مقایسه تطبیقی عملکرد طالبان با ویژگیهای تروریسم
گروه طالبان در آوان ظهور خود در سال 1994، با این ادعا که یک نیروی ملی اصلاحگرا هستند، حرکتشان را بر اساس وظیفهی دینی برای پایان دادن به جنگ، ناامنی و فساد ناشی از هرج و مرج آغاز کردند. ملامحمدعمر رهبر این گروه تاکید داشت که طرح طالبان فکر شخصی وی بوده که برای علاج و پایان بخشیدن به هرج و مرج و فساد، جامهی عمل پوشیده است. به نقل از خودش، وی در یکی از مدارس قندهار مشغول تحصیل بوده است، اما وقتی فساد توسعه یافت و سراسر این شهر را گرفت، تصمیم گرفت تا وضع موجود را تغییر دهد (مهدوی، 1393: 53). اما در یک نگاه کلی به نظر میرسد طالبان در آغاز، گروه خودجوش کوچکی در قندهار بود که اعضای آن مرکب از طلاب علوم دینی بودند که از جنگ قدرت مجاهدین بهخشم آمده و تصمیم گرفتند برای پایان دادن به آن وارد عمل شوند (همان).
طالبان برخلاف آنچه در اوایل ادعا میکردند، با مرور زمان و پس از بهدستگرفتن کنترل بخشهای بیشتری از جغرافیای افغانستان، به تغییر نوع عملکردشان اقدام کردند. آنگونه که از روایات تاریخی هویداست، نخستین حرکت طالبان با قرآن آغاز گردید؛ آنان در قالب گروههایی از طلاب دینی و روحانیون، با در دست گرفتن قرآن، شعار صلح سر میدادند، اما با گذشت زمان به قدرت نظامی بیشتری دست یافتند و به تبع، به جای بهکارگیری قرآن، از تفنگ و سلاح بهره بردند. شکلگیری رابطه میان اسامه بن- لادن رهبر گروه القاعده با گروه طالبان، نقطه مهمی در حیات سیاسی طالبان به حساب میآید. اسامه بنلادن با آنکه در دوران جهاد مردم افغانستان علیه اتحاد جماهیر شوروی در صف مجاهدین قرار داشت، پس از آنکه در سال 1996، دوباره به افغانستان برگشت و در شهر جلال آباد اقامت برگزید، درخواست حکومت ربانی مـبنی میانجـیگری میان دولت و طالبـان را رد کرد و با وجود آنکه در اوایل کار، رابطه خوبی با طالبان نداشت، طالبان اما به سادگی به او پناهندگی دادند و او را به عنوان مهمان پذیرفتند (شیرزاد، 1393: 71).
حمـلات 11 سپتامبر 2001 عمق رابطه استراتژیک میان القاعده و طالبان را به نمایش گذاشت. با آنکه اسامه بنلادن، از سوی دولت آمریکا متهم شماره یک این حملات به شمار میرفت، اما درخواست تحویلدهی وی به آمریکا از سوی ملاعمر با شدت رد شد. به نقل از مولانا نورمحمد از مذهبیهای پاکستان آمده است که ملامحمدعمر گفته بود که نصف افغانستان توسط روسها ویران شد و اگر نصف دیگر توسط آمریکا هم ویران شود، اسامه را تحویل نمیدهم (همان: 112).
به نظر میرسد که گسترش روزافزون رابطه طالبان با القاعده باعث گردید که طالبان به نوعی از القاعده الگوبرداری کند و به همین علت، رو به انجام اعمال و اقدامات تروریستی آورد. برای وضاحت بیشتر و درک بهتر از عملکرد گروه طالبان، نیازمند آنیم که نمونههایی از اقدامات خشونتآمیزی که این گروه در طول سالیان گذشته انجام داده است، به بررسی گرفته شود و در یک مقایسه تطبیقی، شباهتها و تطابق آن با ویژگیهای گروههای تروریستی روشن گردد، تا زمینه اظهار نظر در مورد اینکه آیا گروه طالبان در شمار گروههای تروریستی به حساب میآید و یا خیر، فراهم آید.
نخستین نمونه از عملکرد غیرقانونی و خشونتزای طالبان، به شهادت رسانیدن استاد عبدالعلی مزاری؛ رهبر حزب وحدت اسلامی افغانستان در سال 1373 بود. پس از آنکه نیروهای حزب وحدت اسلامی افغانستان در جبهه غرب کابل با شکست مواجه گردیدند، طالبان شهید مزاری و عدهای از افراد نزدیک به او را در حالی که در وضعیت جنگی قرار نداشتند به اسارت گرفتند و سپس به گونه بیرحمانه به شهادت رسانیدند. این درحالیست که این گروه با شهید مزاری و دیگران، به حیث اسیران جنگی باید رفتار میکردند و حق نداشتند آنان را آنهم پس از توهین و شکنجه به شهادت برسانند.
نمونه دیگر از خشونتهای بارز و غیر قانونی گروه طالبان، به دار آویختن داکتر نجیبالله رئیسجمهور پیشین افغانستان و برادرش در چهارراهی آریانا در کابل بود. با توجه به اینکه داکتر نجیبالله، در دفتر سازمان ملل متحد به سر میبرد و به لحاظ قانونی و حقوق بینالملل، باید از مصئونیت برخوردار میبود، اما گروه طالبان برخلاف قوانین و کنوانسیونهای بینالمللی، او را کشتند. این در حالیست که داکتر نجیبالله در کنار آنکه در دفتر سازمان ملل متحد به سر میبرد، یک غیر نظامی بود و مهمتر از همه اینکه هیچ نقشی در جنگهای جاری در آن زمان نداشت. بنابرین طالبان به این طریق، نشان دادند که از ظرفیت باالقوه برای تبدیل شدن به یک گروه تروریستی خطرناک برخوردارند. قتلعامهای صورتگرفته توسط طالبان در مزار شریف، بامیان و یکاولنگ در جریان سالهای 1374 تا 1379 که در اثر آن صدها نفر از افراد ملکی و شهروندان عادی کشور به شمول زنان، کودکان و کهنسالان، بهگونه فجیعی کشته شدهاند، شاهد زندهای مبنی بر ارتکاب جنایت علیه بشریت، نسلکشی و جنایت جنگی توسط این گروه شمرده میشود و از مصداقهای عینی تروریسم میباشد.
در کنار این همه، رویدادهای خشونتباری که در طول سالیان 2001 تا حالا در کشور رخ داده اند، نشان میدهند که گروه طالبان مسئولیت فیصدی بالایی از حملات تروریستیای که منجـر به کشته شدن هزاران تن از افراد ملکی گردیدهاند را رسما پذیرفتهاند و یا از سوی حکـومت افغانستان اتهام انجام حملات تروریستی به آنها نسبت داده شده است. همچنان گروه طالبان اعمال تخریبی بسیاری را انجام دادهاند؛ انفـجار دادن تاسیسات عامه، پلها، مساجد، سرکها، اماکن مذهبی و آموزشی و … همه بیانگر سیاست تخریبگرانه این گروه میباشد.
این عملکرد گروه طالبان بهخوبی واضح میسازد که این گروه نظامی و سیاسی غیر قانونی، سعی دارد با استفاده از خشونتبارترین روشها به دنبال کشتار انسانهای بیگناه و ملکی، تخریب اموال و داراییهای عامه و خصوصی، اختطاف، گروگانگیری، انتحار، انفجار، ایجاد فـضای رعب و وحشت و … هستند تا ازین طریق بتوانند به اهداف سیاسیشان که هـمانا احیای مجدد حکومت استبدادی امارت اسلامی است، دست یابند.
بنابرین، در عملکرد گروه طالبان مصداقهای بارز و برجسته اعمال تروریستی به مشاهده میرسد و این گروه، در زمره گروههای تروریستی بهحساب میآید.
3 آگوست 2024