محمدعلم عرفانی
بامیان دارای طبیعت سرد و خشن است و بههمین دلیل آن را زندان طبیعی لقب دادهاند. اقلیم سرد بامیان، تاثیر مستقیمی بر زراعت بهعنوان مهمترین زیربنای اقتصادی ساکنان این ولایت دارد. در سراسر بامیان، دهقانان از زمین خود حداکثر یک فصل حاصل میگیرند. بهدلیل کوهستانی بودن بامیان و به تبع آن، راههای مواصلاتی دشوارگذر نیز محدودیتها و صعوبتهایی را بر زندگی مردم این ولایت تحمیل میکند. مردم بامیان تمام تلاششان برای زندهماندن است نه زندگی کردن بهمعنای مدرن و اصیل آن. بنابراین، با این وضعیت نمیتوان بامیان را یک ولایت توسعه یافته نامید، چون تا به هنوز مردم این ولایت زیر سطله طبیعت بیرحم دارند که اغلبا مورد خشم بلایای طبیعی قرار گرفته و قربانی میدهند. از طرف دیگر غیر از زراعت و مالداری آنهم به شیوه سنتی آن دیگر هیچ منبع درآمد دیگری برای ساکنان این ولایت محروم وجود ندارد.
آنچه گفته شد، تنها اشارهای بود به طبیعت خشن و مشقتآور بامیان و تاثیر آن در عقبماندگی مردم بامیان، اما اکنون باید از زمینهها، استعدادها و فرصتهای توسعه این ولایت یادآوری گردد. یکی از مهمترین سرمایهها و فرصتهایی که بامیان دارد، امنیت حاکم در آن است. اگر نمیتوان گفت که بامیان بهصورت کامل امن است حداقل میشود ادعا کرد و مسلم نیز است که از امنترین ولایات افغانستان است. مردم بامیان پس از سقوط طالبان و استقرار دولت مرکزی، اسلحه را به زمین گذاشته و با دولت همکاری کردند. آنان برای همین از دولت این انتظار را داشتند و دارند که این مردم را از زندان طبیعت خشن برهاند و حصار جغرافیایی آن را بشکند تا از فقر، محرومیت و زندگی سنتی در این سرزمین، جایش را به انکشاف و توسعه دهد. بامیان با داشتن امنیت نسبی، در تناسب با سایر مناطق کشور مستعد توسعه است. ادارات دولتی، سازمانها، نهادها و موسسات داخلی و خارجی، از حضور و فعالیت در این ولایت احساس خطر نمیکنند و اگر پل و پلچک یا مکتب و شفاخانهای بسازند، فردایش به آتش کشیده نمیشوند. ناگفته نماند که برعلاوه امنیتی که در بامیان وجود دارد، این ولایت ظرفیتهای بزرگی در جذب گردشگران و رشد گردشگری دارد. میراثهای فرهنگی و تاریخی و جاذبههای گردشگری زیادی در بامیان وجود دارند که هرکدام میتوانند زمینههای رشد انواع مختلفی از گردشگری در این ولایت را فراهم سازند؛ از پیکره زخمی بودا گرفته تا بند امیر، شهر غلغله، شهر ضحاک و… همهوهمه از جاذبههایی بهشماری میروند که شهرت جهانی دارند و سالانه پای شمار قابل ملاحظهای از گردشگران را به بامیان میکشانند.
با توجه به شرایط نامناسب جغرافیایی و در عین حال زمینههایی که برای انکشاف و توسعه در بامیان وجود دارند، با صراحت تمام میتوان گفت که این ولایت از یک طرف سخت نیازمند توسعه است و باید به بهبود ساختارهای فرهنگی و اجتماعی آن توجه صورت گیرد و از جانب دیگر، اقدامات لازم برای به فعلیت درآوردن ظرفیتهای باالقوه اقتصادی آن برای بهبود زندگی مردم انجام شود.
دولت مرکزی سالانه به منظور انکشاف و توسعه و بالابردن میزان رفاه زندگی شهروندان، مقداری از بودجه ملی را برحسب نیازمندیهای انکشافی و توسعوی محسوس در هرولایت و ارتقای سطح رفاه زندگی شهروندان، برای اجرای پروژههایی در این راستا اختصاص میدهد. بامیان اما بهحیث جزئی از این کشور که در روی کاغذ ولایت درجه دو ولی در حقیقت درجه سه و حتا پایینتر از آن است، هیچگاهی سهم زیادی در بودجه ملی نداشته و تا کنون اجرای پروژه انکشافی بزرگی که تغییری در زندگی مردم را بههمراه داشته باشد، در خود شاهد نبوده است. از همینرو، این ولایت در نوزده سالی که از استقرار نظام نوین در کشور سپری میگردد، در هیچ بخشی انکشاف چندانی نیافته و محرومیت آن همچنان ادامه یافته است. این درحالی است که شماری از ساکنان این ولایت تحت تاثیر فقر حتا از داشتن سرپناه محروماند و در مغارههای تاریخی باقی مانده از دوران بودایی زندگی میکنند.
گذشته از عادلانه یا ناعادلانه بودن تخصیص بودجه انکشافی به بامیان، اکنون این پرسشها مطرح میشوند که چرا بامیان علیرغم برخورداری از ظرفیتهای کلان برای رشد اقتصادی، بازهم توسعه نیافته است؟ عامل اساسی این توسعه نیافتگی چیست؟ چرا هیچ پروژه بزرگ انکشافی در بامیان تطبیق نمیگردد؟ اگر پروژههای انکشافی در بامیان کاملا تطبیق شده و بودجه کمی که از طرف دولت مرکزی به بامیان اختصاص داده میشود، بهشکل کامل مصرف شده است، پس چرا تغییری در زندگی شهروندان این ولایت رونما نگردیده است؟ آیا مشکلات فرهنگی سد راه توسعه و تطبیق شدن پروژهها در بامیان میشوند یا ضعف ادارات و تطبیقکنندگان برنامهها و پروژههای انکشافی باعث تطبیق نشدن این پروژهها شده است؟ یا این که ممکن است پروژهها تطبیق شده باشند و بودجهها هم مصرف شده باشند، اما به صورت فنی و معقول آن مصرف نشده باشند که مصرف بودجه بدینشکل، تاثیری در توسعه و بهبود یافتن زندگی مردم ندارد؟ از باب مثال، در قریه مندیگگ و منطقه بینیگاو، واقع در ولسوالی ورس بامیان، بند برق آبی ساخته شده که برای اعمار آن بیشتر از دو میلیون و پنجصد هزار افغانی مصرف شده است، اما مردم تاکنون از آن بهرهای نبردهاند و حتا یک لامپ هم از برقی که قرار بود توسط آن تولید گردد، روشن نشده است. اکنون تمام تجهیزات این نیروگاه تولید برق، بدون قبل از اینکه مورد استفاده قرار گیرند، تخریب گردیدهاند. با این حال این سوال نیز پیش میآید که چرا چنین شده است؟ دلیل این امر واضح است؛ بند برق در جایی ساخته شده است که حتا آب زراعتی کافی ندارد، چه رسد به منبع آبی که قادر به چرخاندن توربینهای نصبشده باشد. پس اینگونه مصرف کردن بودجه هیچ گرِهی از زندگی مردم نگشوده و بلکه نتیجه آن ضرب صفر است. ریشهیابی چالشهای توسعه و عوامل تطبیق نشدن پروژهها یا تطبیق شدن نامعقول و غیر فنی پروژهها، نیاز به یک کار تحقیقی منسجم و همهجانبه دارد.
3 آگوست 2024