21 آوریل 2020  
 سلیمان احمدی  

انتخابات؛ خلق رسوایی مضاعف

انتخابات؛ خلق رسوایی مضاعف

انتخابات و گزینش روئسای جمهور دولت­‌ها و سایر ارکان حکومت­‌داری در نظام­‌های دموکراتیک در حقیقت برایند و حاصل تلاش­‌های فکری و تحقیقات علمی اندیشمندان زیادی است که در نتیجه آن را به‌عنوان میکانیزم و راهکار اساسی و بنیادی در جهت چگونگی شکل­‌گیری دولت­‌ها و بازتاب اراده واقعی مردم و شهروندان کشورها در حاکمیت در نظر گرفته‌اند. بنابرین انتخابات کارشیوه‌­ای است که فلسفه اصلی وجودی آن را تمثیل اراده مردم و تحکیم ستون­‌پایه­‌های مردم­‌سالاری می‌­توان تعریف کرد. دموکراسی به معنی قدرت مردم، در حقیقت در برابر نظام­‌های مستبد، دیکتاتور و خودکامه ابراز وجود کرده است تا بتواند در مسیر بازگردانیدن حقوق اساسی شهروندان و نهادینه‌سازی آزادی، برابری و دوری از خشونت و جنگ در جوامع بشری گام بردارد. بریس در تعریفی آورده است: “دموکراسی آن شکلی از حکومت است که در آن قدرت فرمانروایی دولت به طور قانونی، نه تنها به طبقه یا طبقات خاص، بلکه به همه اعضای جامعه به طور کل واگذار شده است. یعنی در جامعه­‌هایی که انتخابات وجود دارد فرمانروایی به اکثریت تعلق دارد، زیرا برای تعیین مسالمت‌آمیز و قانونی اراده جامعه‌­ای که اتفاق آرا ندارد، هیچ شیوه دیگری وجود ندارد.” بر مبنای این تعریف، دموکراسی راهی است برای اینکه تمامی اتباع و شهروندان یک جامعه، به‌گونه­‌ای در تعیین سرنوشت سیاسی آینده‌شان سهم می­‌گیرند که احساس مشارکت و مالکیت می­‌یابند و تشکیل حکومت و دولت از راه اراده و تصمیم آنان، به اقناع آنان منجر می­‌گردد و بروز هر نوع اختلاف و نزاع عملا منتفی می‌­گردد. بهترین راه و روش به کرسی نشاندن دموکراسی اما، فقط انتخابات است و تاکنون میکانیزم و کارشیوه دیگری به جز برگزاری انتخابات که بتواند جاگزین بهتری برای آن باشد و کارکرد موثرتری نسبت به آن از خود نشان دهد، به‌وجود نیامده است.

افغانستان؛ این کشور شگفت‌انگیز و استثنایی، اما دست علم و علم‌آوران و متفکرین را از پشت بسته است، زیرا آنچه در نزدیک به دو دهه گذشته تجربه شده است نشان می‌­دهد که انتخابات زیر عنوان سازوکار اصلی رسیدن به دموکراسی و نهادینه‌سازی مردم سالاری، به‌عنوان ابزاری در جهت تضعیف مردم‌سالاری و متزلزل ساختن ستون­‌های دموکراسی به‌کار گرفته شده است، به‌گونه­‌ای که می­‌توان ادعا کرد، دموکراسی در حال احتضار است و نفس­‌های آخر را می‌­کشد.

مستندات زیادی وجود دارند که عقب­‌گرد آشکار مردم‌سالاری در افغانستان را به رخ می­‌کشند. بررسی میزان اشتراک رای‌دهندگان در انتخابات­‌های ریاست‌جمهوری افغانستان نشان می‌­دهد که در سال  1383 میزان اشتراک رای‌دهندگان در حدود هشت میلیون و یک صد و بیست هشت هزار نفر یعنی هفتاد فیصد بوده است، انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1388 در حدود شش میلیون نفر از شهروندان کشور را به پای صندوق­‌های رای کشانیده است، آمار اشتراک در انتخابات ریاست جمهوری سال 1393 نیز در حدود شش میلیون نفر را نشان می­‌دهد و در نهایت آمار کمتر از دو میلیون نفر یعنی هیجده فیصد، میزان اشتراک مردم در انتخابات ریاست جمهوری سال 1398 را حکایت دارد. سیر نزولی درصدی اشتراک رای‌دهندگان در انتخابات­‌های ریاست‌جمهوری در واقع کاهش و نزول میزان اعتماد و باورمندی مردم به حکومت و سیاست­مداران را روایت می­‌کند.

ادعاهای مبتنی بر اعمال تقلبات سیستماتیک و سازمان‌دهی‌شده انتخاباتی از همان دور نخست انتخابات ریاست‌جمهوری در سال 1383 مطرح بوده است و با گذشت زمان در هر دور بعدی، این اتهامات ابعاد گسترده‌­تری به‌خود گرفتند. تقلبات و تخلفات انتخاباتی، کار را به جایی رسانید که در اثر فشارهای سیاسی احزاب و نهادهای مدنی، استفاده از تکنالوژی بایومتریک در دستور کار قرار گرفت تا دخالت و اثرگذاری عامل انسانی که عامل اساسی در وقوع تقلب به‌شمار می‌­رود کاهش یابد و یا احتمالا از بین برود، اما همین روش نیز کارسازی چندانی از خود نشان نداد. انتخابات پارلمانی سال 1397 که نخستین تجربه به‌کارگیری تکنالوژی بایومتریک بود، به‌خوبی ناکامی این روش را ثابت ساخت. درین انتخابات شهروندان کشور با این تصور که استفاده از تکنالوژی وضعیت را بهبود بخشیده است و رای و اراده آنان در انتخاب اعضای مجلس نمایندگان تعیین‌کننده خواهد بود، به‌گونه نسبتا گسترده از انتخابات استقبال کردند، اما ضعف مفرط مدیریت در کمیسیون انتخابات، در گام نخست این روند را به روز دوم کشانید و در نتیجه، پس از ماه­‌ها کش‌وقوس­‌های عجیب و غریب، نتایج انتخابات اعلام گردید که آکنده از مشکلات فراوان و اتهامات بسیار گسترده مبنی بر تقلب، فروش کرسی­‌ها در بدل پول و یا حتی داد و ستد جنسی بود. چنین بود که باور و اعتماد نسبی مردم بار دیگر دچار آسیب دیدگی شدید گردید و پیامد آن در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1398 با اشتراک کمتر از دو میلیون نفر، به نمایش گذاشته شد و فروریزی ستون­‌پایه‌­های دموکراسی را خبر داد.

در حال حاضر نیز، به جز آقای غنی و هواداران دولت­‌ساز که به جهت اعلان پیروزی‌شان در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1398، رضایت کامل‌شان ازین روند ابراز می‌­کنند و این پروسه را به‌گونه تمام و کمال قانونی و بدون چالش عنوان می­‌نمایند، کمتر کسانی را در میان افراد و گروه­‌های بی‌طرف، نهادهای ناظر انتخاباتی، احزاب سیاسی و تکت­‌های انتخاباتی می­‌توان یافت که این نتیجه را قانونی و شفاف بپندارد و یا حداقل موجودیت مشکلات، کمکاری­‌ها و ضعف مدیریت کمیسیون­‌های انتخاباتی را کتمان کند. بنابرین، این انتخابات و نتیجه برآمده از آن، رسوایی مضاعفی در سطح ملی و بین‌المللی برای افغانستان به ارمغان خواهد آورده است.

پس در نتیجه می‌توان ادعا کرد که دموکراسی روند عقب‌گرد را افغانستان طی می‌کند و انتخابات به‌عنوان اصلی‌ترین عامل تمثیل دموکراسی و نمایش اراده مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، تبدیل به ابزار و آله‌ای برای تضعیف و زمین‌گیر شدن دموکراسی شده است.