6 ژانویه 2021  
 ستاگیدیا  

تقابل دو طرز تفکر؛ چرا برخی از زنان سد راه پیشرفت یکدیگر می‌شوند؟

تقابل دو طرز تفکر؛ چرا برخی از زنان سد راه پیشرفت یکدیگر می‌شوند؟

جواد موحد
در جامعه سنتی افغانستان زندگی کردن برای بانوان تحت قیودات خاصی است و آنان مجبور به تحمل آنند. به همین سبب اگر زنی از دایره این محدودیت‌های وضع و تحمیل‌شده پا فراتر می‌گذارد، مورد محاکمه مردان پابند به باورهای سنتی و زن‌ستیز قرار می‌گیرند. چنانچه ما همه روزه شاهد این امر در گوشه و کنار این سرزمین هستیم.
درعصر کنونی کمتر زنی می‌خواهد که درزندگی‌اش تغیراتی رونما گردد و اکثریت آنان حتا مانع و سد به‌وجود آمدن تغییر در زندگی و فعالیت سایر زنان به شمول اعضای خانواده خود نیز می‌گردند، زیرا این زنان به محدوده‌ای که در آن قرار گرفته‌اند، خو و عادت کرده و نمی‌خواهند و یا هم اراده‌ خود برای آوردن تغییر را از دست داده‌اند. چنین زنانی، حتا حاضر نیستند تا دختران‌شان را به مکتب و دانشگاه و سایر مراکز آموزشی و تحصیلی بفرستند. همواره مشاهده شده است که شماری از دختران فقط تا سن و سال مشخصی اجازه رفتن به مکتب را دارند و پس از آن با تاکید و توصیه‌های مادر مبنی بر ترک مکتب و تن‌دهی به ازدواج مواجه می‌شوند.
این‌گونه است که نسل کنونی دختران افغانستانی نیز اگر بخواهند و اراده کنند که تغییری در زندگی شخصی و اجتماعی خود بیاورند، به موانع بزرگی برمی‌خورند. در چنین وضعیتی، همیشه به این دختران تلقین می‌شود که «چون دختر هستند نباید در اجتماع دیده شوند و در فعالیت‌های اجتماعی سهیم شوند و یا در بیرون از خانه کار کنند»، برعلاه این‌که مقایسه کردن زندگی‌شان با گذشته یک چیزی بسیارعادی به شمار می‌رود. مثلا، اگر دختری بخواهد که در بیرون از منزل کار کند، با هزار حرف و حدیث روبرو می‌شود. بارها به او گفته می‌شود که نباید از خانه بیرون شود، چرا که مردم به خانواده‌اش خواهند خندید و پشت سرش حرف درخواهند آورند. او وقتی وارد جامعه می‌شود، مجبور است همه‌روزه از سوی سایر زنان خانواده‌اش بشنود که بیرون رفتنش نوعی سرافکندگی برای وابستگانش به حساب می‌آید و نیز باید نیش و کنایه‎های زنان اقاربش را نیز تحمل کند.
بنابراین، زنان تابع مقررات زندگی سنتی و محصور به چهاردیواری خانه، به هیچ وجه موافق با بروز تغییرات در زندگی شخصی و اجتماعی دختران خود نیستند و آنان را از هر نوع فعالیت اجتماعی منع می‌کنند، در حالی که زمینه رشد برای دختران جوان در هر بخشی در افغانستان کنونی و امروزی وجود دارد. بدین ترتیب نسل جدید دختران نیز انگیزه خود را برای داشتن زندگی متفاوت‌تر و استفاده از فرصت‌های موجود در جامعه به میزانی که مردان از آن برخوردارند، از دست می‌دهند و خود را تسلیم تقدیر و خواست‌های زنان پابند به باورهای منافی حقوق انسانی زنان می‌کنند.
بدون شک، وجود این امر در هیچ جایی از افغانستان قابل انکار نیست. به همین دلیل، باید به دنبال راه حلی برای آن بود و برای شکستن زنجیر خرافات سنتی که ذهن و فکر زنان نسل گذشته را بسته است، تلاش کرد. این مهم محقق نمی‌گردد مگر با روشن‌گری و تنویر افکار آنان.
زندگی و فعالیت‌های زنان دارای چنین اندیشه‌ای زمانی قابل تغییر است که همه خانواده‌ها از سواد کافی بهره‌مند شده و قادر به شناخت درستی از زندگی در دنیای امروز گردند. آنان باید آن‌گونه که امام جعفر صادق فرموده است «انسان باید عالم زمان باشد»، بدانند که در کجا و در کدام محیط، چگونه رفتاری داشته باشند و با چه شیوه‌ای زندگی کنند، چگونه رنج‌ها را متحمل شوند و با چه مشکلاتی به مبارزه برخیزند تا بتوانند به مفهوم آزادی و حقوق و تمایز آن‌ها از یکدیگر، پی ببرند.
حقوق انسانی چیزیست که انسان ذاتا از آن برخوردار است. به‌گونه مثال، حق حیات، آموزش و پرورش، انتخاب همسر، کار در اجتماع، مشارکت در امور اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و ده‌ها مورد دیگر. همین‌طور تمام انسان‌ها آزاد خلق شده‌اند و آن‌گونه که می‌خواهند زندگی کنند، اما با رعایت این اصل که به زندگی و حقوق دیگران آسیبی نزنند. آزادی اما انجام هرکاری در هر مکان و هتک حرمت دیگران نیست، بلکه آزادی آن است که انسان؛ چه زن و چه مرد بتواند در هرجایی که بخواهد زندگی کند، بدون اینکه با ممانعتی در مواجهه قرار گیرد، در تصمیم‌گیری‌ها از سطح خانواده تا اجتماع سهیم باشد، بتواند به دادخواهی برای حقوق تضییع شده‌اش اقدام کند، متناسب با علاقه‎اش صاحب شغل گردد، به‌صورت برابر از تمامی فرصت‌ها بهره ببرد و…
هرچند مردان در جامعه افغانستان از حقوق و آزادی بیشتری برخوردارند و همواره با تحکم با زنان برخورد می‌کنند، اما باید درنظرداشت که این وضعیت قابل تغییر است و زنان می‌توانند با حمایت از همدیگر توان انجام این کار را خواهند داشت. بدین‌شکل که مانع پیشرفت و تغییر در یکدیگر نگردند، دختران خود را اسیر زندگی سنتی نسازند، زمینه و فرصت‎های آموزشی مساویانه‌ای را برای دختران و پسران خود فراهم آورند، سعی نکنند تا آنچه که خود بدان باورمندند را به دختران‎شان هم بقبولانند و در یک کلام، از ضایع شدن حقوق انسانی و نادیده‌انگاری کرامت انسانی آنان جلوگیری کنند. تنها با رعایت این موارد است که زندگی سنتی از جامعه رخت خواهد بست و بار ملامتی که بر دوش مردان گذاشته شده است، اندکی سبک‌تر خواهد گردید و همه از زندگی انسانی‌تری برخودار خواهند شد.