تشدید درگیری میان اسرائیل در یکسو در برابر حماس، حزب الله لبنان، حوثیهای یمن و جمهوری اسلامی ایران در سوی دیگر، خاور میانه و جهان را به سوی یک بحران امنیتی جدید سوق میدهد.
به نظر میرسد، آمریکا و غرب که حامی اصلی گردنکشیها و یکهتازیهای اسرائیل در منطقه به حساب میآیند، دچار اشتباه در محاسبات و خطای استراتژیک شدهاند. پس از حمله تجاوزکارانه اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق، ترور قاسم سلیمانی، کشتن اسماعیل هنیه در تهران و چندین و چند مورد دیگر، که پاسخهای محتاطانه و خویشتندارانه ایران را به دنبال داشت، ظاهرا آمریکا و غربه به این باور رسیده بودند که ایران در برابر زورگوییهای اسرائیل و نادیده گرفتن پروتکلهای بینالمللی و نقض آشکار قوانین جنگی، کوتاه آمده است. آنان فکر میکردند که ایران یا توان حمله گسترده و موثر بر اسرائیل و آسیب رسانیدن به منافع و جغرافیای آن کشور را ندارد و یا هم با هراس از غرب و اسرائیل، از مقابله جدی با اسرائیل خودداری میورزد. این طرز فکر و خطای محاسباتی باعث گردید، تا اسرائیل با جسارت بیشتری عمل کرده و با انجام عملیات تروریستی در خاک یک کشور مستقل و دارای وجهه بینالمللی، سیدحسن نصرالله دبیر کل حزبالله لبنان و شماری از افسران نظامی ایران را ترور نماید.
برایند اتاق فکر آمریکا و اسرائیل این بود که در نهایت قادر خواهند شد تا مخالفین خویش در خاور میانه را نابود کرده و به یکهتازی و قلدری خویش در منطقه ادامه خواهند داد.
حمله تلافیجویانه اخیر ایران اما نشان داد که صبر استراتژیک و خویشتنداری ایران به معنی ناتوانی آن کشور در مقابله با تجاوزات آشکار اسرائیل و غرب به منافع سایر کشورها نبوده است. ایران با انجام حمله موشکی به داخل خاک اسرائیل نشان داد که با وجود حمایتهای همهجانبه آمریکا و غرب از اسرائیل که تا هنوز آتش جنگ و کشتار در خاور میانه را بیشتر از پیش شعله ور نگهداشته و ماشین کشتار اسرائیل را فعالتر از همیشه نگهداشته است، این توانایی را دارد که اجازه ندهد تا تمام اقدامات نظامی و خودسرانه اسرائیل، به گونه یکجانبه و بدون هیچگونه هزینه به انجام برسد.
با اینحال، حتی اگر محور غرب و اسرائیل به رهبری آمریکا و ناتو قادر شوند که ایران و هم پیمانان آن را سرکوب و یا نابود کنند، دست کم این نکته برای تمام جهان محرز شده است که آمریکا بر خلاف ادعای ظاهری شان که بر مبنای ایدئولوژی لیبرالدموکراسی، صلحطلبی، تنشزدایی و ضدیت با جنگ و خشونت را تشکیل میدهد، بیشتر از هر کشور دیگر در جهان، به دنبال جنگافروزی هستند. تجارب تاریخی گذشته و بحران کنونی خاور میانه به وضوح روشن ساخته است که لیبرالیزم آمریکایی نه ارزشی برای دموکراسی و مردمسالاری قایل است، نه حقوق بشر را اهمیت میدهد، نه زندگی مسالمتآمیز انسانها در کنار همدیگر را میپذیرد و نه تفاهم، تساهل و مدارا را به عنوان روش اصلی تعامل در سطح بینالمللی قبول دارد.
لیبرالدموکراسی که از آدرس آمریکا و غرب به جهان معرفی شده است، دقیقا نسخه کاپیشده از نظام اقتدارگرای مستبدی است که تحقق تمامی خواستهها و رسیدن به منافع خویش را به وسیله میله تفنگ، زورگویی، قتل عام، کشتار، خشونت و تجاوز به خاک و منافع کشورهای مخالف دنبال میکند.
در فرهنگ لیبرالیزم امریکایی، حقوق بشر و به خصوص حق حیات و زندگی، مختص شهروندان غربی و همپیمانان آن است و انسانهایی که به هر نحوی با سیاستهای آنا در تضاد قرار داشته باشند، از دایره حقوق بشر خارج بوده و حقوق بشری آنان سلب میگردد.
حقیقت امر آن است که لیبرالدموکراسی غربی، بیشتر از هرچیزی به سیاست جنگافروزی اولویت میدهد و ترجیح میدهد جهان را به واسطه زور و خشونت به چنگ آورد و بر آن حکومت کند.
جهان به این باور رسیده است که سیاست اعلامی و اعمالی لیبرالها در دو نقطه مقابل همدیگر قرار دارند.
24 آگوست 2024
22 آگوست 2024
24 آگوست 2024
18 آگوست 2024