10 ژانویه 2021  
 ستاگیدیا  

مشارکت سیاسی زنان در افغانستان-بخش نخست

مشارکت سیاسی زنان در افغانستان-بخش نخست

حبیب‌الله محمدی

چکیده

نقش و مشارکت زنان در توسعه سیاسی، شاخصی مهم در فرایند توسعه‌ی پایدار جامعه و عبور از وضعیت نابسامان کنونی محسوب می‌شود.  مقاله حاضر نقس و جایگاه مشارکت زنان را در فرایند توسعه سیاسی- اجتماعی جامعه افغانی در دوره‌های قبل از رژیم طالبان، دروان طالبان و پساطالبان مورد برسی قرارداده است. سوال اساسی تحقیق این است که مشارکت زنان در فرایند توسعه‌ی سیاسی افغانستان از چه جایگاهی برخوردار می‌باشد؟ چه فرصت‌ها و موانع فراروی مشارکت سیاسی زنان در افغانستان وجود داشته و وجود خواهد داشت؟ چشم‌انداز مشارکت سیاسی زنان در افغانستان چگونه است؟

پژوهش حاضر از نوع مطالعات کیفی بوده که با بهره‌گیری از روش تحلیل ثانویه انجام شده است. معلومات مورد استفاده از منابع آماری وزارت‌خانه‌ها، سازمان‌های ملی و بین‌المللی غیردولتی، کمیسیون انتخابات، پارلمان، شورای ولایتی و سایر منابع معتبر جمع‌آوری شده و با روش تحلیل ثانویه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.

نتایج تحقیق مبین این نکته می‌باشد که در دوره‌های  مختلف افغانستان، حضور و مشارکت زنان در بخش‌های مدیریتی در رده‌های میانی و خرد چشم‌گیرتر شده است. اما ورود زنان به رده‌های بالای سازمانی دارای موانع اجتماعی، سیاسی، سنتی، دینی و سلیقه‌ای است. با وجود این که تعداد زنان دارای تخصص در جامعه و نیروی کار افزایش یافته، اما حضور زنان در پست‌های تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری چندان محسوس نبوده است. این پژوهش نشان می‌دهد که در مدیریت آینده کشور نیازمند استفاده بیشتر و کارآمدتر از نیروی باالقوه زنان در سطوح کلان مدیریت جامعه است.

مقدمه و بیان مسئله

مشارکت زنان در حیات سیاسی و اجتماعی کشورهای در حال گذار از سنت به مدرنیته و درحال توسعه و بسیج آن‌ها در چارچوب مشارکت موثر و سازمان‌یافته در فرایند توسعه پایدار از جایگاه ویژه برخوردار است. براساس آمارهای رسمی کشور بیش از نیمی از جمعیت کشور را زنان تشکیل می‌دهند. مشارکت زنان در جامعه از آن جهت ارزشمند و از اعتبار بالا بر خوردار است که زمینه را برای ایجاد توسعه پایدار مهیا سازد. اصلی‌ترین وظیفه هر شهروند افغانستانی و به ویژه زنان آن است که خود را به سرچشمه‌های دانایی برساند. چراکه تنها با خردورزی افراد جامعه است که آن جامعه  به سوی خیر و نیکی هدایت می‌شود. در تاریخ گذشته، جامعه‌ی زنان تحولاتی بسیاری را از سر گذرانده است. با افزایش آگاهی و گسترش تحصیلات عالی، آنان توانمندی‌های لازم را در خود ارتقا داده‌اند و دیگر نمی‌توان زنان را در حاشیه‌ی مناسبات سیاسی – اجتماعی قرار داد. اکنون زنان خواهان پایگاه‌هایی هستند تا در جایگاه‌های بهتری دست یابند. واقعیت مساله این است که زنان افغانستان امروز، مصلحت اندیشی‌های موجود در باره حضور و مشارکت در مدیریت‌های کلان جامعه را به چالش کشیده‌اند. اما در مقایسه با سایر کشورهای جهان متاسفانه افغانستان از نگاه  توسعه انسانی سال 2014 سازمان ملل متحد افغانستان در رتبه 181 جهان قرار گرفته است. اما آن‌چه چار چوب نظری این تحقیق را شکل می‌دهد و برای این تحقق مهم و قابل ارزیابی می‌باشد، بررسی موضوع مشارکت سیاسی- اجتماعی زنان بر مبنای تاریخی و حقوقی آن است.

کشور افغانستان سرزمینی است  با پیشینه تاریخی، اما از تاریخ طولانی استقلال سیاسی برخوردار نمی باشد و سالیان زیادی بخشی از قلمرو سیاسی ایران بوده است.

همیلتون در این زمینه خاطرنشان می‌سازد که حدود سال‌های 1126 ه.ش (1747م) پس از قتل نادرشاه و به وجود آمدن خلاء قدرت در امپراتوری ایران، فرماندهی سواره‌نظام نادرشاه با نام (احمدخان ابدالی) که اصالتی افغانی داشت با استفاده از آشفتگی سیاسی در امپراتوری ایران، ابدالی‌ها که ”سپاه زبده“ را در ارتش نادرشاه شکل می‌دادند، بخشی عظیمی از خزانه امپراتوری ایران را دزدیدند و به رهبری احمد خان ابدالی به قندهار برگشتند و به این ترتیب احمدخان به پادشاهی افغانستان رسید… با لشکرکشی وی به هند به تدریج افغانستان دارای هویت و قدرت سیاسی مستقل می‌گردد. با امضای عهدنامه‌ی پاریس در سال (1857م) و جدا شدن هرات از ایران، افغانستان با به‌رسمیت شناخته شدن مرزهایش توسط کشورهای همسایه پا به عرصه‌ی وجود می‌گذارد، (همیلتون، ص.75).

بنا بررویدادهای فوق، احمدشاه، به خاطر تثبیت و تقویت حکومت خود بر طوایف دورانی، موقعیت‌های اجتماعی آن‌ها را تصدیق و بسیاری از مناصب دولتی و ادارت مهم را به سران قبایل گوناکون درانی اعطا کرد؛ منصب‌هایی که به صورت آشکار یا به‌صورت ضمنی در میان طوایف خاص ارثی گردید، مقام اشرف الوزرا (معادل نخست وزیر، یا وزیر اعظم) به طایفه‌ی بامیزایی داده شد، مقام ”ایشیک آقاسی باشی“ (رئیس پیشکاران) را به پوپلزایی‌ها، منصب میرآخور( صاحب اسب یا کارفرمای اصطبل سلطنتی) را به اسحاق‌زایی‌ها و مقام عرض بیگی (رئیس درخواست‌کننده‌ی در بار) را به خانواده‌ی اکرم‌خان، ( یکی از آجودن‌ها) اعطا کرد. (ظهور افغانستان نوین، وارتان گریگوریان. ص. 68 ).

به این ترتیب، با استقلال این کشور نظام سیاسی نوینی شکل گرفت که می‌توان بحث مشارکت سیاسی را در درون جغرافیای سرزمینی آن مورد بررسی قرار داد. در قرن اخیر به تدریج مشارکت مردم در امر حکومت به امری عادی تبدیل شده است.