23 دسامبر 2020  
 ستاگیدیا  

شهر ضحاک؛ حقیقتی که افسانه می‌شود

شهر ضحاک؛ حقیقتی که افسانه می‌شود

از هشت آبده تاریخی بامیان که به‌عنوان میراث فرهنگی جهانی در سازمان علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) به ثبت رسیده، یکی هم شهر ضحاک است. این شهر در حدود هجده کیلومتری شرق مرکز این ولایت قرار دارد.

این شهر که به نام شهر سرخ نیز شناخته می‌شود، مجموعه وسیعی از ویرانه بناهای تاریخی است که بر تپه سرخ رنگی مشرف به نقطه استراتژیک، در محل ورودی شرقی وادی بامیان و در قسمت جنوب‌غربی شش پل واقع شده است.

ارتفاع این شهر مستحکم و دیدنی که در وسط دریاچه بامیان، آبشار پای موری و دره آهنگران موقعیت دارد، از همواری جلگه شش پل تا بخش بالای شهرک که دو بخش می‌باشد از ۱۱۰ تا۱۸۰ متر تخمین می‌شود.

روزگاری شهر ضحاک، چهارراه ارتباطی دنیای قدیم بود. راه‌های تجاری که در گذشته از این محل می‌گذشتند، جنوب را به هندوستان، شرق را به ایران، شمال را به سلسله کوه‌های هندوکش، دریای آمو و کوههای قفقاز وصل می‌کردند. این شاهراه تجاری به نام جاده ابریشم نیز یاد می‌شد.

از دیوارهای این شهر، برج‌های متعدد و راه‌های پر پیچ‌وخم آن‌که تا هنوز قابل مشاهده است، فهمیده می‌شود که شهر ضحاک در زمان آبادی خویش از شکوه، رونق و استحکامات دفاعی مهمی برخوردار بوده است. احتمالا این مجموعه بناهایی که هم اکنون در حال نابود شدن است، در سه بخش پایین، بالای ارگ و بخش مسکونی ساخته شده بود.

براساس یافته‌های باستان‌شناسان، یاد‌داشت‌های تاریخ‌نگاران و سبک معماری که در بعضی قسمت‌های باقی مانده شهر وجود دارد، در آن آثار برخی از دوره‌های تاریخی زیر به چشم می‌خورند: ترک‌های یفتلی یاهون‌های سفید ”قرن‌های چهارم تا نهم“، سده‌های اولیه اسلامی ”قرن‌های دهم تا سیزدهم“ و تیموری‌ها ”قرن پانزدهم تا شانزدهم“ میلادی.

شهری که هم اکنون به نام ضحاک شناخته می‌شود، این‌که در سال‌های نخستین به چه نامی یاد می‌شده مشخص نیست، اگرچه افسانه شاه ماردوش، به‌ نام ضحاک در ادبیات فارسی آمده و با همین نام ثبت تاریخ شده است.

مردم نیز به این باوراند که در قدیم این‌جا پایتخت ضحاک ماردوش بوده است، چون وی این شهر را ساخته بوده و به نام او مسمی شده، اما در بعضی از کتیبه‌های تاریخی از این شهر به نام شهر سرخ نیز یاد شده است.

ساکنان شهر ضحاک

براساس کاوشگری‌های پراکنده غیرعلمی که تاکنون انجام شده است، کوزه‌ها و ظروف سفالی که به‌دست آمده و بعضی نقاشی‌هایی که وجود داشته حدس زده می‌شود که ساکنان اولیه شهر ضحاک قبل از اسلام ترک‌های مغولی بوده‌اند.

مرحوم علی‌ احمد کهزاد یکی از تاریخ‌نگاران افغانی در این مورد نگاشته است: ”در اثر حفریات کوزه‌های با مارک در این مکان، صورت برخی از ترک شاهان غربی هم پدیدار شده که مقارن ساسانی‌ها از ماورای آمو به خاک‌های باختر سرازیر شده‌اند.“

ابراهیم اکبری، یکی از فرهنگیان بامیان به این باوراست که این شهر بعد از شهر بلخ ”ام‌البلاد“ توسط اولین حکمروایان آریایی‌ها ساخته شده بوده و آنان در این شهر زیست و حکمروایی می‌کرده است. اما افواهات و قصه‌های عامیانه در بین مردم بامیان وجود دارد که این شهر توسط یکی از شاهان مقتدر افسانه‌ای و ظالم ترک‌ها، به نام ضحاک ماردوش ساخته شده است.

تخریب شهر ضحاک

اما این‌که شهر ضحاک در کدام دوره و زمان بنا شده بوده؛ کسی دقیقا چیزی نمی‌داند، ولی بعضی از پژوهشگران تخریب شدن آن را توسط حمله مسلمانان در زمان صفاریان پیوند می‌دهند. بخش بالای برج‌های شهر ضحاک که در تپه‌های شمالی شهر به‌جای مانده‌اند دوباره تعمیر شده‌اند؛ به‌نظر می‌رسد که این شهر یک مرتبه به کلی ویران شده بوده، قرن‌ها مخروبه مانده و در اثر ریزش مداوم برف و باران بخشی از دیوار برج‌ها ساییدگی یافته و آب ریخته شده، سپس بر روی بقایای دیوارهای مخروبه، دیوارهای جدیدی ساخته شده است.

درکتاب بامیان سرزمین عجایب اثر کاظم یزدانی،آمده است: ”چنگیز خان مغول، تنها حصار بامیان را که همان شهرغلغله امروزی است به ویرانه تبدیل کرد، درزمان یورش او هیچ نامی از شهر ضحاک در تاریخ ذکر نشده است. پس احتمال زیاد وجود دارد که این شهر قبل از آن خراب شده باشد.“

محمد‌صالح کنبو لاهوری نوشته است: ”زمانی‌که نظرمحمد خان پادشاه ازبک در ماه رمضان ۱۰۳۷ هـ ق در بامیان حمله کرد، حاکم بامیان از طرف سلطنت

بابری هند، شخصی به نام خنجرخان ترکمنی بوده که مقر حکومت آن شهر ضحاک بوده است و خنجرخان در قلعه ضحاک به مقاومت پرداخت.“

در برخی منابع تاریخی نیز آمده است: ”نادرشاه افشار برای آخرین بار فرزندش نصرالله میرزا را با بیست هزار نفر جهت تسخیر بامیان و قلعه ضحاک ماردوش فرستاد؛ تا آنان را به اطاعت درآوردند.“

با وجودی که این شهر به کلی ویران شده است، با آنهم توانسته تا هنوز جذابیتش را برای توریستان حفظ کند و آن بقایای ویران شده برج‌های دیدبانی، دیوارهای منقش، مغاره‌ها، راه پلکانی که قسما از یک تونل می‌گذرد و تونل پلکانی زیرزمینی است.

تونل پلکانی زیرزمینی که به نزد مردم محل به نام ”راه آبدزدگ“ یاد می‌شود عبارت از تونل خمیده و مارپیچ است که از وسط شهر ضحاک از تپه پایینی به سوی زیرزمین حفر گردیده و به حوض آبی که اینک خشکیده است وصل می‌شود.

حاجی نصرالله یکی از باشندگان محل می‌گوید: ”در گذشته، آب رود‌خانه بامیان از نقطه نامعلومی از طریق لوله سفالی تا زیر تپه ضحاک به این حوض اتصال می‌یافته، وقتی که دشمن شهر را محاصره می‌کرده، اهالی شهر می‌توانستند از طریق همین تونل پلکانی آب مورد نیاز‌شان را تامین کنند.“

ضحاک ماردوش کی بود؟

ضحاک به معنی خوش‌خنده یا خندان، که پدرش ماردوش نام داشته پادشاه قدرتمند افسانه‌ای مملکت بوری، یاغوری بوده که سال‌ها علیه جمشید پاد‌شاه افسانه بلخ جنگیده، ارنواز و شهرناز دختران او را به عقد خویش درآورده و سرانجام توسط کاوه آهنگر سرنگون شده است.

افسانه‌ای نیز وجود دارد که ضحاک را به این دلیل ماردوش می‌گفتند که دو مار خطرناک از دوش‌های او آویزان بوده، روزانه خوراک آن دو مار مغز سر یک آدم بوده است، اگر غذا به آن‌ها نمی‌رسید ممکن مغز سر ضحاک را می‌خوردند.

در کنار شهر ضحاک قصه و داستان کاوه آهنگر نیز وجود دارد که در دره آهنگران در سمت غرب شهر ضحاک زندگی می‌کرد. براساس گفته‌های مردم محل، بقایای آثار و دکان‌های آهنگری او که مردی شجاعی بوده هنوز قابل رویت است.

سجاد محسنی یکی از علمای مرکز بامیان می‌گوید: ”کاوه آهنگر یکی از سرداران و شخص مورد اعتماد ضحاک بوده که برای سپاهیان او سلاح می‌ساخته، وی روزی به بهانه این‌که به مارهای بالای دوش ضحاک غذا می‌دهد با پتکش به سر ضحاک می‌زند و به زندگی آن پادشه افسانه‌ای و مارهایش خاتمه می‌دهد.“

وضعیت کنونی شهر ضحاک

هم اکنون از این شهر تاریخی که در دوران جهاد مرکز نظامی تفنگداران بوده و بارها توسط روس‌ها بمباردمان شده جز یک تونل که تنها راه ورودی به شهر است، یک راه پلکانی، برج‌های آبریخته، دیوارهای فروریخته و مغاره‌های تخریب شده چیزی باقی نمانده است.

به تازگی در دروازه ورودی آن یک تابلوی راهنمای توریست نصب شده است که مشخصات شهر ضحاک یا شهر سرخ روی آن حک گردیده، اما در راستای مرمت و استحکام‌کاری آن کدام کاری صورت نگرفته است.

این شهر به اثر بی‌توجهی دولت، برف و باران، کاوشگری‌های خودسرانه قاچاقبران آثار عتیقه و عدم آگاهی مردم محل از اهمیت توریستی آن در حالت اسفبار قرار دارد و ویرانه‌های باقی مانده آن هر روز ویران‌تر و غم‌انگیزیزتر می‌شود.

 نگارنده: نوروز رجا