نظیفه حیدری
خشونت بهعنوان پدیدهای جداییناپذیر از زندگی زنان افغانستان، سالهای درازیست که رنجهای بیشمار و خارج از حسابی را بر آنان تحمیل کرده است. جامعه مردسالار این کشور، همواره پله ترازو را بهنفع مردان سنگینتر کرده و زنان را بهحیث “جنس دوم با عقلی ناقص” قملداد کرده است. از همین روست که آنان هنوز که هنوز است در بــسیاری از مناطق این کشور، نهتنها از ابتداییتـرین حقوق انسانی و قانونی خود محرومند، بلکه مورد انواع گوناگونی از خشونت؛ از توهین و تحقیر و لتوکوب گرفته تا قطع اعضای بدن، شلاق خوردن و سنگسار شدن قرار دارند.
با آنکه در نزدیک به دو دهه گذشته، مــبارزه با خشونت علیه زن، یکی از شعارهای بزرگ و دهنپرکن دولت و نهادهای ملی و بینالمللی مدافع حقوق بشر در افغانستان بوده است، اما با توجه به هزینههایی که در این راه صرف شده است، تا کنون بهجز در مناطق امن کشور، تغییری آنچنانی در زندگی زنان رونما نشده است. آنچنان که بارها ثابت شده است، خشونت علیه زنان در افغانستان از عوامل مختلفی ناشی میگردد که قطعا از جایی تا جای دیگر متفاوت هستند و برای بهبود روند مبارزه با خشونت علیه زن باید شناسایی گردند و توجه لازم به تضعیف و امحای آنها صورت گیرد. ظاهرا دولت افغانستان و نهادهای مدافع حقوق زنان تا حال توجه چندانی به این امر نداشــتهاند و برای همین، کارزارهای راهاندازیشده برای محو خشونت علیه زن، پس از قریب به بیست سال، کارایی و موثریت مورد انتظار را نداشتهاند.
از میان عوامل متعدد تاثیرگذار بر میزان خشونت علیه زنان در افغانستان، دستکم تعدادی از مهمترینهای آنها که در پی بدانها اشاره میگردد، کاملا شناخته شدهاند. مبارزه با خشــونت علیه زنان و کاهش مـیزان خشونتها رابطه مستقیمی با تضعیف این عوامل دارد و میتواند تعیینکننده چگونگی نتیجه برنامههایی باشد که در این راستا تطبیق میگردند.
1- فقر اقتصادی بهعنوان یکی از اصلیترین عوامل تحمیلکننده فشارهای روانی بر افراد، همواره بهحیث یکی از عوامل خشونتهای خانوادگی بهخصوص در برابر زنان مطرح بوده است. این امر در بیشتر قضایای خشونت علیه زنان در افغانستان رخ مینمایاند. بیشتر خشونتها در درون خانوادهها مثل ازدواجهای اجباری، بددادن، استخوانبدل و حتا فروش زنان و دختران که خبرهای مرتبط به آنها بارها از گوشهوکنار افغانستان شنیده شده است، ریشه در ضعف اقتصادی دارند.
2- عدم تطبیق درست قوانین مـیتواند عامــل دیگری برای افزایش میزان خشونتها برعلیه زنان در افغانسـتان باشد. این امـر نیز عــاملی در پشت سر دارد که همان حاکمیت باورهای زنستیزانه در میان متولیان امور قضایی و حضور بسیار کمرنگ زنان در دستگاه قضایی کشور است. به کرات دیده و شنیده شده است که قضایای خشونت علیه زنان در ادارات عدلی و قضایی تحت تاثیر برخورد دوگانه دادستانها و قاضیان با آنها یا اصلا مــورد رسیدگی قرار نگرفته و یا هم بهگونه درست و آنگونه که قوانین ایجاب میکنند، پیگری نشدهاند. بنابر هـمین دلیل، اکثر مرتکبان و عوامل خشونت از مجازات معاف میشــوند و این مساله به خورد اذهان عمومی داده میشود که مرد هرنوع خشونتی که برعلیه زن روا دارد، مورد پیگیرد قرار نمیگیرد.
3- پروژهای بودن بیشـتر برنامههایی که در قالب کارزار محور خشــونت علیه زن راهاندازی میشوند را هم میتوان عاملی برای عدم موثریت و موفقیت این برنامهها بهشمار آورد. برهمگان واضح است که در بیشتر موارد، این برنامهها برای کسانی که ادعای حمایت از حقوق زنان را دارند، جنبه درآمدزایی داشته تا مبارزهای واقعی برای بهـبود وضعیت زنان. برای همین، این برنامهها بهدرستی تطبیق نمیشوند و نمیتوانند ریشههای تنومند خشونت علیه زنان را هدف گیرند.
4- خشونت زن علیه زن بهصورت قطع از عوامل دیگریست که دامنه اعمال خشونت علیه زنان را بهویژه در درون خانوادهها گســتردهتر میسازد. در اکثر موارد خشونتهای خانوادگی، این خود زنان هستند که با تحریک مردان برعلیه همدیگر، زمینهساز بروز انواعی از خشونت میشوند. این مساله نیز تا کنون در مـبارزات علیه خشونت علیه زن نادیده انگاشته شده و بهعنوان عاملی که بیشترین میزان خشـونت علیه زنان را در پی داشته، مورد توجه قرار نگرفته است.
با اینهمه، بهعنـوان نتیجه میتوان گفت که عبور از این وضعیت و آوردن تغییرات اساسی در زندگی زنان، مـبارزهای دوامدار و متمرکز بر شناسایی ریشههای خشونت و تضعیف آنها را میطلبد. نتیجه این مبارزه نیز منوط به اینست که جنبه شعاری و تجارتی برنامههای محو خشونت علیه زنان از میان رفتـه و برای کارساز واقع شــدن، از خانوادهها آغــاز و سـپس به کل جامعه گسترش یابند.
30 نوامبر 2024
18 دسامبر 2024
1 دسامبر 2024
9 نوامبر 2024