افغانستان به عنوان یک کشور فقرزده و عقبمانده، سالیان درازی است که نیازمند دریافت کمکهای بشردوستانه از کشورهای جهان است. میزان فقر و تنگدستی در آن به حدی است که میلیونها انسان قادر به تامین مصارف و هزینههای زندگی شان نیستند و به طور مستقیم وابسته به کمکهای غذایی و غیر غذایی کشورهای خارجی و موسسات امدادرسان بینالمللی هستند.
بیستسال نظام جمهوری اما شرایط را به گونهای رقم زد که کمکهای خارجی در آن به اوج خود رسید و دهها و شاید صدها میلیارد دالر در طول این دو دهه به افغانستان سرازیر شد. بخشی ازین پولهای هنگفت در قالب کمکهای بشردوستانه با هدف یاری رسانیدن به قشر فقیر و آسیبپذیر جامعه به طور رایگان و به گونه نقدی و غیر نقدی در میان شهروندان توزیع گردید.
این کمکها اما با وجود تمام مزیتها و تاثیرگزاریهای مثبتی که در زندگی مردم به ویژه طبقه فقیر و نادار جامعه داشته است و در کنار تغییر زندگی مردم، شاید میلیونها انسان را از مرگ نجات داده باشد، تاثیرات و پیامدهای منفی و مخرب بسیاری نیز در جامعه داشته است.
تطبیق هزاران پروژه مددرسانی در حوزههای مختلف و سکتورهای متفاوت، در طول سالیان زیاد، مردم و شهروندان را دچار نوعی از وابستگی ناخودآگاه به این کمکها کرده است. میلیونها انسان ساکن در افغانستان عادت کردهاند که زندگی شان را با استفاده از کمکهای دریافتی از موسسات بگذرانند و آن را به عنوان یک منبع درآمد همیشگی فکر کنند.
در سوی دیگر، توزیع حجم بالای این کمکها جامعه را به سوی نوعی از آسیبهای فرهنگی سوق داده است. به اینمعنی که شهروندان افغانستان، زیر نام “فرهنگ افغانی”، هر نوع تکدیگری و دست درازکردن برای دریافت کمکهای رایگان از دیگران به خصوص از خارجیها را ننگ و عار میپندارند و از آن ابراز تنفر و انزجار میکنند، اما در عمل، عده زیادی از شهروندان این ارزش فرهنگی را کاملا زیر پا کرده و تمام هم و غم شان را چگونگی دریافت کمک از موسسات تشکیل میدهد. کتله بزرگی از شهروندان به شمول مردان و زنان در جامعه وجود دارند که دست از تلاش برای کاریابی، اشتغال و دریافت منبع درآمد کشیده و تمام زندگی شان را در پشت دروازههای موسسات سپری میکنند. در این مسیر، عده زیادی هستند که از ترفندهای متعدد و متفاوتی برای فریب دادن موسسات و جلب توجه آنان در جهت دریافت کمک استفاده میکنند. نگارنده خود شاهد بوده است که زنی با داشتن شوهر و فرزند و خانواده، سالیان زیادی است که خود را به عنوان “بیوه” جا زده است و با همین ترفند، همهروزه ازین خیابان به آن خیابان میرود و پشت دروازه موسسات اتراق میکند تا ازین طریق بتواند بستههای کمکی را دریافت کند.
با اینحال، با وجود آن که همه میدانند، کمکها ویژه افراد و خانوادههای فقیر، نادار و آسیبپذیر میباشند و دیگران را حقی در آن نیست، اما طمع و زیادهخواهی مردم باعث شده است که این اصل هرگز رعایت نشود. در بسیاری از مناطق، شوراهای محلی به وجود آمده که در ساختار آن چندین گروپ فرعی ساخته شدهاند. مشکلات و منازعات اجتماعی بر سر چگونگی توزیع کمکها، روندی را شکل داده است که در آن، تمامی ساکنین یک قریه از کمکها سهم میبرند. به تعبیر دیگر، هر کمکی که قرار است در یک قریه توزیع گردد، باید از مجرای شورای محلی و نمایندگان گروپها به شکلی توزیع گردد که همگان بدون در نظر گرفتن وضعیت زندگی و میزان درآمد شان، از آن سهم میبرند. در این روند اما، نقش روسای شوراها و نمایندگان گروپها بسیار برجسته است، زیرا آنان هرگز به توافقی که در داخل شورای صورت گرفته است، عمل نمیکنند. آنان نخست سهم ویژهای از کمکها را برای خود شان کنار میگذارند و در گام دوم، حتیالامکان دوستان و وابستگان خود شان را شامل دریافت کمکها میکنند و در گام سوم، کسانی را که به هر دلیلی مناسب نمیدانند و با آنان رابطه خوبی ندارند، با انواع ترفند و فریب از دریافت کمک محروم میسازند.
همچنان همگان شاهدیم که در هنگام توزیع کمکها، اطراف ساحه توزیع، تبدیل به محل ازدحام و تجمع انواع وسایط نقلیه به شمول موترهای لوکس و گرانقیمت میشود. این امر نشان میدهد که عدم درک درست از ماهیت کمکها، عدم به احترام به مستحقین و افراد نیازمند، فساد و خویشخوری و نیز طمع و زیادهخواهی افراد به ویژه آنانی که از نفوذ و پایگاه اجتماعی بالایی در جامعه برخورددار هستند، باعث شده است که بیشتر افراد پولدار و غیر نیازمند، کمکها را دریافت کنند و مستحقین واقعی جامعه که دست شان بهجایی نمیرسد و صدای شان را نیز کسی نمیشنود، از دریافت آن محروم شوند.
با توجه به آنچه گفته شد، این نتیجه بهدست میآید که توزیع کمکهای خارجی که از دهها سال پیش بدینسو در افغانستان جریان داشته است، در کنار آن که باعث ایجاد و خلق منازعات اجتماعی گستردهای گردیده و مردم را به جان هم انداخته، به لحاظ فرهنگی نیز آسیبهای فراوانی را در جامعه به همراه داشته است. عادت به “مفتخوری”، گریز از مسئولیت زندگی و دلبستن به کمکهای بشردوستانه موسسات، در آینده میتواند پیامدهای منفی بسیاری برای مردم و جامعه به دنبال داشته باشد. در سوی دیگر، شهروندان عزت نفس، کرامت و شرافت انسانی خویش را درین مسیر زیر پا میکنند که در نهایت منجر به عقبماندگی مفرط فرهنگی و بیارزش شدن انسان و حقوق بشر خواهد شد.
پس تا دیر نشده و فرهنگ انسانی جامعه از بین نرفته است، بایستی تلاش صورت گیرد تا این روند به مسیر درست و عقلانی آن بازگردانیده شود و از آسیبهای بیشتر اجتماعی و فرهنگی جلوگیری به عمل آید.
3 آگوست 2024