رشد سلول‌های مغزی را در موش‌هایی که در معرض صدای سفید، صدای توله‌موش‌ها، موسیقی کلاسیک و صداهای پس‌زمینۀ محیطی قرار داشتند پیگیری کردند و آن‌ها را با موش‌هایی که در سکوت رها شده بودند مقایسه کردند. موش‌هایی که در سکوت رها شده بودند بیشترین رشد سلول‌های مغزی را ثبت کردند، و همین محققان را به این نتیجه رساند که گوش‌دادن به سکوت سلول‌های عصبی را بازسازی می‌کند.

اما سکوت مطلق در خارج از محیط کنترل‌شدۀ آزمایشگاهی بسیار نادر است. حتی وسط جنگل، صداهای طبیعی آواز پرندگان، آب روان نهرها، خش‌خش برگ‌ها و وِزوِز حشرات را خواهید شنید. این نوع صداها را می‌توان به‌عنوان سروصدا توصیف کرد، اما برای ما آرامش بخش هم هستند. و اگر تلاش کنیم، می‌توانیم این محیط‌های صوتی طبیعی را وسط یک شهر پیدا کنیم و یا دوباره خلق کنیم.

خانم الیوت، که استاد روان‌شناسی و محقق است، مادر سه فرزند نیز هست. او از همان اوایل مادرشدن پی برد که دستگاه‌های صدای سفید را در اتاق خواب بچه‌هایش روشن بگذارد تا اگر یکی از آن‌ها نیمه‌شب با گریه از خواب بیدار شد، باقی را از خواب بیدار نکند.

او می‌گوید «صدای سفید خیلی گیراست، زیرا تعداد زیادی از صداهای دیگر را می‌پوشاند. برخی از دامنه‌های فرکانس را حذف می‌کند و چیزی شبیه صدایی پیوسته و ثابت را ارائه می‌دهد». به عبارت دیگر، آوایی همچون صدای آبِ جاری تولید می‌کند و مغز ما با آن هم‌کوک شده از اطراف فارغ می‌شود.

این نوع سروصدا در این شرایط به یک مزیت تبدیل می‌شود، زیرا فراز و فرود صداهای دیگر را که باعث حواس‌پرتی می‌شوند در خود پنهان می‌کند.

با گوش‌دادن به سکوت، احساس راحتی یک گوشۀ دنج را به خود هدیه دهید

ایجاد سکوت برای کمک به شنیدن صداهای معنادار شاید در حرف ساده باشد، اما در عمل کار سختی است. برخی افرادْ فرهنگی را مقصر می‌دانند که مدام محرک بیشتر را ترویج می‌کند. الن دوئرتی، مدیر خلاقیت شرکت فِرِد راجرز، می‌گوید «این باور وجود دارد که برای جلب توجه کودکان باید پُرسروصدا و پُرزرق‌وبرق بود. انگار همه‌چیز باید مثل شهربازی باشد».

شرکت فرِد راجرز وارثِ برنامۀ تلویزیونیِ «محلۀ مستر راجرز» است، همان برنامۀ تلویزیونی‌ای که در دهۀ ۱۹۶۰ برای کودکان ساخته می‌شد و به لحن آرام و اطمینان‌بخشش معروف بود. این شرکت هنوز هم در حال تولید رسانه برای کودکان است، ازجمله سریال‌های کوتاه دوئرتی به نام «در میان جنگل» که تعمداً بی‌سروصداست.

این نمایش‌های کوتاهِ سه‌دقیقه‌ای دربارۀ بچه‌ای است که در جنگل قدم می‌زند، تعجب می‌کند، برایش سؤال پیش می‌آید، مشاهده می‌کند و تجربه می‌کند. به‌جای موسیقی پس‌زمینه، شما صدای جیک‌جیک پرندگان، وزش باد و خش‌خش برگ‌ها را می‌شنوید. طراحان صدا فضایی باورپذیر ساخته‌اند که بینندگان احساس حضور در جنگل را داشته باشند. اما دوئرتی می‌گوید این نوع برنامه‌ها خلاف جریان اصلی‌اند و تک‌وتوک به چشم می‌خورند.

دوئرتی می‌گوید «ما برنامه‌هایی را که ساختیم به گروه‌های ارزیابیِ کانونی می‌بریم و از والدین می‌پرسیم که آیا فرزندتان این را تماشا می‌کند؟»؛ و اغلب، والدین به ما می‌گویند که «اگر پُرسروصدا و پُرزرق‌وبرق نباشد، بچۀ من آن را تماشا نخواهد کرد».

اما این‌طور نمایش‌ها از نظر دوئرتی مثل شهربازی پُرسروصدا و پُرزرق‌وبرق‌اند. او معتقد است که می‌توانید نمایش‌های خوبی با موسیقی و رنگ‌های شاد داشته باشید که حواستان را پرت نمی‌کند، اما درواقع به درد آموزش مهارت‌هایی مانند نحوۀ مدیریت احساسات یا آرام‌کردن خود می‌خورد.

دوئرتی می‌گوید «معیار سنجش من این است که آیا لازم است این سروصداها وجود داشته باشد؟».

کراوس می‌گوید «من فکر می‌کنم که باید بتوانیم سکوت را پاس بداریم. سکوت چیزی کم‌وبیش مرموز در خود دارد. گاهی باید از خودمان بپرسیم که ’آیا می‌شود لحظه‌ای سکوت کنیم؟‘؛ و در همین لحظه است که به‌نوعی به درون خودمان راه می‌یابیم».

با استفاده از سؤال دوئرتی به‌عنوان یک راهنما، از خودمان بپرسیم که «آیا لازم است این سروصدا وجود داشته باشد؟»، و آنگاه شاید به سکوت روبیاوریم و آن را فرصتی مغتنم برای یادگیری بدانیم و از این رهگذر منتظر آرام‌ترشدن زندگی خود باشیم.

نویسنده: ال.ای جانسون- ان.پی.آر

منبع و ترجمه: وبسایت ترجمان