آشکار است که تمام حکومتها، بدون درنظرداشت نوعیت و ماهیتی که دارند، خود را نماینده مردم عنوان میکنند و خدمت به مردم را مهمترین هدفشان از دردستگرفتن حکومت و تشکیل آن میدانند. حتی حکومتهای موروثی، شاهی و استبدادی نیز با آنکه بدون درنظرداشت اراده و خواست مردم و با استفاده از ابزارهای دیگری همانند زور، خشونت، قدرت میراثی و یا هم با توسل به آموزههای دینی به قدرت رسیدهاند، در ظاهر امر، مردم را در محور حکومت و حکومتداری خود قرار میدهند. از آنجایی که سیاست و حکومت بر پایه قدرت استوار است و قدرت بهعنوان عنصر اصلی و بنیادی تداوم حکومت عمل میکند، ممکن است حکومتها در درازنای کارشان، خواسته و یا ناخواسته اقدام به غصب قدرت کرده و مردم را به شکلی از اشکال از تاثیرگذاری روی سیاستهایشان کنار بزنند. حتی دموکراتیکترین حکومتها که بهگونه مستقیم توسط رای و اراده مردم روی کار آمدهاند، در نبود یک میکانیزم مشخص و تاثیرگذار نظارتی بر کارشان، ممکن است از مسیر و هدف به انحراف رفته و قدرت را در جهت رسیدن به اهداف دیگری غصب و بهکار بندند. این امر بداندلیل است که قدرت در نفس و در ذات خود اغواگر و فسادآور است. عنصر قدرت وقتی در اختیار فرد و یا گروهی قرار میگیرد، امکانات فراوانی را با خود به همراه دارد و این امکانات، توانایی انجام کارهایی را در اختیار دارنده قدرت قرار میدهد که تا قبل از آن حتی تصور و تجسمش هم برای او ناممکن و دشوار مینمود. این ویژگی، کسانی را که در قدرت و سیاست را در اختیار دارند، با اغواگری به تجمیع و تمرکز بیشتر قدرت تشویق و ترغیب مینماید و در نهایت او را وادار میسازد تا بههرشکل ممکن قدرت خویش را در جهت حفظ آن برای همیشه یا برای طولانیترین زمان ممکن افزایش دهد و از تقسیم آن با هر فرد یا گروه دیگری بهشمول مردم، بهگونه جدی خودداری ورزد. روشنترین نمونه حکومت غاصب قدرت، حکومت اشرف غنی در سالیان پسین بود. او با آنکه ادعا داشت از مجرای دموکراتیک و در نتیجه انتخابات به کرسی ریاستجمهوری رسیده است، اما در حقیقت قدرت را آشکارا غصب کرده بود. نخست اینکه با تقلب آشکار به ارگ راه یافته بود. در گام دوم، پس از رسیدن به کرسی ارگ، قوه قضائیه را بهگونه کامل در اختیار خود گرفته بود و با نفوذ گسترده در میان اعضای قوای مقننه، با نادیدهانگاری مطلق و اهمیت ندادن به خواستها و تصامیم پارلمان کشور، عملا این نهاد مهم و اساسی نظارت بر کار حکومت را، فلج کرده و از کار انداخته بود. اینگونه بود که موفق شد قدرت را بهطور کامل غصب و از آن در جهت اهداف شخصی، گروهی و قومی خود سود ببرد.
مردم و شهروندان به حیث مهمترین عنصر در تعیین و عزل حکومتها، از نقش بسیار برجسته و مهمی بهرهمند هستند. هیچ یکی از انواع حکومتهایی که در حال حاضر در سطح جهان معمول هستند و حاکمیت دارند، با هیچ توجیهی قادر نیستند نقش و جایگاه مردم در حکومت و حکومتداری را کتمان نمایند. بنابراین، مردم و شهروندان، کلیدیترین عامل جلوگیری از غصب قدرت توسط حکومت بهحساب میآیند. شهروندان به دلیل آنکه یک طرف قرارداد برای تشکیل حکومت هستند، در حقیقت تعدادی را به عنوان کارگزاران حکومت منصوب میکنند و بهکار میگمارند و حاکمان نیز در واقع وظایفی را انجام میدهند که از سوی مردم بدانها سپرده شده است. بدین لحاظ مردم قادر خواهند بود در هر زمانی که احساس کنند حکومتشان از آنچه بهعنوان قانون مورد توافق قرار گرفته بود عدول کرده و به بیراهه رفتهاند، آنرا از قدرت خلع و حکومت مطلوبی بر سر کار آورند.
همچنین ممکن است حکومتی که بهدلیل کارنامه ضعیف و عملکرد ناسالم، مورد اعتراض و انتقاد مردم و شهروندان خویش قرار گرفته است، بهجای آنکه به خواستها و اراده مردم وقعی گذارده و راه اصلاح و یا کناررفتن را در پیش گیرد، با طرح و اجرای سیاستهای فریبکارانه و مزورانه، ازاین وضعیت سوء استفاده نموده و به تحکیم قدرت خویش میاندیشد. در چنین شرایطی، معمولا حکومتها، گروههای معترض و منتقد را کماهمیت و مخالف مصالح عمومی نشان میدهند و از سوی دیگر، سکوت آنعده از مردم را که بنابرهردلیلی قادر به سهمگیری در اعتراضات علیه حکومت نیستند، تعبیر به رضایت و موافقت با حکومت میکنند، تا زمینه برای بهکارگیری خشونت علیه معترضان فراهم آید و سرکوب آنان تسهیل گردد. بدین ترتیب، حکومت بقای خویش را تضمین کرده و عملا با غصب قدرت، عمر خویش را طولاتیتر مینماید.
شهروندان و مردم باید بدانند که باوجود نقش مهمشان در تعیین شرنوشت قدرت و سیاست، هرگز حق ندارند به هر بهانهای آشوب و هرجومرج برپا کنند، زیرا در آن صورت، نظام و حکومت تضعیف شده و غصب قدرت آسانتر میگردد. تشکیل مجمعهای بزرگ مردمی، ایجاد همبستگی و اتحاد ملی مردمی، ایجاد و تقویت میکانیزمهای موثر نظارت و استفاده از اهرمهای بازدارنده در برابر غصب قدرت و تکیه بر عنصر مهم و محوری پرهیز از خشونت و جنگ، مهمترین و موثرترین کارشیوههای جلوگیری از غصب قدرت توسط حکومت است که در هر شرایط میتوانند کارساز باشند و کشور را بهسوی ثبات، استقرار، پیشرفت، توسعه و افزایش قدرت سیاسی رهنمون سازند.
بنابراین، افغانستان در صورتی از بحران عبور کرده و به ثبات خواهد رسید که هردو عنصر مهم یعنی حکومت و شهروندان، ضرورت در پیشگیری رفتار منطقی و تکاملگرایانه با همدیگر را درک نموده و رو به جلو گام بگذارند.
30 نوامبر 2024
18 دسامبر 2024
1 دسامبر 2024
9 نوامبر 2024