17 آوریل 2020  
 ستاگیدیا  

بامیان بی‌صدا؛ پیامد بی‌تفاوتی در قبال سرکوب حرکت‌های مدنی

بامیان بی‌صدا؛ پیامد بی‌تفاوتی در قبال سرکوب حرکت‌های مدنی

زمان احمدی

بامیان به‌عنوان شهری که نام پرآوازه‌ای در مدنیت داشت و تا همین یکی-دوسال پیش ساکنان آن در قبال تمام مـوضوعات مهم و تاثیرگذار بر زندگی و سرنوشت‌شان حساس بودند و میدان‌ها و اعراص دادخواهی هیچ‌گاهی خالی از حضور پرشکوه‌شان نبود، اکنون در سکوت محض و مطلقی فرو رفته است و هیچ صدایی به راحتی از آن برنمی‌خیزد؛ گویا طناب دار زمختی بر گردن این مردم بسته شده و در صورتی که حرفی به زبان آورند، حلقه آن تنگ‌تر می‌شود و گلوی‌شان را به سختی می‌فشارد.

حکومت محلی بامیان با آن‌که شعار حمایت از آزادی‌های مدنی و حقوق شهروندی مردم را بر زبان دارد و در هر مجلس و محفلی آن را داد می‌زند، وضعیت را به‌گونه‌ای شکل داده و مدیریت می‌کند، که تمام صداهای معترض را در گلو خفه کرده و امکان تبدیل شدن آن به فریاد را محدود می‌سازد. به زندان افگندن معترضان در 7 و 8 سنبله 1395 و به‌دنبال آن یورش پلیس ضد شورش فرماندهی پلیس بامیان به معترضان و به غارت بردن اموال آنان در 21 ثور سال بعد، آغازی برای سلب حـق اعتراض از مردم بامیان بود؛ امر مهمی که بیشتر داعیه‌داران فعالیت‌های مدنی و پاسداری و دفاع از دستاوردهای مدنی این ولایت، در برابر آن خاموشی اختیار کردند و به حکومت، این فرصت را دادند تا به صورت سازمان‌یافته‌تری، در راستای پیاده‌سازی سیاست‌های آپولتیستی خود و تحدید بیشتر فضا برای راه‌اندازی حرکت‌های اعتراضی-مردمی برنامه‌ریزی کند.

برای اثبات این ادعا می‌توان به موارد برجسته دیگری نیز اشاره کرد که نشان می‌دهند، حکومت محلی پس از عبور ساده مردم به‌خصوص فعالان مدنی و حقوق بشر از کنار این موضوع، بیش از پیش تشجیع شده و در بی خیالی تمام، با ”شورشی“ و ”آشوبگر“ خواندن گروه‌های معترض به سیاست‌های تهدیدکننده منافع و تضییع‌کننده حقوق مردم، با پتک استبداد بر تارک آزادی‌های مدنی و با گلوله ”بر فرق“ معترضان بکوبد و حتا اراده و انگیزه اعتراض را از مردم بگیرد؛ چنانچه مقام‌های امنیتی این ولایت به‌عنوان اختیارداران نیروهای تفنگدار حکومتی و دستوردهندگان به آنان، در یکی از ”کنفرانس‌های گزارش‌دهی دولت به ملت“، ”سـرکوب 17 مورد تظاهرات و حرکت اعتراضی“ را جزئی از دستاوردهای خود خوانده و آن را ”افتخار بزرگ“ و ”مایه مباهات“ دانستند. در تداوم همین سریال بود که در اعتراضات مردمی بعدی، حکومت محلی تمام توانش را برای تخریب این حرکت‌ها به‌کار بست و سپس کار را به جایی رساند که در 5 قوس سال گذشته، بر معترضان به بازداشت فرمانده علی‌پور دستور گلوله‌باری صادر کرد و سپس با ترتیب دوسیه جرمی بدون سند و مدرک برای شماری از فعالان مدنی و معترضان، ”بار ملامت و مسئولیت“ این عمل جنایت‌بار را به دوش آنان انداخت و تا مرز کـشاندن این جمع به محاکمه و درخواست مجازاتی در حدود بیست سال زندان برای آنان از طریق اداره سارنوالی/دادستانی به پیش رفت.

با نگاهی با این موارد، به‌سادگی می‌توان پی برد و درک کرد که بامیان چرا به عنوان مهد شکل‌گیری حرکت‌های مدنی در افغانستان، اکنون خاموش است و هیچ حرکتی در آن، شور و انگیزه گذشته را ندارد. اکنون اعتراض، آن هم برعلیه اعمال غیرقانونی حکومت محلی در بامیان، جرم بس بزرگی است که می‌تواند مجازاتی به سنگینی افتادن در دام توطئه‌ها و دسایس، رفتن به زندان و حتا مرگ در پی داشته باشد، زیرا دموکراسی در این شهر سلاخی شده و کسی حتا جرات برداشتن جنازه صدپاره آن از زمین را ندارد.