صبح جمعهای که گذشت هوای بامیان خنک و دلپذیر بود. با دوستانم تصمیم گرفتیم جایی به تفریح برویم. ساعت دو بعدازظهر بود. با موتر یکی از دوستانم در مسیر بندامیر حرکت کردیم. در نصف راه در «قرغنهتو» که یک محل زیبا، سبز و قشنگ است، توقف کوتاه کردیم.
بیشتر کسانی که به این مسیر میآیند در قرغنهتو استراحت کوتاه دارند؛ هوا تازه میکنند، میوه میخورند و آخر سر هم کنار آب و چمن عکس میگیرند.
از همانجا تصمیم گرفتیم به پارک ملی بندامیر برویم. نزدیک پنج عصر آنجا رسیدیم. موتر را گوشهای توقف دادیم و سمت بند هیبت، بند اصلی بندامیر رفتیم. شماری از خانوادهها آمده بودند، اما احساس کردم حضور بازدیدکنندگان نسبت به سالهای قبل کمتر است.
شماری با قایقهای رنگارنگ روی آب بودند و خوش میگذراندند. ما هم با مسئول قایقها گپ زدیم و رفتیم روی آبیترین آب دنیا. بهنوبت «هندل» زدیم و قایق را بردیم تا وسط بند. از یکدیگر و با همدیگر عکس گرفتیم. از اینکه آفتاب در حال رفتن بود. وقت زیادی نداشتیم. بعد از یک دور کوتاه و نیمساعتی، قایق را برگرداندیم.
بند هیبت درست مقابل «قدمگاه حضرت علی» است. جایی که بازدیدکنندگان از شهرها و راههای دور مناطق مرکزی برای زیارت آن میآیند. هر بار که به بندامیر بیاییم، حتما به این زیارت میرویم. این بار هم رفتیم.
چیزی که توجهم را بیشتر جلب کرد، دست نوشتههایی بود که بازدیدکنندگان روی دیوار زیارت نوشته بودند. هر کسی چیزی نوشته بود. از جمله، دختر دانشآموزی که نوشتهاش میرساند که از آموزش محروم شده است، از امام علی خواسته بود که مکتب را بر روی وی باز کند. او با همان املا و انشایش نوشته بود: «یا امام علی مکتب ما را شورو بکون.» این دختر زیرش ادامه داده است: «من خیلی پشت درس مکتب دیق شدم.» به دنبالش از خداوند نیز خواهش کرده بود که بهخاطر حضرت علی او را همیشه در مکتب و کارهایش کامیاب کند. در آخرش هم آورده بود: «آمین.» او از کسانی که این دست نوشتهاش را میخوانند نیز خواسته بود که آخرش بگویند آمین و گِرد/دور کل نوشته هم چهارگوش خط کشیده بود.
آرزو و خواست این دختر مرا بسیار متاثر کرد. در میان راه تا بامیان و تا خانه درگیر بودم و به آن دختر و آرزویش فکر میکردم.
نمیدانم او کی است، چند ساله است، امسال صنف چند میشد، از کجا به بندامیر آمده بود و پرسشهای دیگر. اما میدانم که دقیقا 622روز گذشت از روزی که دیگر دختران نمیتوانند مکتب بروند. میدانم دختران دانشجوی دانشگاه بامیان اعتراض کردند، شورای علما تقاضای بازشدن مکاتب را مطرح کرد، فعالان مدنی در شهرهای بزرگ به جادهها آمدند و به سطح ملی و بینالمللی صدا بلند شد، اما هنوز هیچکدام از این اقدامات، تاثیری نداشته است. هنوز هیچکدام شنیده نشده است و نتوانسته دختران را به صنفهای شان برساند.
هنگامیکه به دست نوشتهی این دختر در زیارت بندامیر فکر میکنم، ذهنم بهسمت شرایطیکه میگذراند میرود و از اینکه حرفش را کسی نمیشنود و ناچار است آن را روی دیوار زیارت بندامیر بنویسد؛ جایی که دیگران برای تفریح میآیند، دلم از عمقش درد میگیرد.
3 آگوست 2024