مفهوم بیکاری متشکل از دو واژه employment بهمعنی کار و اشتغال و پیشوند Un بهعنوان منفیساز است و در اصطلاح اقتصادی به فردی اطلاق میشود که شاغل بهحسابنیامده و دارای خصوصیتهای زیر باشد:
1- فاقد کار؛ دارای اشتغال مزدبگیری یا خوداشتغالی نباشد.
2- آماده برای کار؛ برای اشتغال مزدبگیری یا خوداشتغالی، آمادگی داشته باشد.
3- جویای کار؛ اقدامات شخصی را به منظور جستجوی اشتغال مزدبگیری و یا خوداشتغالی بهعمل آورده باشد.
بربنیاد همین تعریف، افغانستان یکی از کشورهایی بهشمار میرود که همواره در طول دهههای اخیر، از بالاترین آمار بیکاری رنج برده است. اکثریت شهروندان این کشور نه دارای شغلی هستند که برای آن مزد دریافت کنند و نه توانایی ایجاد شغل برای خودشان را دارند. نهتنها که وظایف و پستهای دولتی و غیر دولتی بهاندازه کافی برای همگان وجود ندارد، که زمینه اشتغالزایی و خوداشتغالی نیز از میان رفته است. براساس آماری که سیگار به نشر رسانیده است، تنها در ربع سوم سال 2021 میلادی، بیش از 500 هزار شهروند افغان شغل خود را از دست دادهاند. این نهاد پیشبینی کرده است که ممکن است تا اواسط سال 2022 میلادی، رقم افرادی که وظایف خود را از دست میدهند تا 900 هزار تن برسد. این آمار رو به صعود، بیانگر این است که در صورت استمرار این روند به شکل کنونی، فاجعه بزرگی در پیش است و ممکن است در نهایت به یک فاجعه بشری غیرقابل کنترول بینجامد.
بیکاری پدیدهای است که پیامدها و آسیبهای اجتماعی و روانی زیادی برجا میگذارد. نخستین و مهمترین معلول بیکاری، فقر است. کاهش میزان درآمد خانوادهها و تحلیل قدرت خرید شهروندان، به فقر گسترده دامن میزند. هم اکنون فقر و تنگدستی، دامن اکثریت شهروندان کشور را گرفته است و بالای بیست میلیون تن از مردم، در تامین غذای شبانهروزیشان ناتوانند. با فزونی گرفتن بیکاری، میزان تکدیگری نیز رو به فزونی است. هزاران تن از گدایان به شمول زنان و مردان و اطفال، روزانه به جادهها، کوچهها و دروازههای منازل میآیند تا شاید بتوانند لقمه نانی برای گذراندن شب پیشرو بهدست آورند. این در حالی است که با گستردهترشدن بیکاری و فقر و افزایش ناتوانی مالی خانوادهها، قدرت کمک کردن به فقرا نیز کاهش مییابد و گدایان شهر نیز درآمد خیلی کمتر از گذشته دارند.
گسترش و افزایش جرایم جنایی، معلول مهم دیگر بیکاری و فقر به حساب میآید. با بالارفتن میزان بیکاری، روند گسترش و افزایش جرایم جنایی نیز سیر صعودی بهخود میگیرد، زیرا افراد بیکار در حالی بهلحاظ روانی کاملا سرخورده و مایوس هستند، با داشتن وضعیت غیرعادی، دست به خلافورزی میزنند تا ازین طریق بتوانند هزینههای زندگی شان را تامین نمایند. افزایش قتلها با هدف سرقت دارایی افراد، سرقتهای مسلحانه و غیرمسلحانه، راهزنی و مواردی ازین دست، پیامد مستقیم بیکاری و فقر هستند. بنابرین ازدیاد هرگونه خلافورزی، ارتکاب جرایم جنایی بخصوص قتل و سرقت، ناامنی های اجتماعی را بدنبال خواهد داشت.
بیکاری مفرط و دوامدار، همچنین عامل بهوجودآمدن اختلالات روانی در افراد میگردد، زیرا نگرانی از ناتوانی در تامین هزینههای زندگی و فشارهای روحی ناشی از تداوم بیکاری و آینده خانواده، باعث بیحوصلگی، زودرنجی، پرخاشگری و حتی افسردگی میگردد که حاصل آن بروز بیماریهای روانی در افراد میتواند باشد. در حالی که جنگها، قتل و کشتارها، انفجارات و وضعیت اجتماعی و سیاسی حاکم بر کشور، فشارهای شدیدی را بر روان مردم تحمیل میکند، پدیده شوم و ویرانگر بیکاری فشار مضاعفی را بر روان مردم وارد میآورد و این امر وضعیت روانی افراد را با آسیبپذیری جدی و جبران ناپذیر مواجه میگرداند.
در کنار پیامدهای نامبرده شده، بیکاری و فقر همزمان با مشکلات روانی، ممکن است به اختلافات خانوادگی منجر شود، زیرا ناتوانی در تامین هزینههای زندگی و نداشتن درآمد کافی برای چرخانیدن چرخ زندگی، باعث میگردد تا زوجها با اختلاف و مشکل داخلی در خانوادهها مواجه شوند. افسردگی، اضطراب، بیحوصلگی و نگرانی ناشی از بیکاری و فقر هم مزید بر علت خواهد شد و اختلافات و درگیریهای درونخانوادگی را بیشتر از پیش تشدید خواهد بخشید. در نتیجه با افزایش میزان مشکلات در خانوادهها، ممکن است عدهای از خانوادهها با فروپاشی مواجه شوند و آمار طلاق و جدایی نیز افزایش یابد؛ امری که در ازدیاد آسیبها و بینظمیهای اجتماعی موثر خواهد بود.
همچنان ممکن است فقر و بیکاری و ناتوانی مفرط در پیشبرد زندگی و بهدستآوردن پول کافی برای تداوم زندگی، عدهای از زنانی را که تنها نانآور خانواده هستند، به سوی بزهکاری سوق دهد. معمولترین کار ممکن برای عدهای ممکن است تنفروشی و روسپیگری باشد تا درآمد آن برای زنده ماندن به مصرف برسد.
پدیدههای معلول بیکاری، به شکل زنجیرهای عمل میکنند. بدینمعنی که مواردی چون فقر، افزایش جرایم جنایی، اختلالات روانی، اختلافات خانوادگی، ناامنی و … وقتی در کنار هم قرار میگیرند، تاثیرگذاری متقابل دارند و این امر باعث میشود تا این عوامل در کنار هم، معلولهای منفی بیشمار دیگری را خلق کنند و منجر به یک بینظمی اجتماعی و حتی سیاسی گسترده و غیرقابل کنترول گردند. بدین معنی که در صورت موجودیت بیکاری مفرط، فقر مفرط به وجود میآید. بیکاری و فقر در کنار هم به یک قدرت قویتر تبدیل میشوند و عامل خلق بیماریهای روانی و وقوع جرایم جنایی میگردند که در نهایت به فروپاشی خانوادهها و ناامنی اجتماعی میانجامد. بالارفتن گراف جرایم جنایی در درازمدت، شکلگیری شبکههای بزرگ و مخوف قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان، سرقت و قتل را بهدنبال خواهد داشت. شبکههایی که با استفاده از فرصت بهوجودآمده ناشی از بیکاری و فقر، به آسانی میتوانند هزاران و صدها هزار جوان افسرده و بیکار را به دام بیندازند و با سوءاستفاده از آنان به دامنه نفوذ و قدرت خود بیفزایند و ثروتاندوزی کنند. قدرتگیری و گسترش پهنه نفوذ شبکههای مافیایی، گاهی میتواند نفوذ در سیاست را نیز در پی داشته باشد، زیرا اکثرا دیده شده است که این شبکهها با نفوذ به داخل دستگاه حکومت، قدرتمندان سیاسی را در اختیار خود میگیرند و در ادامه وضعیت بهگونهای رقم میخورد که آنان بهگونه متقابل منافع همدیگر را تامین میکنند. حکومت گذشته افغانستان در دوران جمهوریت، مصداق بارز این ادعا است. شبکههای مافیایی بهحدی در درون حکومت نفوذ کرده بودند که میتوانستند تمام حکومت را مطابق میل خودشان کنترول کنند و از نیروی حکومتی برای رسیدن به منافعشان سود ببرند. در نتیجه حاصل این وضعیت، حکومتی فاسد و با پایههای لرزان بود که نتوانست دوام بیاورد و به ورطه سقوط افتاد.
31 ژانویه 2025
11 مارس 2025
25 ژانویه 2025
9 نوامبر 2024