14 ژانویه 2021  
 ستاگیدیا  

نگاهی بر عوامل بیرونی و درونی ناامنی در افغانستان

نگاهی بر عوامل بیرونی و درونی ناامنی در افغانستان

عبدالقادر حسنی
در زمان حاضر به‌رغم چالش‌های فراگیر، آن‌چه بیشـتر از همه زندگی عـادی شهروندان را در هم پیچیده و اذهان آنان را به پرس‌و‌جو وا داشته است، وضعیت نگران‌کننده امنیتی می‌باشد که با گذشت هر روز شکننده‌تر شده و انواع گـوناگون رویدادهای خونین را یکی‌ پی دیگری خلق می‌کند. وخامت اوضاع امنیتی در کشور از جنـگ رو در روی هراس‌افگنان با نیروهای امنیتی در سنگرهای دفاعی گرفته تا انتحار و انفجار در گردهمایی‌های مذهبی، فرهنگی و اعتراضی مردم ملکی، چهره هویدا کرده است.

در پسافاجعه‌های این‌چنین رخدادها، کودکانی به چشم می‌خورند که هـمه بی‌سر پناه‌اند و در معرض یک زندگی سخت و دشوار و نیز مردمی منزجر از حکومتی که وظیفه تامیـن امنیت شهروندان را عهده‌دار است. کاربران صفحات مجازی تصاویر کسانی را منتشر می‌کنند که در یکی از حملات انتحاری بی‌دست‌و‌پا شده‌اند و سرخط اخبار و اطلاعات را نیز چنین گزارش‌های نا گوار احتوا می‌کند. اما در این میان آن‌چه که ضرور می‌نماید، این است که باید از هم‌چون بحرانی بیرون رفت و زندگی دورتر از جنگ و نفرت را تجربه کرد، این خواستی است که بارها از زبان شهروندان خـسته از وضعیت موجود در برابر حکومت اذعان شده است. برای رسیدن به این خواست و تحقق چنین آرزویی، باید راه حلی جست و فـرایندهایی را دنبال کرد. حدیث مـفصلی که از این مجمل می‌توان خواند این اسـت که در تـشنج اوضاع امنیتی کـشور، عـوامل گنگ و پیچیده‌ای دخیل است که سال‌ها قبل از این، به گـونه‌ی بسـیار فعال اما نامرئی، مرکز سازمان‌دهی ناامنی را گرم نگاه داشته است. هم‌چنان، هزینه‌های سرسام‌آور مالی و انسانیدر این راه به مصرف رسیده که به هیچ وجه قابل انکار و تسامح نیست.

به‌کارگیری امکانات در رقابت‌های کلان سیاسی در سطح منطقه و جهان که متاسفانه افغانستان، بهترین میدان در ایـن بازی‌ها مطمح نـظر بـوده است، از پیامدهای اولیه‌ی آن سلب یک زندگی آرام و مسالمت‌آمیز از مردم این کشور بوده که از دیرباز تا به حال با قوت تمام ادامه دارد. عهده‌دار این نوع رقابت‌ها در افغانستان، پایگاه‌های استخباراتی منطقه و جهان است که می‌توان از ”آی. اس. آی“، ”سی. آی. ای“ و ”کا. جی. بی“ به‌عنوان سنگرداران اصلی نام برد. این رقابت‌ها تاریخچه‌ی نسبتا درازمدتی را هم دارد و از زمان تجـاوز روس‌ها و پس از سقوط حکومت محمدداودخان در 7 ثور 1357 به این طرف شدت گرفـته است. ازهم‌گسـستگی یک نظام قانونمند، سیاست تعریف‌ناشده‌ی افغانستان در روابط خارجی و سرسپردگی رهبران احزاب سیاسی برای هر یک از قدرت‌های نام‌برده، زمینه را برای چنین مـداخلات به‌گونه‌ی گـسترده فراهم کرد. ”سی. آی. ای“ در واقع حفظ قدرت آمریکا را در مقابل رقیب سرسخت نظـامی و سیاسی روسـی آن در مـنطقه تضمـین می‌کرد و به هـمین منظور، خواستار کمک جنگی از آمریکا برای مخالفان رژیم کابل شده بود. در سال 1948م شخـصی بنام ”ویلیم کـیسی“ که ”سی. آی ای“ را رهبری می‌کرد، ”رئیس‌جمهور ریگین و شورای امنیت ملی او را در جریـان تـحولات جنگ در افغانستان قرار داد“ (سـتیوکول: 79). کیـسی که در سـال 1984 به سمت رئیس ”سـی آی ای“ گماشته می‌شود، پس از گذشت دو سال خودش را با جـزئیات جنگ افغانستان آشنا می­سازد و برای پیـشبرد بهتر اهـداف خود با فـعالان ورزیده و آگاهان زیرک نظامی کشور همسایه  (پاکستان) از جمله با ”جنرال ضیاءالحق“ وارد گفتگو در مورد جنگ افغانستان می‌شود و در آخر سال 1984 تصـمیم می‌گیرد تا کمک به مجاهدین را دو برابر افزایش دهد. به نقل ”ستیو کول“ نویسنده‌ی کتاب ”جنگ اشباح“، سـی آی ای تقریبا دو دهه عملیات مخفی در افغانستان را به همکاری ”آی اس آی“ سازمان‌دهی کرده است. ”سی آی ای“ هدفی را که می‌خواست، با خروج ارتش شـوروی در سال(1367) دقیقا نشانه رفته بود! اما این فرجام، آغازی بود برای فصل جدید دیگری از کارزاری که مـجبورا دست ”آی اس آی“ را به رسم رفاقت فشرد! چون تنها پایگاهی که ”سی آی ای“ می‌توانست بدان تکیه بزند و در مـوقع ضرورت از آن سود بجوید، ”آی اس آی“ بود. به‌گونه مثال، از میان برداشتن عناصر خطرآفرین و نیز نابودی ”بن لادن“ این ضرورت را از ”سی آی ای“ می‌طلبید.

بدون شک، پاکستان از آن‌زمان تا به حال نقـش عـمده‌ای را در ناامنی افغانستان برای تامین مـنافع سیاسی و اقتصادی خود در دست داشته که در بسیاری اوقات این‌گونه برخوردها تحت تاثیر منازعه‌ی تاریخی افغانستان و پاکستان در مورد ”پشتونستان“ بوده اسـت. ”پشتونستان به عنوان جغرافیایی مورد منازعه دو کشور، هـمواره در روابط پاکستان و افغانستان نقش مهمی داشته است. پشـتونستان که بر اساس معاهده ”دیورند“ و با فـشار انگـلیس‌ها به دولـت پاکستان واگذار گردید، همواره مورد ادعای ارضی دولت‌های افغانستان بوده است. روابط خارجی دو دولت همواره تحت تاثیر این عامل، با فراز و فرودها و گاهی تعارض‌ها و تـنش‌های سیاسی همراه بوده است“ (سجادی، 1391: 340). ادعای دولت داوودخان (1354) مبتنی بر شعار ناسیونالیسم- قومی در رابطه به پشتونستان که جزو خاک افغانستان باشد و پافـشاری بیـش از حد در این مسئله، خشم و خصومت پاکستان را تشدید بخشید. آن‌چه که در این میان روشن است این است که کشوری می‌تواند جغرافیای مشخص، تعریف و تثبیت شده داشته باشد که در تامین واقعی امنیت داخلی قرار داشته باشد. پاکستان با درک این واقعـیت سیاست خارجی خود را با افغانستان دنبال کرده و در حساس‌ترین شرایط فروگذار نشده است.

اهداف دیگری را که پاکستان از طریق ناامنی در افعانستان می‌خواهد دنبال کند، رقابت با هند و ایران و نیز موضوع اقتصادی است. این‌گونه مداخلات، بدون شک حتما معلول پدیده‌ای است که علت آن‌را باید در داخل و در درون نظام اجتماعی و سیاسی افغانستان جستجو کرد. وقتی که بخواهیم گزینه مورد بحث را در داخل کشور بررسی و ارزیابی کنیم، ”شکاف‌های قومی“ به‌عنوان اصلی‌ترین علت خودنمایی می‌کند. به باور کارشناسان و آگاهان امور اجتماعی، هرنوع تضاد و تعارض را نمی‌توان شکاف تلقی کرد و نیز باید در مفهموم ”شکاف“، میان شکاف ساختاری و تاریخی فرق قائل شد. شکاف ساختاری قهری و جبری است که بر اساس تـفاوت‌های طبیعی میان افراد جامعه همواره وجود دارد و باید وجود داشته باشد و نمی‌توان با آن به مقابله برخواست. بنابراین شکاف مورد بحث در این‌جا از نوع دوم است و آن عبارت از تقـابلی است که صف‌بندی‌های قومی را برجسته کرده و با روحیه برتری‌خواهی و تفـوق‌طلبی، تمایل به انجماد و بقا دارد. ”بنابراین، شکاف قومی در جامعه تـقریبا انکارناپذیـر است. این شکاف فضای سیاسی را هم به‌گونه‌ای تحت تاثیر قرار داده که عنصر قـومیت را به ویژگی ”قواعد حاکم بر زندگی سیاسی“ جامـعه تبدیل کرده است“ (آروین، 1396: 200).

به بــاور بعـضی از سیــاستمداران افغانسـتان، بیش از 60% فضای سیاسی کشور متاثر از کشمکش‌های ناشی از شکاف­های قـومی است. این پدیده برای همیشه به‌عنوان کانون چالش‌آفرین، در امنیت افغانستان نقش بازی کرده و چون پتکی در طبل جنگ و ناامنی کوبیده است. ”پراکنـدگی قـومی جامعه افغانستان بر بحران و جنگ در این کشور (و حتی امنیت کشورهای همسایه) اثرگذار است“ (مصلی­نژاد، 1388: 174). حتی تدوین قانون اساسی، بی­تاثیر از اهمیت و روابط قومی در افغانستان نبوده و با توشیح این قانون در سال 1382 خورشیدی، 14 قوم به رسمیت شناخته شده‌اند..

شکاف قومی در ساختار نظام سیاسی افغانستان، بارها زندگی  امن شهروندان را ناامن ساخته و خسارات هنگـفت جانی و مالی را به‌بار آورده است. اندیشه ناسیونالیستی- قومی و اندیشه‌هـای قـوم‌گــرایانه ســـران حکومتی، تا سرنگونی حکومت‌هـای‌شــان هــم پیش رفته اسـت. ظــهور مــلیشه‌هـای نیرومــند و قــدرتمند تحــت فرمــاندهی جنرال عبدالرشید دوستم در زمان حکومت دکتر نجیـب‌الله و در نهایت اعلان جـنگ و ایــستادگی در بـرابر حـکومت نــجیب، که آغـــاز دیگری بود از جنـس بحـران در افـغانستان، دقیقا ریشه در همین‌جا دارد. جنرال دوسـتم که شـخص عادی و ساده ای بود، در نظام حکومت نجیب از مـنصب بالا و رتبه ی بلند نظامی برخوردار شد. دکتر نجیب غند 53 پیاده‌ی جوزجان را که تحت سازمان‌دهی دوستم بود، به تقاضای وزارت دفاع به فرقه 53 ارتقا بخشـید. این امر، دوستـم را صـاحب فــرقه‌ای بر بنیاد غند 53 و لواهای رسـول پهلوان در میمنه و غفار پهلوان در سر پل (دو نفر از همرزمان دوستم) ساخت که در روند آتی تحـولات کشور، نقش چشمگیری را ایفا خواهد کرد (سجادی، 1391: 204). دوسـتم با بـهره‌گیــری از امــکانات و مناصب در دست داشته، از خـود چهره‌ای تاثیرگذار در روند تعاملات سیاسی تعریف کرد و با پرورش نیروی زبده و فعال، آوازه‌ی بلندی را در جنگ‌آوری تصاحب داشت. همین امر نگـرانی نجــیب را برانگـیخت و خواست در کنار دوستم شخـص پــشتون تبــاری را برای تعــدیل روابط فرقه‌ی دوستم با حکومت مرکزی بگمارد.  نجـیب برای این کار عبـدالرسول نام را در ولایت جـوزجان در کنار دوستم رشد داد که باعث تحریک هرچه بیشتر حس قوم‌گرایی نیروهای تـحت امر دوسـتم گردید. بدبینی‌های خطرآفرین و ناشی از بینش قومی، از همـین‌جا به گــونه‌ی نیـرومند رقــم خـورد و اساس نظام حکومـت نجیب کـم­کم به تـزلزل گرایید، تا اینکه به سقوط رژیم او و جنگ های داخلی منجر گردید، جنگ هایی که تا کنون نیز ادامه یافته و آرامش را از افغانستان سلب کرده است.