مفاهیم و اصطلاحاتی همانند ”خودفروخته“، ”مزدور“، ”نوکر اجانب“، ”وطن فروش“ و ”خاک فروش“، در ادبیات سیاسی کشور ما کاربرد وسیعی داشته است و دارد. با توجه به این که کشور تقریبا همیشه در بیثباتی قرار داشته و هیچگاهی حکومتی دارای مشروعیت کامل و قابل قبول برای تمامی شهروندان روی کار نبوده است، رقبای سیاسی برای کوبیدن و تضعیف طرف دیگر، اکثرا از همین اصطلاحات و مفاهیم سود میبرند تا بتوانند میزان مشروعیت یکدیگر را کاهش دهند و به لحاظ سیاسی جایگاه یکدیگر را تضعیف کنند و زمینه را برای کسب قدرت بیشتر فراهم آورند. به میزانی که وضعیت سیاسی کشور تنش و بحران بیشتر و جدیتری را تجربه کند، به همان میزان استفاده ازین مفاهیم و اصطلاحات وسعت و گستره بیشتری را بخود اختصاص میدهد.
”خود فروشی“ معمولا به وضعیتی اطلاق میشود که در آن حکام یک کشور با زیر پا کردن منافع ملی کشور متبوع خویش، کمکهای متنوعی را از کشور دیگر دریافت میکند و در ازای آن، سیاستها و پالیسیهایی را در پیش میگیرد که برخلاف منافع علیای کشور خود، متضمن تامین و تحقق منافع کشور دیگر هستند. بهگونه مثال، حکومتهای کرزی و غنی از سوی مخالفین متهم به این بودند که با دریافت کمکهای مالی و سیاسی از سوی غرب و آمریکا، در پی دینستیزی و حاکم ساختن ارزشهای غربی در افغانستان هستند و سیاستهای غیر اسلامی غربی را دنبال میکنند. در مقابل، این حکومتها نیز مخالفین شان را متهم میکردند که در پناه حمایتهای همهجانبه کشورهایی چون پاکستان، زمینه را برای شکلگیری حکومتی همسو با سیاستهای پاکستان در افغانستان فراهم میآورند و کشور را به آله و ابزار سیاستهای پاکستان تبدیل میکنند.
جالب اینجاست که ”خود فروشی“ به آسانی ممکن و میسر نیست و هر کشور و قدرتی، به سادگی امکانات و تسهیلات مالی و حمایتهای سیاسی خویش را در حمایت از فرد و یا کشوری بسیج نمیکند. قدرتهای سلطهجو، در نخست، اشخاصی را به لحاظ فکری، عقیدتی و باورهای سیاسی با خود همجهت میسازند و در گام بعدی با راستی آزماییهای متعدد، ”خودفروختگی“ این اشخاص را ثابت میسازند و در نهایت امکانات لازم را در اختیار آنان قرار میدهند.
جالبتر اما اینجاست که گروههای ”خود فروخته“ با وجود آن که مشخص است چیزی از خود در چنته ندارند و افسارشان را به دیگران سپردهاند، بیشتر و پرشورتر از دیگران، سخن از آزادی، استقلال و عدم وابستگی میزنند و فریاد آزادگی سر میدهند.
مهمتر از همه اما این است که ”خودفروشی“ در نهایت به ”وطن فروشی“ میانجامد. به اینمعنی که سلطهجویان و استعمارگران خارجی، اغلب فقط قصد و هدف زیر سلطه درآوردن و مطیع ساختن افراد و گروههای خاص را ندارند، زیرا ممکن است تمامی خواستههای شان ازین طریق تحقق نیابد. بنابرین، هدف غایی و بنیادین سلطهطلبها، بدست آوردن جغرافیای خاص و در نهایت، بدست گرفتن کنترل و اختیار مملکت و منابع سرشار آن میباشد. اینگونه است که ”خودفروشی“ با گذشت زمان به تدریج زمینه ”وطنفروشی“ را مهیا میسازد و حکام خودفروخته، وطن را نیز میفروشند و خود در پناه حمایتهای همهجانبه استعمارگران، در عیش و عشرت به سر میبرند.
با فروش وطن، تمامی داراییهای ملی به غارت میروند و منابع سرشار طبیعی و غیر طبیعی کشور بدون آنکه سودی به حال شهروندان کشور برسانند، به آن سوی مرز منتقل گردیده و سود اصلی آن به جیب استعمارگران و حاکمان پشت پرده میریزد.
امید میرود، افغانستان به عنوان کشوری مستقل و بدور از وابستگیهای خارجی، روند رو به رشد و توسعهای را که آغاز کرده است، استمرار بخشیده و با استفاده موثر از منابع طبیعی عظیمی که در اختیار دارد، تبدیل به کشور توسعهیافته گردیده و از سیاست دیگران به آسانی متاثر نگردد.
3 آگوست 2024