درین تردیدی نیست که نظام کنونی افغانستان، دشمنان زیادی در طول سالیان گذشته داشته است و دارد، دشمنانی که همواره با استفاده از روشهای مختلف و متفاوت در پی براندازی و سقوط دادن این نظام هستند.
دشمنان افغانستان را در دو کتگوری میتوان تقسیم کرد و عناوین دشمنان بیرونی و دشمنان درونی را به آنان داد. در دسته اول، گروههای مسلح مخالف دولت چون طالبان و داعش و سایر گروهکهای تروریستی شامل هستند که به شکل مستقیم و آشکارا به شکل مسلحانه در حال جنگ با دولت افغانستان هستند و درین جنگ فراز و نشیبهایی را نیز به تجربه گرفتهاند. در دسته دوم اما، عملکرد و کارنامه خود دولت و به خصوص حکومت افغانستان را میتوان زیر عنوان یکی از خطرناکترین و اثرگذارترین دشمن این نظام و تداوم آن دانست.
دولت و حکومتی موفق و مورد اعتماد مردم قرار میگیرند که همه شهروندان به شکل مساوی و برابر، از منابع و داراییهای ملی و خدمات عامه استفاده نمایند. برای همین، زمینه اینکه گروه و یا گروهها و کتلههایی از شهروندان کشور به این باور برسند که نسبت به عدهای دیگری از شهروندان در درجه اهمیت کمتری قراردارند و برخوردهای چندگانه حاکمان، تعدادی را از امتیازات ویژهای برخوردار ساخته و گروههایی را از حقوق مسلمشان محروم میسازند، باید برچیده شود تا همه شهروندان با اعتماد کامل، شامل رقابت مثبتی در خصوص تعهد و پابندی به قوانین، حمایت از حکومت قانون مدار، مبارزه برای تداوم و استمرار دایمی نظام و خدمت صادقانه به نظام و حکومت گردند.
ولی با تاسف که عدالت در روش حکومتداری کنونی افغانستان، گمشدهایست که تاریخ گذشته و نسل امروز، رنچ بس عظیمی را در نبود آن بر شانههایشان حمل میکنند. افغانستان مرکزی و یا همان مناطق هزارهنشین، در طول تاریخ ستمهای بیشماری را پشت سرگذرانده است و قتلعام بیش از 62 درصدی و آوارگی گسترده و جبرانناپذیری را در حکومت عبدالرحمنخان جابر بنابر محکوم بودن به جرایم چهارگانه «مخالفت سیاسی با حکومت»، «داشتن تفاوت نژادی با حاکمان»، داشتن «تفاوت زبانی» و «داشتن تفاوت مذهبی با صاحبان قدرت» تجربه کردهاند که آثار زیانبار و ویرانگر آن هنوز هم شانههای این مردم را میلرزاند.
و حالا نیز عدالت در تقسیم منابع و ثروت ملی، در مشارکت ملی همه اقوام در قدرت و صلاحیتهای سیاسی و تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای بزرگ در سطح ملی، عرضه خدمات همسان برای تمام شهروندان و سهیمسازی تمام اقوام ساکن در کشور در شبکه ملی اقتصاد و انرژی و … به هیچوجه در نظر گرفته نشده است تا همگان خود را همسان و همشان دیگران بپندارند و میزان رضایت و باورمندیشان نسبت به حکومت افزایش یابد.
بنابرین, نبود عدالت و برابری، خود به تدریج تبدیل به دشمنی بزرگ و شکستناپذیری برای حکومت میگردد که در صورت عدم توجه به آن و کنترل وضعیت بحرانی کنونی، پایههای نظام را یکی پی دیگری سستتر و آسیبپذیرتر خواهد ساخت. تبعیض و نابرابری و کماهمیت دانستن عدهای از شهروندان نسبت به عدهای دیگر، در واقع فراخواندن مرگ است و رفتن به پرتگاه سقوط. چون شرایط به گونهایست که نمیتوان پیشبینی که کرد شهروندان کشور تا چه حد و تا کجا و چه زمانی، میتوانند این وضعیت را تحمل کنند. ممکن است همین فردا شکیباییشان را فراموش کرده و با قاطعیت به دنبال حق غصب شدهشان راه بیفتند.
نگارنده: سلیمان احمدی
3 آگوست 2024