این گزارش در مورد عسکری و هنرکدهی عسکری است که در شهر بامیان هنوز نفس میکشد. هنرکدهی عسکری در نزدیک به دو دهه سفر با هنر، هنرجویان و هنردوستان گاهی رونق داشته و گاهی هم بیرونق بوده است.
امیر عسکری پنجاه ودو سال قبل در روستای «سیاه خاربلاق» از مربوطات دره فولادی در مرکز بامیان بدنیا آمده است. عسکری 16ساله بود که به دلیل جریان جنگهای داخلی کشور را ترک کرد و به ایران رفت. در این کشور، او به نقاشی، حکاکی و سفالی رو آورد. عسکری میگوید زمانی که ایران بود، در تلویزیون آموزش نقاشی را تماشا میکرد یا گاهی اجازه مییافت که در کارگاهی برود و تمرین کند، هنر نقاشی را یاد گرفته است.
بیست سال بعد، عسکری به بامیان برگشت و هنرکدهی عسکری را تاسیس کرد.
این هنرکده سال به سال کارش بهتر میشد. عسکری یک شعبه در بازار بامیان باز کرد و شعبه دوم را در دره فولادی. کم از کم یک هزار دختر و پسر در این مراکز میآمدند و آموزش میدیدند.
حالا هفده سال از فعالیتهای هنری عسکری در بامیان میگذرد. تاهنوز آثار او در چندین نمایشگاه در داخل کشور به نمایش درآمده است. از جمله، در جشنواره سارک در کابل، یک اثرش از «کوه بابا» میان آثار هنرمندان هجده کشور مقام سوم را بدست آورد.
این دو سال اخیر، کارش همچون گذشته نیست. در چهل دقیقهای که مصاحبه ما طول کشید یک مشتری هم به هنرکده عسکری نیامد. عسکری این روزها اثری هم زیر کار ندارد و هر دو شعبه آموزشیاش را در دره فولادی و کوچه «تایتانیک» نیز بسته است.
در سال نو ریاست اطلاعات و فرهنگ و محیط زیست از عسکری خواست که شعارها و پیامهای آنها را در نقاط مزدحم، جادههای پر رفت و آمد و دیوارهای خالی ترسیم کند. با آن هم، او میگوید که سالهاست قادر نشده است کرایه دفتر کنونیاش را بپردازد.
امیر عسکری به این باور است که هنر تسکین دهندهای روح و روان است. او به یاد میآورد که آرزو و حسین، دو تن از هنرجویانش به لحاظ روحی خوب نبودند و هر وقت غصه شان شدید میشد، بیهوش میشدند. اما هنگامی که به آنها یاد داد چگونه نقاشی کنند، بهبود یافتند. او توضیح داد که نقاشی اینگونه با روان فرد ارتباط مستقیم دارد.
نقاشی برای عسکری بعد دیگری هم دارد. اینکه او از این طریق دست نیافتنیهایش را یافتنی میکند. اینگونه که اگر هوای یک باغ زیبا و سبز به دلش بخورد، آن را همانگونه نقاشی میکند.
امیر عسکری در حال حاضر، پدر سه فرزند دختر و یک پسر است. او به آنها هم نقاشی آموزش میدهد.
با همهای اینها، تغییر و تحول بیست ماه اخیر، برای او دشوار تمام شده است: «دوستانم از من دور شدند. استعدادهای خیلی خوب از کشور متواری شدند. مردمم را در پریشانی میبینم. اینها همه برایم تلخ تمام میشود و جگرخون میشوم.»
3 آگوست 2024