23 مارس 2024  
 سلیمان احمدی  

سال نو تعلیمی؛ تداوم حسرت و امید در یک نسل

سال نو تعلیمی؛ تداوم حسرت و امید در یک نسل

سال 1402 به بایگانی تاریخ رفت و شمارش‌گر تقویم، سال 1403 هجری شمسی را روی میز کارش گذاشت تا صفحه دیگری از کتاب پرماجرای زندگی در پهنه هستی گشوده شود.

آغاز سال نو در کنار آن‌که حیات دوباره طبیعت را به ارمغان می‌آورد و سپیده‌دم بهاری فصل تازه و پرطراوت در زندگی را نوید می‌دهد، بر مبنای تقویم نظام آموزشی افغانستان، آغاز دور تازه‌ای روند آموزش در بخش‌های زیادی از کشور به حساب می‌آید.

با گشوده شدن دانشگاه‌ها، مکاتب و آموزشگاه‌های رسمی دولتی و خصوصی به روی دانش‌جویان و دانش‌آموزان، موج بزرگی از شادابی و نشاط، جامعه را در بر می‌گیرد و آغوش زندگی را گرم‌تر از همیشه می‌سازد. خروش بازگشت دوباره دانش‌جویان  و دانش‌آموزان به کرسی یادگیری و دانش‌اندوزی، روح تازه‌ای به جامعه می‌دمد و امید به توسعه و بهروزی را بیشتر از پیش در دل‌های خسته و پژمرده انسان افغانستانی می‌کارد.

افغانستان؛ این سرزمین عجایب و شگفتی‌ها، اما راهش را از تمام دنیا جدا کرده و مسیر تازه‌ای در پیش گرفته است. این‌جا شروع سال جدید تحصیل و تعلیمی، جنبه همگانی ندارد و فراگیر نیست، زیرا حد و مرزهای مبتنی بر جنسیت، جواز رفتن و نرفتن به مکتب و دانشگاه را صادر می‌کند. این‌جا نیمی از انسان‌ها حق دارند از آموزش و تحصیل استفاده کنند و سود ببرند، اما نیم دیگری از انسان‌های جامعه، به دلیل آن‌که ممکن است عامل نشر و اشاعه فساد گردند، با ممنوعیت بهره‌گیری از دانش و تعلیم مواجه هستند و راه رفتن به مکتب و دانشگاه بر روی آنان مسدود است.

بنابرین، آغاز سال تحصیلی و تعلیمی جدید در افغانستان، بر خلاف همه جهان و هستی، موج همزمان شادی و غم را به همراه خود دارد. موجی که منجر به خلق احساس غیر قابل درک در میان بسیاری از انسان‌ها می‌گردد.

مادری که فرزند پسرش مقطعی از تعلیم و تحصیل را طی کرده و قرار است به مرحله بالاتری ارتقای یابد و در عین حال دختری دارد که صنف ششم را به پایان رسانیده و قرار است بعد از آن در گوشه خانه زانوی غم در بغل گیرد، چه احساسی می‌تواند داشته باشد؟ برای کدام یکی شاد باشد و برای کدام یکی غمگین؟ حس همزمان شادی و غم را چگونه می‌تواند بروز دهد؟ در نهایت حال درونی مغشوش او، چه پیامد و برایندی خواهد داشت؟

بسی دشوار است درک و تحمل احساس پدری که سختی‌های بی‌شماری را به دوش کشیده است تا تنها دخترش به کمال برسد و زندگی آینده‌اش بسان نسل‌های قبلی در جهل و نادانی به تباهی کشانیده نشود، اما به یک‌باره از روی کرسی دانش‌جویی به خانه فرستاده شده است و تمامی دورنمای آینده زندگی‌اش را فقط تاریکی شکل می‌دهد و بس.

تحمل‌ناپذیر است حالت روحی دختری که در صنف ششم نشسته است و به خوبی می‌داند که آخرین روزهای حضورش در مسیر دانایی است و قرار نیست این روند ادامه یابد. او باید در همین آوان کار با تمام امیدها و آرزوهایش خداحافظی کند و به گوشه انزوا بخزد. او باید همین‌حالا آینده‌اش را از آنچه تصور کرده بود کاملا جدا کند و در انتظار سرنوشتی باشد که توسط دیگران برای او قرار است نوشته شود.

حسرت سه‌ساله ده‌ها هزار دختر افغانستانی محروم از تحصیل و آموزش، دردی است که قلب هر انسان با درکی را به سختی می‌فشارد. این نقیصه، آسیب‌های اجتماعی، اقتصادی و … را در کوتاه‌مدت و درازمدت به جامعه وارد خواهد آورد که جبران آن هرگز ممکن و میسر نخواهد بود.

زن و مرد، هردو به عنوان انسان‌های از هرلحاظ باهم برابر، حق دست‌رسی به تمامی منابع و تسهیلات زندگی را دارند و خدمات عامه از جمله آموزش، به هیچ دلیلی نباید از هیچ‌یک از آنان بنابر دلایل جنسیتی دریغ شود.

چه زیبا فرموده است، پیامبر گرامی اسلام، که فراگیری دانش بر هر مرد و زن مسلمان فرض است.