20 اکتبر 2020  
 ستاگیدیا  

بررسی آموزه‌های فمینیسم رادیکال و امکان عملی‌سازی آن

بررسی آموزه‌های فمینیسم رادیکال و امکان عملی‌سازی آن

سلیمان احمدی

چکیده

فمینیسم پس از آن‌که از جنبش‌های اجتماعی عبور کرد و به یک نظریه علمی مبدل شد، به دلیل آن‌که تعاریف مختلفی از آن ارائه گردید و برداشت‌های متفاوتی از چگونگی مبارزه با تبعیض جنسیتی مطرح شد، به شاخه‌های مختلف از جمله فمینیسم لیبرال، فمینیسم سوسیالیست، فمینیسم مارکسیست، فمینیسم رادیکال، فمینیسم پسامدرن و فمینیسم روان‌کاو تقسیم گردید.

فمینیسم رادیکال از آن‌جایی که آموزه‌های بسیار تندروانه و افراطی را مطرح می‌کند و خواستار تغییرات بنیادین در مناسبات قدرت هست و در نظر دارد تا نظام کنونی پدرسالار را با در نظرداشت اصل برتری ذاتی زنان بر مردان به‌گونه انقلابی از بنیاد دگرگون کند، جهان را از خطرات جنگ‌های بنیادبرانداز رهایی بخشد و تهدید جنگ هسته‌ای را از میان بردارد، نیاز به بررسی دارد تا دیده شود که آیا آموزه‌های این مکتب، قابلیت اجرایی شدن و عملی‌سازی در جهان کنونی را دارد یاخیر. فرضیه این تحقیق بر این امر استوار است که عناصر و مولفه‌های فمینیسم رادیکال به دلیل آن‌که مورد تایید علم نیست و مصادیق عینی نیز درین زمینه وجود ندارند و یا آن‌که مصادیق موجود در تاریخ، برخلاف آن را ثابت می‌کند، امکان عملی‌سازی در جهان کنونی را ندارد.

مقدمه

حق‌خواهی و تساوی‌طلبی زنان امری است که تاریخ، ریشه‌دار بودن آن در گذشته‌های دور را گواهی می‌دهد. زن‌گرایی و حمایت از حقوق برابر زنان با مردان در مقاطع مختلف تاریخی حامیانی داشته است و به برهه خاصی از تاریخ خلاصه نمی‌شود. برای نمونه «هستیا» و «دمیتر» خدایان مونث بودند که به ترتیب مادر خانواده و مادر غلات و کشاورزی خوانده می‌شدند (رکنی لموکی، بی‌تا). بنابرین مسلم است که قدرت‌طلبی و سلطه‌جویی زنان نیز حتی در دوران سنت، اقتدارگرایی و حکومت‌های استبدادی که زنان به‌عنوان جنس دوم به حساب می‌آمدند و از مشارکت سیاسی محروم بودند نیز وجود داشته است و این ویژگی در بسیاری از عرصه‌های زندگی اجتماعی و به‌خصوص در سیاست مشهود و بارز است. به برخی از نمونه‌ها در زیر اشاره می‌شود:

1-         کلئوپاترا، ملکه مصر که در آخرین سده قبل از میلاد قریب بیست سال بر مصر فرمان راند.

2-         تئودورا، ملکه بیزانس، در قرن پنجم میلادی.

3-         کاترین دومدیسی که در قرن شانزدهم میلادی تحت سلطنت شوهر و سه پسرش، چهل سال بر فرانسه حکومت کرد.

4-         ماری خونین و الیزابت اول، دو خواهر که در قرن شانزدهم و هفدهم، پنجاه سال بر انگلستان حکومت کردند.

5-         کاترین کبیر که قریب سی‌وچهار سال در قرن هجدهم بر روسیه حکومت کرد.

6-         ملکه ویکتوریا که نزدیک به شصت‌و‌چهار سال در قرن نوزدهم در انگلستان حکومت کرد.

7-         تزوهسی؛ زنی که از نیمه دوم قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم، نزدیک به پنجاه سال امپراتریس ممالک چین بود.

8-         اندراگاندری دختر جواهر لعل نهرو که نخستین نخست وزیر زن در هند شد. او شصت‌وهفت سال عمر کرد و نزدیک بیشتر عمر خود را در مبارزات سیاسی و حکومتی گذراند و شانزده سال بر هند حکومت کرد.

برابری‌خواهی زنان همگام با سایر تحولات اجتماعی و سیاسی به پیش آمده است و به تدریج در قرون معاصر تبدیل به جنبش اجتماعی جهانی گردیده و حتی به‌عنوان یک ایدئولوژی مستقل عرض وجود نموده و اندیشمندانی را در خود پرورانید که درین عرصه به تفکر و نظریه‌پردازی پرداختند. گرچه واژه نهضت آزادی زنان خاستگاهی نو دارد، اما عقاید مربوط به این نهضت در بسیاری از فرهنگ‌ها بیان شده و می‌توان آن را تا تمدن‌های باستانی یونان و چین ردیابی کرد. اثر کریستین دوپیسان به نام «کتاب شهر بانوان» که در سال 1405 میلادی در ایتالیا منتشر شد، با ثبت کردن اعمال زنان مشهور گذشته و حمایت از حق زنان برای بهره‌مندی از آموزش‌و‌پرورش و نفوذ سیاسی، طلیعه بسیاری از عقاید نوین نهضت آزادی زنان بود (هی وود، 1393).

     بنابرین باتوجه به تاثیرگذاری و اهمیت این نظریه در جهان و به خصوص در عرصه قدرت و سیاست، نیاز احساس می‌شود که این مکتب به بررسی و کنکاش گرفته شود و آموزه‌های آن بازنمایی گردد. اما از آن‌جایی که این ایدئولوژی نیز همانند سایر نظریه‌ها دارای نحله‌ها و شاخه‌های مختلف می‌باشد که بنابر اختلاف نظر اساسی در روش‌ها و استراتژی‌های رسیدن به هدف که همانا برابری و تساوی زنان با مردان است، پدیده آمده اند، این نوشته به بررسی آموزه‌های فمینیسم رادیکال و امکان عملی‌سازی آن در شرایط کنونی می‌پردازد که تفاوت برجسته‌ای با سایر شاخه‌های آن دارد. تلاش بر این است که با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی و کتابخانه‌ای پرسش اصلی تحقیق پاسخ یابد.

مفهوم شناسی فمینیسم

فمینیسم (Feminism) از ریشه Feminine به معنی زنانه، زن آسا، مادینه و مونث است که در اصل از زبان فرانسوی گرفته شده است. فمینیسم در دو معنای قریب به هم در زبان انگلیسی به‌کار می‌رود. در معنای نخست فمینیسم عبارت است از نظریه‌ای است که مبتنی بر این‌که زنان باید به فرصت‌ها و امکانات مساوی با مردان در تمامی جنبه‌های سیاسی، اقتصاد و اجتماعی دست پیدا کنند. در زبان فارسی، واژه‌هایی از قبیل «زن‌گرایی»، «زن‌باوری»، «زن‌نگری» و «زن‌خواهی» به عنوان معادل‌های لفظ فمینیسم به‌کار رفته‌اند. در معنای دوم، این لفظ بر نهضت‌ها و جنبش‌های اجتماعی اطلاق می‌شود که تلاش می‌کنند اعتقاد و باور فوق را نهادینه کنند (زروندی، 1386).

فرهنگ علوم سياسى (آقا بخشی، بی‌تا) فمینيسم را دفاع و جانب‌دارى از حقوق زنان و عقيده به برابرى زن و مرد در زمينه‌هاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، سياسى و مبارزه در راه وصول به اين برابرى تعریف می‌کند.

از نظر تاريخى، در دهه 1980 ميلادى فمینيسم به عنوان يك لغت، معانى متفاوتى را پيدا كرد. در اين دوره حاميان نقش اجتماعى زنان كه از حقوق آنان به‌عنوان يك موجود مستقل نيز دفاع مى‌كردند «فمینيست» نام گرفتند. اما طى سال‌هاى گذشته با تحول در نقش‌هاى اجتماعى و فردى زنان، تحولاتى نيز در بيان و معرفى فمیینيسم ايجاد شده است، تا اندازه‌اى كه نمى‌توان قالب واحدى را از اين تعاريف استخراج نمود. از جمله اين تعاريف عبارتند از:

     «آرين ايچ» نويسنده امريكايى معتقد است که فمینيسم از يك‌سو يك لقب پوچ و سبك‌سرانه به نظر مى‌رسد و از سوى ديگر به منزله نوعى اخلاق ـروش‌شناسى و يا يك طريقه پيچيده تفكر و عمل درباره شرايط زندگى‌ها است (متولیان، بی‌تا).

«كريس ونيرون» جامعه‌شناس انگليسى در بيان خود از فمینيسم آن را واژه‌اى سياسى معرفى مى‌كند كه در جهت تغيير روابط موجود قدرت ميان زن و مرد حركت مى‌كند (همان).

از ديد «بل هوكس» فمینيسم محصول يك تعهد سياسى ـ اقتصادى و اجتماعى است كه سعى دارد تسلط جنسى، سياسى و نژادى را نابود كرده و جامعه‌اى را بازسازى كند كه در آن رشد شخصى فرد به منافع امپرياليسم، توسعه طلبى اقتصادى و تمايلات مادى از جمعيت بستگى دارد (همان).

روز الیندد دلمار، در تعریف پایه‌ای از فمینیسم می‌گوید: «دست‌کم می‌توان گفت فمینیست کسی است که معتقد باشد زنان به دلیل جنسیت گرفتار تبعیض هستند، نیازهای مشخصی دارند که نادیده و ارضاناشده می‌ماند که لازمه ارضای این نیازها تغییری اساسی در نظام اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است.» (زروندی، 1386).

با نگرشى دقيق به اين تعاريف, به اين نكته واقف خواهيم شد كه فمینيسم تنها يك رويكرد عملى يا اجتماعى واحد نيست و به همين دليل است كه امروزه فمینيسم به شاخه‌هاى متعددى از جمله ليبرال، ماركسيست، سوسيال، راديكال، روان‌كاو و فرامدرن تقسيم مى‌شود.

بنابرین یکی از دلایل عدم موجودیت تعریف واحد اصطلاحی ازین مکتب، آن است که فمینیسم جنبش واحدی نیست. تمام فمینیست‌ها درین‌باره که زنان فرودست هستند و برای آزادی آنان باید استراتژی‌هایی اتخاذ کرد، هم عقیده‌اند، ولی در مورد علل این ستم‌دیدگی و استراتژی‌های رسیدن به آزادی، بین آنان اختلاف نظرهای اساسی وجود دارد (رکنی لموکی، بی‌تا).

اما ریترز معتقد است که نظریه فمینیستی یک رشته پژوهش در باره زنان است که به طور مخفی یا رسمی، نظام فکری گسترده و عامی را درباره ویژگی‌های بنیادی زندگی اجتماعی و تجربه انسانی از چشم‌انداز یک زن ارائه می‌دهد و با تحقیق فراوان، موقعیت و تجربه‌های زنان را در جامعه بررسی می‌کند. او مدعی است که می‌توان جامعه بهتری برای زنان ساخت (چراغی کوتیانی، 1394).